فردای کرمان - مهدی محبیکرمانی: «وقتی در سال 1382 هیات مدیره شرکت ملی صنایع مس ایران در پی پیشنهاد موسسه فرهنگی هنری مفرغ طرح ساخت موزه تاریخی مس ایران را در آبانبار گنجعلیخان به تصویب رساند، تقریبا همهی زمینهها برای تحقق یک رویا و آرزوی چندین سالهی پیشگامان صنعت مس فراهم شده بود.
شرکت سرمایهگذاری مس سرچشمه بهعنوان مجری طرح به سرعت طرح توجیه فنی، اقتصادی و بلافاصله طرح معماری موزه را با بهرهگیری از خدمات کارشناسی و مشاورهی یکی از اساتید معماری بهنام کشور آماده و این طرح را برای تصویب کمیته ملی موزهها به آن کمیته ارایه نمود.
به موازات این اقدامات، موسسه فرهنگی هنری مفرغ نیز مطالعات خود را برای انتخاب بیست هزار قطعه اشیا مس و مفرغ از مجموعه اشیا موجود و پراکنده درموزههای مختلف کشور و انبوه اشیا انبار شده در مخزن موزه ملی ایران پیش برده و بخش قابل توجهی از این اشیا را شناسایی و از آنها عکس و شناسنامه تهیه نمود.
پیشتر در پیگیری اجرای این طرح، سازمان میراث فرهنگی وقت موافقت نموده بود همزمان با آمادهسازی موزه مس، بیست هزار قطعه از اشیا مس و مفرغ موجود کشور را به این موزه اختصاص دهد. همچنین موافقت شده بود مدیریت موزه بر اساس نظامنامهی موجود و مصوب بهصورت هیات امنایی و مشترک بین مس و میراث فرهنگی سازماندهی شود.
پروندهی موزه مس در کمیتهی ملی موزهها تحت بررسی و در شرف تصویب بود که در پی تغییر مدیریت در سازمان میراث فرهنگی استان، مدیریت جدید این سازمان در یک اقدام شتابزده و خودخواهانه، آبانبار گنجعلیخان را تبدیل به شربتخانه نمود تا از میهمانان عید پذیرایی نماید! همین امر موجب اعتراض مس و در نهایت پا پس کشیدن از جریان احداث موزه مس گردید.
گویا مدیریت جدید (و نه چندان آشنا با مسایل سازمان میراث فرهنگی) تعهد نموده بود که طی یک دورهی مشخص تعدادی از بناهای تاریخی عمدهی کرمان را با تغییر کاربری مورد بهرهبرداری قرار دهد. آبانبار گنجعلیخان به ظاهر آمادهترین شرایط را برای این امر داشت. دیگر بناها اساسا نه با این سرعت و نه با این هزینههای اندک قابل بهرهبرداری نبود. کاروانسرای وکیل و کاروانسرای گنجعلیخان و دهها خانهی ثبت میراث هیچیک در وضعیت قابل مانوری به این سرعت نبودند. موزه تاریخی جیرفت هم همچنان از روی کاغذ جلوتر نرفته بود.
شربتخانه گنجعلیخان عمر چندانی نداشت، هنوز پای گردشگری به این جا باز نشده بود که با بالا آمدن سطح آبهای زیرزمینی، میز و صندلیهای شربتخانه به زیر آب رفت؟!
در طرح احداث موزهی مس اولین اقدام عملیاتی، زهکشی کل منطقهی مجموعهی گنجعلیخان بود تا ضمن مهار آبهای زیرزمینی امکان حفر گالریهای معدنی زیرمینی برای استقرار ویترینهای نمایشگاهی در بدنهی لابیرنت حلزونی نمایشگاه فراهم آید.
در طرح معماری موزه قرار بود مخزن آبانبار به عنوان ورودی موزه و یک شبکهی حلزونی تونل در زیرزمین از مخزن آغاز و در نهایت از پشت آبانبار در کوچهی روغنگری به ساختمان مرکز پژوهش و آموزش صنایع دستی پایهی مس اتصال یابد.
ورودی موزه از طریق دو آسانسور «در محل فروشگاههای دو طرف پلکان» و مسیر حرکت پیاده از طریق پلکان موجود به لابی پیشبینی و خروجی آن نیز از مسیر ساختمان مرکز پژوهش طراحی شده بود.
مسگران و بازاریان بازار مسگری که آثار اقتصادی ارزشمند احداث موزه را بر کسبوکار آیندهی خود به فراست دریافته بودند طی نامهای بهعنوان مدیریت عامل وقت تعهد نموده بودند که ضمن تمام همکاریهای مورد انتظار مس، ترتیبات لازم را جهت راهاندازی صنایع فراموش شدهی پایهی مس به عمل آورده و علاوه بر آن بیش از دویست قلم ظروف مسی عتیقهی خانوادگی خود را در اختیار موزه قرار دهند، ظروفی که نمونههای درخشانی از قلمزنی از یاد رفتهی سبک کرمان در میان آنها بوده و بعضا قدمت آنها به عهد صفوی میرسید.
