گروه فرهنگوهنر – دوازدهمین شب از سری برنامههای «شب مفرغ»، عصر جمعه چهارم بهمنماه به مراسم نکوداشت لیلا سازگار، مترجم و پژوهشگر آثار سیاسی و هنری، اختصاص داشت.
به گزارش فردایکرمان به نقل از استقامت، در این مراسم علیرضا هاشمینژاد، هنرمند و پژوهشگر با شرح تاریخچهای کوتاه از سیر ترجمه از آغاز تا کنون، اظهار کرد: «ترجمه از دوران مادها به شکلی روشمند وارد کشور ما شد که وجود واژهنامهای که برای فهم زبان بابلیها در زمان مادها به وجود آمده بود، گواه این حقیقت است. چرا که مادها با بابلیها ارتباطات زیادی داشتند و برای فهم زبان یکدیگر باید یک کتاب راهنما تنظیم میکردند که این واژهنامه از نخستین مدارک و اسناد در تأیید این موضوع است. پس از مادها، در دوران هخامنشیان علیرغم اینکه زبان رسمی پارسی باستان بود اما به علت شرایطی که در محیط فرهنگی آن زمان حاکم بود باید برای ارتباط با فرهنگهای دیگر کشورها، زبان آنان را نیز فرا میگرفتند، چنانکه میبینیم که در دورهی هخامنشیان فرزندان متمول جامعه و دربار، معلمهای ایلامی داشتند که وجود تمام این فرهنگهای متنوع باعث شده بود که جریان دو زبانه شدن آثار فرهنگی از همان زمان ایجاد شود».
وی افزود: «کتیبههایی که در دوران هخامنشی به چند زبان ترجمه شدند، از جمله اسناد و مدارک موجود در تأیید این نکته هستند. و این تعاملات فرهنگی تا اواخر دورهی ساسانی ادامه پیدا میکند. درواقع ترجمه در آن عصر، وسیلهای برای گسترش زبان و اندیشهی فرهنگهای مختلف بود. در دورهی ساسانی اولین کسی که دستور ترجمهی آثار از زبان یونانی و هندی را به فارسی میدهد شاپور اول بود که بعد از وی هم پادشاهانی که روی کار آمدند شیوهی او را پی گرفتند. مهمترین اثری که در این زمان ترجمه شد، کتاب پنجا تنتره (کلیله و دمنه) بود که دیدیم چه تأثیری در قلمرو ترجمه و ادبیات در دوران بعد از اسلام از خود به جای گذاشت. بنابراین، ترجمه در فرهنگ ما یک عنصر مهم و درونمتنی است که در گسترش زبان، تعامل اندیشهها و جریانی که در اندیشهی ما به وجود آمد سهم مهمی ایفا میکند. پس باید ردپای ترجمه را در تحولات فرهنگی دنبال کرد».
هاشمینژاد ادامه داد: «در دورهی بعد از اسلام با تأسیس دارالحکمه در زمان مأمون، نظام نقد شکل میگیرد که ماهیتی اجتماعی و فرهنگی داشت. تشکیل این نظام موجب روی کار آمدن صاحبنظرانی شد که به تدوین قواعد ترجمه و نقد آن پرداختند که یکی از این دانشمندان جاحظ بود. اما بعد از زمان سامانیان روند ترجمه به قوت زمانهای پیشین خود نیست، تا اینکه در زمان صفوی میبینیم که در همسایگی ما، اکبرشاه در هند جریان ترجمه را به نحو قدرتمندی راهاندازی کرد و آثار ارزشمند متنوعی در زمان او به زبان فارسی ترجمه شدند. در دوران قاجار نیز، در دوران فتحعلیشاه که ارتباط ایرانیان با غرب ایجاد شده بود، هنوز ترجمه شکل نظاممند و قاعدهداری به خود نپذیرفته بود و این امر میسر نشد جز با تأسیس دارالفنون که اولین جریانات دقیق علمی در همین مرکز آموزشی پا گرفت و تا بدانجا پیش رفت که ترجمه علاوه بر سیستم آموزشی، به نظام درباری و حکومتی نیز راه یافت و در آن زمان دارالترجمه شروع به فعالیت کرد و آثار مهمی در زمینههای مختلف علوم ادبی، علوم منطقی، فلسفی و...از زیر دست مترجمان بیرون آمدند».
