گروه فرهنگوهنر – علیرضا دوراندیش، مترجم و پژوهشگر ادبیات در نشستی که عصر جمعه 12 مهرماه در مراسم رونمایی از کتاب « اوراد نیمروز» نوشتهی منصور علیمرادی که در آکادمی هنرهای نمایشی صحنه به منظور رونمایی از کتاب «اوراد نیمروز» برگزار شد، به بررسی رمان علیمرادی با تکیه بر ویژگیهای زبانی و بیانی نویسنده پرداخت.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری فردایکرمان، وی گفت:«در فضایی که شوق و شورندگی از ادبیات رخت بربسته و به علت وجود تألیفها و ترجمههای بسیار نازل، زبان رو به فساد و تباهی دارد، تألیف کتاب ارزشمندی مثل اوراد نیمروز را باید به فال نیک گرفت. این را به حساب رفاقتم با منصور نمیگویم، اما ظرف چند روز گذشته با این کتاب زندگی کردم. منصور داستاننویس و پژوهشگر است، اما با نشریات کار خودش را شروع کرد و سالها دبیر بخش ادبی نشریۀ رودبارزمین بود. از همان زمان دیدیم که چه استعداد نهفتهای درون این شخص وجود دارد؛ ضمن اینکه از همان زمان افراد مختلفی را نیز به دور خود جمع کرد».
تا صفحۀ 90 اوراد را یکنفس میتوان خواند
وی افزود:«اوراد نیمروز، به عنوان یک اثر فاخر، جانِ خواننده را به مهمانیِ روایتی بکر میبرد. روایتی که بازآموزانندۀ ادبیات است و حظّ برانگیزانندۀ زبان و موسیقا. صادق هدایت میگفت بعضی از کتابها هستند که متعلق به خوشاخلاقنویسان هستند و برای خاطر کسانی که به دنبال تفنّن هستند نوشته میشوند. اما اوراد نیمروز اینگونه نیست، در جای جای کتاب هم از فرهنگ لذت میبری و هم از موسیقی و آهنگ. و هم اینکه مجبوری گاه به منابعی رجوع کنی که معنای یک واژه را بفهمی و این، آن چیزی است که ادبیات ما به آن نیاز دارد. به خصوص در حوزۀ ترجمه که دچار ابتذال و فساد زبانی شده است. امروز ترجمههایی را میبینیم که به چاپهای بسیار زیادی هم میرسند، اما زبان در آنها فاسد شده است که با زبان شخصی مثل منصور که کتاب بالینیاش تاریخ بیهقی و گاتها و تاریخ گذشتۀ ایران است، متفاوت است».
مترجم «فیِستا» در ادامه به ویژگیهای زبانی اوراد نیمروز اشاره کرد و گفت:«یکی از ویژگیهای کتاب منصور، قلمگردانیهای او است. بدینمعنی که ویژگیهای زبانی، موسیقایی و ضرباهنگی در آن مشهود است. به دلیل وجود این ویژگیها، این متن خوشخوان و پیراسته است. متن سرشار از واژگان اصیل فارسی است، واژگانی که شاید اصلا به گوش ما هم نخورده باشد. نویسنده به ثبت و ضبط محیط و تجربههای ناشناخته و بکر زندگی انسانی پرداخته که عنصر مرکزی آنها زندگیِ مردمان روستایی و ایلیاتی است. این کتاب سرشار از نمادپردازیها و اشارات آموزندۀ تاریخی، ادبی، اقلیمی و فرهنگی است».
دوراندیش خاطرنشان کرد:«اما قوّت داستان، عنصر روایتگری و داستانسرایی است. شیوۀ روایت و نقل داستان ستون فقرات داستان را میسازد. روایت اوراد نیمروز با رفت و برگشتهایی که به گذشته دارد، با اینکه به ظاهر ناکجا و ناهمزمان است اما تکنیک تعلیقگذاری در این اثر فوقالعاده است. این کتاب برای خوانندۀ پرمشغله خوشخوان است و تعلیق آن به قدری قوی است که به شما قول میدهم که تا صفحۀ 90 این کتاب را میتوانید یکنفس بخوانید! این امتیاز بزرگی برای یک کار است. و این 90 صفحه، نخستین اوج داستان است که البته اوج بزرگی هم هست. و داستان بعد از یک حرکت افقی، بعد از مشتی تصاویر و توصیفات کوتاه و بلند، دوباره در صفحۀ 201 به اوج بزرگ دیگری میرسد».
منصور داستانسرایی از تبار شهرزاد است
وی ادامه داد:«شاید اغراق نباشد اگر بگوییم نویسندۀ این رمان، داستانسرایی از تبار شهرزاد است. مادربزرگ قصهگوی ما که در نمونهوارترین قصۀ ادبیات یعنی هزارویکشب قصهسرایی میکند».
مترجم «زن آندروس» در ادامه اوراد نیمروز را اثری انسانمحور قلمداد کرد و گفت:«آدمپردازی هم از نقاط قوت این کار است. ادبیات اوراد نمیروز قطعنظر از فضاسازیها، توصیفات طبیعی و تنوع آدمهای موجود در آن، انسانمحور است. دانای کل داستان آدمهای متعددی با ویژگیهای زبانی، فرهنگی، اعتقادی و تاریخی متنوع در یک گسترۀ بسیار بزرگ در کنار یکدیگر قرار میدهد و گوناگونی شگفتانگیزی ایجاد میکند. شخصیتها همانقدر نماینده و گویندۀ نسلها، اقالیم و طبقاتی از تاریخاند که شخصیتهای تاریخیِ رمان. و همۀ آنها روی زمینی زندگی میکنند که از مختصات آن میتوان از گذشته تا امروز وجوه مشترک فراوانی یافت».
او ادامه داد:«دانای کل با وجود آشکارسازیها و گره گشاییهایی که بهجا و مناسب هستند آنچنان خودش را در فضاسازیها و در پشت آدمپردازیها مخفی میکند که آدم احساس میکند دارد فیلم میبیند. فیلمی که موسیقی متن پیشبرنده و گاه تراژیکی دارد که باز برمیگردد به خوشخوانی و گزینش درستِ واژگانی این داستان. نویسنده به صرافت طبع و ظرافت بیان آدمهای داستان را یکایک در کنار یکدیگر قرار میدهد و در خدمت همهویتسازی قرار میدهد. تمام شخصیتها در گسترهای به نام کویر زندگی میکنند. در تاریخی به بزرگی حداقل هزار سال و دستکم هزار سال آدم ایرانی را در یک روایت جایابی میکند و روایت را مثل پازل میچیند».
دوراندیش خاطرنشان کرد:«اینک، در زمانهای که صحبت از رمانهای پستمدرن و پساساختارگرا و رمان نو به میان میآید، نمیتوان از منصور علیمرادی که گوشت و پوستش با بیهقی و یعقوب لیث و گاتها به بار نشسته، و دغدغهاش رمزگشایی و احیاء ناگفتهها و ناشنیدهها و زیرخاکیهای ایرانزمین است، انتظار رمان نو داشت. هرچند این قلم، به فراخور بالندگی و قد و قامتش به همه قالب و فرمی میتواند بچرخد. بخشهایی از داستان اوراد نیمروز، حاصل تجربههای عینی و ذهنیِ منصور هستند، منصوری که یکی از فرزندان خلف شهرزاد قصهگو است». /م
نظر خود را بنویسید