پروندهی احداث موزه مس بدینگونه ناگشوده بسته شد و یکبار دیگر آرزوی احداث موزه مس به مثابه رویایی دست نایافتنی در خاطر پیشکسوتان مس رسوب کرد.
2 – بد عهدی سازمان میراث فرهنگی آنچنان تاثیر نامطلوبی بر روابط سازمان و مدیریت مس باقی گذاشته بود که تا مدتها بحث احداث موزه مس به صورت یک تابو غیرقابل طرح بود. تحلیل مدیریت وقت (و همچنان مدیران حاضر) این بود که مس نمیتواند در عرصهای سرمایه گذاری نماید که هیچگونه پایبندی قابل اعتمادی به تعهدات و همکاریهای متقابل با تشکیلات ذیربط و ذینفع آن ندیده است.
با این همه نگارنده سعی داشته است که بحث احداث موزه صنعت مس را تا حد امکان زنده نگاه داشته، همزمان با تغییرات مدیریتی به هر شکل ممکن موضوع را مستقیم یا غیرمستقیم با مدیران مس در میان گذارد. این میان تنها به دوران مهندس پوستیندوز بود که ایشان اظهار تمایل نمود که از آبانبار گنجعلیخان و کاروانسرای وکیل به عنوان دو گزینهی پیشنهادی هماهنگ شده با سازمان میراث فرهنگی از طرف موسسه مفرغ بازدید کنند.
پس از بازدید ایشان از مجموعه، در نهایت بهرغم شرایط آمادهتر کاروانسرای وکیل برای احداث موزه به دلیل مسایل پیچیدهی حفاظتی گزینهی آبانبار کماکان مورد توافق قرار گرفته و مقرر گردید پس از بازنگری و اعمال اصلاحات احتمالی طرح پیشین مشاور و دریافت مجوز کمیتهی موزهها، اقدامات لازم در شروع عملیات اجرایی ساخت موزه به عمل آید. هماهنگی مراتب در جلسهی مورخ 9 اسفند سال 1391 با حضور جناب آقای پوستیندوز مدیریت عامل وقت و جناب آقای شمسالدینی ریاست سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان و نگارنده در محل دفتر مدیریت هتل پارس طی شماره 1143/137/912 مورخ 9/12/1391 صورتجلسه و امضاء و مبادله گردید.
مقدر چنین بود که یک بار دیگر و دقیقا در شرایطی که همهچیز آمادهی به ثمر رسیدن رویای موزه مس بود باز هم متاسفانه طلسم موزه مس نشکسته باقی ماند و پروندهی این توافق با کنارهگیری مهندس پوستیندوز و دوران نسبتا طولانی انتخاب جانشین در لابلای مصائب بزرگ مس گم شد.
مدیریت جانشین با اعلام اعتقاد به ضرورت احداث موزه مس در کرمان، بحث احداث این موزه را در محور فرهنگی هفتباغ در مجموعهی بزرگ ورزشی، فرهنگی و آموزشی مس مطرح نمود. قرار بود که این گزینه امکانسنجی شود و نمیدانم شد یا نه، طرحی که در صورت اجرا میتوانست با توجه به همافزایی عناصر موجود در آن مجموعه، یک ظرفیت فرااستانی متمرکز و تمام عیار فرهنگی در جنوب شرق کشور سامان دهد، متاسفانه کندی روند پیشرفت مجموعهی ورزشی عجالتا زمینهای برای طرح یک مصیبت دیگر فراهم نمیسازد!
3 – تردیدی نیست که وجود یک امکان موزهای قادر خواهد بود که هفتهزار سال تاریخ فلزکاری فلات ایران را آشکارا در مقابل دیدگان جهانیان قرار دهد، آن هم یک موزهی غنی که بیش از بیست هزار قطعه مس و مفرغ برای عرضه در اختیار دارد. موزهای که میتواند بسیاری از اولینهای تاریخ معدنکاری و فلزکاری جهان را به نمایش بگذارد.
موزه مس هرجا که واقع گردد، یک پتانسیل عظیم اشتغال را به همراه خواهد داشت. صرفنظر از نیروهای سازمانی موزه، مرکز آموزش و پژوهشهای صنایع دستی پایهی مس، قابلیت ایجاد صدها شغل خودگردان را در کوتاه مدت دارا بوده، و به راحتی میتواند بیش از دوازده رشتهی صنایع فراموش شده و در دست باززندهسازی را احیا و طیف وسیعی از تولیدات هنری / صنعتی را روانهی بازار جهانی کند.