هاشمینژاد افزود: «اما در آن زمان نیز هنوز مسائل حقوقی ترجمه از جمله اینکه مترجم چقدر حق رعایت امانت دارد، تنظیم و تدوین نشده بود و مترجمان خیلی راحت در انتقال زبان مبدأ به مقصد، تغییراتی در متن میدادند که معروفترین این تغییرات که از جمله تغییرات محتواییِ ترجمه نیز هست، ترجمههای میرزا حبیب اصفهانی است. اما در دورهی پهلوی، درسی شدن کتابها و پیدایش حزب توده از جمله عواملی بودند که در ترجمه تأثیرگذار بودند. به هرحال در آن زمان بسیاری از اهل فرهنگ ما متعلق به حزب توده بودند که در این زمان ترجمه جنبهی ایدئولوژیک پیدا کرد که محسنات و معایب خودش را هم داشت. اما به تدریج زمانی که به انقلاب نزدیک میشویم تعصبات مکتبی از بین میرود و مترجمان به فکر راهکارهایی میافتند که بتوانند در حوزهی ترجمه تأثیرگذار باشند. بر همین اساس، در این زمان چند گروه مترجم روی کار آمدند که خانم سازگار هم جزو یکی از همین گروهها است که خواهم گفت».
سازگار به خواننده حس اطمینان میدهد
وی در این باره توضیح داد: «در میان مترجمان معاصر، گروهی هستند که مترجمان حرفهای هستند و در همهی حوزهها و جریانات مختلف فکری اثر ترجمه میکنند، مثل احمد آرام. گروه دیگر مترجمان کسانی هستند که به حوزهی خودشان وفادار ماندهاند و فقط در حیطهی تخصصی خودشان دست به ترجمهی آثار میزنند، مثل عزتالله فولادوند».
وی افزود: «گروه دیگر مترجمان کسانی هستند که صاحب دانشی خاص هستند اما بنا به دلایلی از جمله اینکه احساس میکنند ترجمههای موجود نقص و یا کاستی دارند و یا در ترجمه نیاز هست که ابهاماتی از متن اصلی برطرف شود، به ترجمهی آثار مختلف اقدام میکنند. مثل عبدالحسین زرینکوب. مترجمان دیگری هم داریم که در ترجمهی ادبیات در یک ساختار فرهنگی خاص به وجود آمدند و تأثیرات مهمی از خود به جای گذاشتند، مثل نجف دریابندری، عبدالله توکل و...».
این محقق و پژوهشگر هنر ادامه داد: «به نظر من خانم سازگار در زمرهی مترجمانی قرار میگیرد که در حوزهی دانشی که به صورت تخصصی آن را تحصیل کرده وفادار مانده و ترجمههایی که انجام داده با وسواس و دقتنظرِ ویژهای انتخاب شدهاند. ایشان از جمله مترجمانی نیست که سفارشی کاری را قبول کند و ترجمهای غیرقابل اتکاء به دست دهد. ایشان به کاری که انجام میدهد متعهد است».
هاشمینژاد افزود: «خانم سازگار از جملهی مترجمانی هستند که مؤلف هم هستند و این نکته از انتخاب اصطلاحات و واژههایی که نشان از دقتنظر ایشان است، پیدا است. او در هماهنگی و تناسب بین متن و زبان دقت دارد. متخصصان ترجمه بر این باور هستند که ترجمهی اثر نباید تنها از زبان مبدأ و مقصد باشد، بلکه باید واسطهای باشد بین زبان مردم و زبان مقصد. درواقع همانطور که جاحظ هم گفته بود، این نکته در ترجمه بسیار مهم است که مترجم به هر دو زبان مبدأ و مقصد تسلط داشته باشد تا بتواند به چنین کیفیتی در کار خود برسد که در ترجمههای خانم سازگار این اصل بهخوبی رعایت شده است».
او ادامه داد: «کار بسیار مهمی که از ایشان خواندم سنت روشنفکری در غرب بود که اگر شما به فلسفه غرب و فلسفهی هنر غرب آشنایی داشته باشید، ترجمهی این کتاب برایتان روشن میکند که مترجم چقدر خوب مسائل این کتاب را دریافته و خواننده با جریان کتاب کاملا همراه میشود و اطمینان پیدا میکند که کتابی که پیش رو دارد نزدیکترین شکل به اثر اصلی است».
وی گفت: «در طول تاریخ ترجمه، اینگونه مترجمان کم بودهاند. اما با این حال، همواره کسانی بودهاند که در شکلگیری جریان معاصر تأثیرگذار بودهاند، از جمله آقای حمید عنایت، داریوش آشوری، منوچهر بزرگمهر، خشایار دیهیمی و... که توانستند خدمت بزرگی به شکلگیری جریان ترجمه در دوران معاصر کنند. بهترین تعریف برای خانم سازگار این است که ایشان را هم باید در ردیف این مترجمان که در حوزهی ترجمه تأثیرگذار بودند قلمداد کرد».
*منتشر شده در هفتهنامه استقامت / شماره ۶۸۱
** خبرهای جداگانهی مشروح سخنان همایون عسکری سیریزی، ناصر عربپور و لیلا سازگار در پایگاه خبری فردایکرمان در دسترس است.
نظر خود را بنویسید