فردای کرمان – خلیل هماییراد: مناسبتها، عموما بهانهای برای یادآوری ارزشها و قدردانی از کسانی است که آنها را پاس داشته و در راه تحقق آرمانها و اهداف، ایثارگرانه تلاش میکنند.
هیجدهم اردیبهشت که سالروز گرامیداشت هلالاحمر بود، قصد داشتم به این بهانه، در ستایش این امید سرخ و یاور خستگان مطلبی بنویسم، اما بنا به ملاحظهی اخلاقی، چون کاندیدای هیات اجرایی کرمان بودم، صبر کردم تا نتیجهی انتخابات 23 خرداد مشخص شود، که جا دارد به مدیریت و کارکنان هلالاحمر و داوطلبان عزیز و سختکوش استان خداقوت و خسته نباشید بگویم که این کار مهم را به انجام رساندند.
اکنون فرصت را غنیمت دانسته و اشارهای گذرا به تلاشهای ایثارگرانهی این نیروهای مردمی میکنم.
سالها عضویت در جمعیت استان و همکاری و تعاملی که در حوزهی امنیتی و انتظامی با ارکان مختلف هلالاحمر داشتهام، یادآور خاطراتی است که هیچگاه از ذهنم خارج نخواهد شد. سیل جازموریان که در فروردین 95 رخ داد، از آن جمله است. در آن شب ظلمانی که ابرهای تیره و بارانزا، بر شوره سایه افکنده بود و به علت بارشهای سیلآسا در سرشاخههای هلیل، دریاچهی سد جیرفت لبریز بود و 800 مترمکعب بر ثانیه آب مازاد، تمام خشکیهای جازموریان را پس از 14 سال، زیر آب برده بود، به اتفاق آقای عیدی فرماندار وقت قلعهگنج در صحنه بودیم و هنگامی که ساعت یک بامداد، 87 نفر زن و مرد و کودک، از مرگ حتمی نجات یافتند و سوار بر تراکتور از شوره جازموریان خارج شدند، به یاد دوران دفاع مقدس و جلوهی دوبارهی ایثار افتادم. در میان نجاتیافتگان آن شب، از معاون ستاد مدیریت بحران کشور و معاون وقت عمرانی استاندار، تا کودک سه روزهی خانوادهی عشایر گلهدار طوایف جنوب و دهها زن و مرد حضور داشتند.
این ماجرا در زلزله هم تکرار شد. مدیریت، کارکنان و داوطلبان هلالاحمر را دیدم که در میان گرد و غبار و ازدحام جمعیت و تقاضای بیوقفهی چادر، چراغ، پتو و مواد خوراکی، که گاه به تندی هم میگرایید، صبورانه کار میکردند تا اوضاع به سامان رسید.
به اعتبار دبیری ستاد اربعین، حضور موثر و شبانهروزی بچههای هلال در پوشش جادههای استان و حضور در مرز و خدمت به زائران اباعبداللهالحسینَ(ع) را هم شاهد بودم. همچنین حضور پر تعداد آنان در ایام نوروز و پوشش هزاران کیلومتر از جادههای کویری و کوهستانی استان، هنگامی که عموم مردم در کنار خانواده بر سر سفرهی هفتسین نشسته، یا عازم سفر بودند، بچههای هلال، در کنار نیروهای پلیس و اورژانس، آمادهی کمکرسانی بودند.
آنها را درحادثهی سیل سیرچ و شهداد، و پوشش مسابقهی بینالمللی اولترامارتن کویرهم دیدهام. همچنین، در آن شب اضطرابآور شاهد بودم که عزیزان هلال، چون پدرانی که کودک خود را گم کردهاند، به دنبال چهار دختر بچهای میگشتند که در روستای کشیتوئیه شهداد گم شده بودند و دلمان هزار راه میرفت. هنگامی که پیدا شدند و صحیح و سالم به خانوادههایشان تحویل داده شدند، انگار خداوند دنیا را به ما داده بود.
فروردین سال 98 را هم خوب به خاطر دارم که حاج رضا فلاح و همکارانشان در هلالاحمر استان 28 تن اقلام خوراکی، پوشاکی و دارویی را آماده کرده بودند. حوالی ساعت 2 بامداد باتفاق دهها نفر از امدادگران و داوطلبان هلالاحمر استان، عازم اهواز شدیم. یادم نمیرود چگونه دهها تن بار را که در روزهای بعد، سخاوتمندانه ارسال شده بود، بچهها بر دوش میگرفتند و به انبار منتقل و بستهبندی میکردند. گاهی عبور با قایق، از میان سیلابهای خسرج و حمدان، ساعتها طول میکشید تا خوراک، دارو و مایحتاج ضروری را به عشایر غیور حمیدیه برسانند که روزگاری به فتوای مراجع نجف، در برابر تجاوز نظامیان انگلیسی ایستادهاند و در دوران دفاع مقدس، نیز اینجا اولین شهری بود که در خوزستان مقابل ارتش سرمست بعثی ایستاد و نماد مقاومت شد!
و چگونه از یاد میتوان برد آن همه تلاش و ایثاری را که در اوج اخلاص و گمنامی انجام میشود. هنگامی که مهندس حیدری معاون امداد و نجات را دیدم، خود را از بالای سر فرزندش در اتاق عمل، سراسیمه به خوزستان رساند. اگر بخواهم این خاطرات را شرح دهم، و از جستجوی اضطرابآور پسر بچهی منوجانی، نجات گرفتاران در کوه، سیل، زلزله و خاموش کردن آتشی که مرتب بر جان مراتع، درختان و مزارع میافتد و دهها خدمت دیگر که در حوزههای درمانی، آموزشی و امور داوطلبان وجوانان انجام میشود یاد کنم، یک کتاب خواهد شد! اما تنها به این جمله اکتفا میکنم که در آخرین روز کاریام در جایگاه امنیتی انتظامی استانداری در 16 تیرماه سال گذشته، وقتی با بچههای هلالاحمر جلسه داشتم سخن از کسانی بود که کفش و تجهیزات درست و حسابی نداشتند، اما در ارتفاعات صعبالعبور و سرکش استان، ساعتها کوهپیمایی میکردند تا گرفتاران را نجات دهند.
از اینرو، امروز خوشحالم که با اعتماد مجدد آنان، فرصت و فراغت بیشتری برای همراهی، همدلی و همکاری با بچههای سختکوش و بیادعای هلالاحمر پیدا کردهام.
در خاتمه، ضمن تبریک به اعضای هیاتهای اجرایی شهرستانها، به رسم ادب، به شعر استاد مشفق کاشانی اشاره میکنم که:
ای هلالاحمر، ای هلالاحمر / خستگان را یاور، مظهر امدادی، آیت درمانی، ای توانبخش جانها / تو نهال سبزی، گلفروزعالم، تو امید سرخی، در کنار انسانها.
25287
یادداشت خلیل هماییراد
نظر خود را بنویسید