از یاد نبریم که بازار مسگری کرمان تنها مجموعهای برای ساخت کاسه و کماجدان نبوده است. در طول پانصد سال گذشته این بازار به حسب شرایط فرهنگی و اقتصادی، مرکز تولید بسیاری از آثار ارزشمند هنری بوده است، وجود سنگهای منقوش به طرحهای نگارگری بسیار پیچیده و زیبایی در گوشههای پنهان دیوارهی پلکان آبانبار گنجعلیخان موید این سابقه است.
یک اثر تحقیقی «مس قلمهای کرمان / رویا یعقوبی/ روابط عمومی مجتمع مس سرچشمه/ در دست چاپ» نشان میدهد که همهی آنچه که امروز به عنوان قلمزنی اصفهان میشناسیم میراث خلاقیت و هنردست هنرمندان کرمانی بوده است.
4 – در خلال چندین ماه غارت تپههای کنار صندل جیرفت به روایتی بیش از چهارصد هزار قطعه اشیا باستانی از این محوطه به خارج از مرزهای ایران انتقال یافت. به جز سفالهای ارزشمند نابود شده قطعا بیش از هزاران قطعه مس و مفرغ در میان این اشیا بوده است. اشیای بدون شناسنامهای که میتواند به راحتی برای هر گوشهای از جهان تاریخ تمدن بسازند. همزمان با این فاجعه پیشخوانی این توطئه توسط یک کشور عربی شروع شد. تنها وجود یک موزهی متمرکز میتواند مانع هرگونه بهرهبرداری مافیای قاچاق اشیاء باستانی در تمدنسازی گردد. یادمان نرود که کشورهای حاشیهی خلیج فارس به یمن ثروتهای بادآوردهی نفتی در یک سرزمین تفتیده، پیست اسکی ساختهاند. شک نیست که با وجود آن همه آثار باستانی غارت شده، فردا روزی کودکان عرب در کتابهای درسی خود از محوطههای باستانی در سرزمین خود رونمایی خواهند کرد.
میخواهم تاکید کنم که احداث موزه صنعت مس نهتنها یک ضرورت فرهنگی / اقتصادی است که یک رسالت ملی نیز به شمار میرود.
5 – متاسفانه در سالهای اخیر، مسئولیت اجتماعی مس (و حتی فولاد!) تحت تاثیر فشار بعضی نمایندگان مجلس شورای اسلامی به نوعی پولپاشی در نواحی پیرامون مس تعبیر شده است؛ آشکارا بگویم بیشتر وجوهی که تحت عنوان مسئولیت اجتماعی هزینه میشود در حقیقت معطوف به جریان مصرفی روزمره و فاقد پتانسیل سرمایهگذاری است.
به عبارت دیگر، همهی آنچه که باید در قالب اقتصاد مقاومتی و مسئولیت اجتماعی صرف زیرساختهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی گردد مصروف قول و قرار و تعهدات نمایندگانی است که این وجوه را در صندوقهای رای، پیشخور یا ذخیره کردهاند. ندیدهام که نمایندگان محترم پیگیر تسریع در آمادهسازی ورزشگاههای صنعت مس گردند، چند و چون قرارداد بازیکنان بیش از ورزشگاه، مورد پیگیری بوده است؟!
میخواهم بگویم اگر شرکت ملی صنایع مس ایران مجموعهی کمکهای خرد و پراکندهی ذیل عنوان مسئولیت اجتماعی را یکجا صرف احداث طرحهای سرمایهای بزرگ نماید توانسته است علاوه بر کمک به جریان توسعهی پایدار، ظرفیت اشتغال منطقه را نیز بالا ببرد.
موزه مس یک نمونهی مشخص از اینگونه سرمایهگذاریهاست، خاصه وقتی که بیش از بیست هزار قطعه اثر فلزی باستانی را هم به کرمان بیاورد.
6 – دکتر سعدمحمدی در کنار تمام شایستگیهای مدیریتی به خصوص نگاه آیندهنگر و توسعهگرای خود، یکی از خوشاقبالترین مدیران تاریخ مس است. هم در نوبت اول مدیریتی و هم به دوران حاضر، مس بالاترین قیمتهای LME را با ایشان تجربه کرده است.
حالا که دیگر بهای ارز نیز مزید بر این اقبال بلند شده است، حداقل انتظار نسل اول مس و قطعا همکاران نسل دوم و سوم مس از آقای دکتر سعدمحمدی این است که به شکرانهی این اقبال بلند که چیزی جز التفات الهی نیست، احداث موزه مس را در برنامهی اجرایی خود قرار داده و با همتی که از او سراغ کردهایم یکبار برای همیشه، این طلسم بیست ساله را بشکنند.
و صد البته، از همکاران خود انتظار دارم که موزه مس را یکی از مطالبات حقهی خود دانسته، پیگیر اجرای این مهم باشند. تنها یک موزه میتواند عظمت کار ما را در راهاندازی و راهبری مس در غیاب آمریکاییان پرمدعا نشان دهد».
*نویسنده و پژوهشگر تاریخ مس
نظر خود را بنویسید