فردایکرمان ـ مریم فداییقطبی *: عبدلآباد سرزمینی است بدون سکنه که در فاصلۀ 15 کیلومتری از شهر کرمان و بر سر جادۀ محیآباد از سمت هفتباغ قرار گرفته است.
مقبره و زیارتگاهی در آن واقع شده که منسوب است به «سلطان حاجی ولی» و تکیهای و صفهای که نخل عزاداری در آن نگهداری میشود.
روایت است که در این سرزمین، زمانی کلیسا و کنیسه هم وجود داشته است. چند سالی است که پیکر سه شهید گمنام هم در مجاورت زیارتگاه به خاک سپرده شده است.
به جز این، در این منطقه، مزرعههای گندم و جو قرار دارد که کشاورزان از اطراف آمده و به آنها رسیدگی میکنند. سکوت عبدلآباد اما هر سال در یک ظهر شکسته میشود. از همه جای دشت ماهان و با سرپرستی اهالی محیآباد، عزاداران حسینی به این سرزمین میآیند و با نخلها و علمها و طبلها و زنجیرهایشان، به دور «قتلگاه» دایره میزنند و روایت عاشورا را میشنوند و صحرای کربلا را نفس میکشند و همراه با خویشان حسین (ع) بر سوگ او بر سر میزنند و خورشید غمبار عصر عاشورا را تا به غروب برود با نخلها و علمهاشان بر دوش، بدرقه میکنند.
تعزیۀ عبدلآباد، روایت روز عاشورا را در سه ساعت نمایش میدهد. روایت تعزیه و قتلگاه آن، هم از لحاظ هنر نمایش مذهبی و هم نوع اجرای پرفرمنس و شخصیتپردازی، چند و جهی است. همنوایی و همآوایی ناقلان با تماشاچیان، حرکت هنرمندانه ناقلان در بیان روایت در بیپیرایهترین حالت، سادگی تمام در صحنهآرایی و بهکارگیری حس تخیل تماشاچی در تصور واقعه عاشورا و بیان رخدادهای کربلا در سکانسهای کاملا متفاوت اما همسو و در عین حال دم به دم تکرار ذکر دادخواهی و ظلمستیزی، قابل توجه است.
بیشترین فریاد دادخواهی را نقال نقش شمر سر میدهد؛ او که سیاهپوش است و تنها پارچهای قرمز در دست دارد، در پارادوکسی شعرگونه دائم از نقش خود بیرون میآید و بر شمر و ظالمان لعنت میفرستد و بر مظلومیت حسین گریه میکند. فریاد او خارج از ریتم آهنگگونۀ ناقلان سبز پوش شهید است و طبل جنگ را او به صدا فرا میخواند.
شرح حال این تعزیه دائم با درخواست پیاپی «آیا بود کسی که کند یاری حسین» تغییر میکند تا شیر و اجنه و مرد درویش .....او را لبیک میگویند.
ندانم آه که این ناله و فغان از کیست / صدای ناله ندانم من ای خدا از کیست (از متن تعزیه درویش کابلی).
و صدایی که در همۀ عالم منعکس میشود. تماشاچیان یک به یک تعزیهخوانان را تا قتلگاه همراهی میکنند. این روایت چند سویه از شرح واقعه کربلا به شهادت سیدالشهدا در قتلگاه منتهی میشود و آنگاه دیگر گویی قیامت است... عزاداران همراه با تعزیهخوانان، بر سینه و بر سر زنان و عنان از کف بریده، فریاد «وای حسین کشته شد» سر میدهند و آن شورش از قلب عالمیان بیرون میپاشد.
سیلی از عزاداران، نخلهای دور قتلگاه را به دوش کشیده، دوان دوان، فغان فغان، آشفته و پریشان از قتلگاه دور میشوند و دشت عبدلآباد تداعی دشت کربلا همراه با غروب عصر عاشورا دوباره در سکوت فرو میرود.
آنچه روایت عاشورا از قتلگاه عبدلآباد را متمایز میکند؛ پایبندی همۀ ارکان آن به سنت است تا جایی که شاید طی این 200 سال فقط سیستم پخش صدا به آن اضافه شده و زمین قتلگاه کمی سامان یافته باشد. متون تعزیه و نوع نقل تعزیه، نسل به نسل و سینه به سینه منتقل میشود و تقریبا با نسخههای اصیل تعزیه هماهنگی دارد.
سوگواره تعزیۀ عبدلآباد نمونهای از سنتهای عزاداری در دشت ماهان است که روستا به روستا، متفاوت و منحصر به فرد است و چون این سنتها در سینهها حفظ شدهاند؛ ضروری است که برای تضمین تداوم آنها، شناسایی و ضبط شوند و زیرساختها و حمایتهای لازم برای استمرار آن فراهم شود.
اگر لفظ گردشگری تعالیبخش را از حضور پویای ایرانیان در مراسم عاشورای حسینی را نخواهیم به کار ببریم؛ شرکت و تجربههای عزاداری در گونهها و سنتهای مختلف، فضیلت و فرصت مغتنمی است.
این تعزیه بعد از نماز ظهر عاشورا در قتلگاه عبدلآباد ابتدای جادۀ محیآباد از سمت هفتباغ برگزار میشود. / الف
*استاد دانشگاه
*عکس: مریم فدایی قطبی / محل برگزاری تعزیه در عبدلآباد
نظر خود را بنویسید