فردایکرمان - رحیم بنیاسد آزاد: چند روز پیش دوستی عکسی قدیمی برایم فرستاد و نوشت: «همه الان استاد شدند به غیر از من و شما»؛ جالب است نوشت همه استاد شدند، مگر استاد شدن به این سادگی است؛ گویا این روزها هر کسی میتواند این عنوان را داشته باشد. عکس را دوباره نگاه کردم؛ بله، دوستم درست میگفت همۀ دوستان حاضر در عکس، آموزش عکاسی میدهند و استاد خطابشان میکنند به غیر از ما دو نفر؛ اما مگر هدف فقط آموزش دادن و استاد شدن است؟ مگر تشنۀ شنیدن نام استاد هستیم که خیلیها هستند و این روزها تنها هدف همین شده و آشفتهبازاری را در آموزش هنر عکاسی رقم زده که هر کسی در آن ادعای استاد بودن دارد و همهجا عکاسی آموزش میدهد و بازاری به وجود آمده که هیچ متر و معیاری ندارد و هر کس در آن برای خود پادشاهی میکند و تا عکاسی را شروع میکند به خودش اجازه میدهد که آنچه را به زعم خود آموخته ـ که اگر آموخته باشد ـ به دیگری آموزش دهد و اینکه خود آن شخص کجا ایستاده و چقدر دانش و صلاحیت دارد اصلا مهم نیست، مهم این است که چقدر خودش را بزرگ جلوه دهد و چقدر شو دارد و نمایش میدهد.
فضای مجازی هم که عرصه را برایش فراهم کرده و تا میتواند میتازد و تایید برای خودش میگیرد؛ همین میشود که آن دوستم میگوید همه استاد شدند؛ او هم تحت تاثیر جوسازی استادنماها قرار میگیرد و فکر میکند مسابقهای است و از آن جا مانده؛ حق هم دارد. اینقدر فضا را به این سمت میبرند و روی آن مانور میدهند که فلانی چون درس میدهد خوب است و او که جایی درس نمیدهد کارش خوب نیست و او میترسد نکند از این ماراتن عقب بماند. وقتی کسی نمیگوید فلانی چقدر خوب عکاسی میکند یا چه مقالاتی دارد و یا چه پروژههایی کار کرده، باید هم در عکاسی کرمان بیشتر ازعکاس، استاد عکاسی داشته باشیم و همه هم مدعی باشند؛ و جالبتر اینکه از این مدعیان، هیچ عکسی نمیبینی و فقط از این کلاس به آن کلاس آموزش میدهند و هنرجوها دنبالشان میدوند.
یادم هست زمانی که عکاسی را شروع کردم دورههای عکاسی در کرمان به یکی دو مکان بیشتر ختم نمیشد و مسیر مشخصی داشت. از آن زمان سالها میگذرد و فضا خیلی تغییر کرده، الان دیگر هنرجو بدون اینکه خودش بداند در بازی استادنماها وارد شده و در فضای مجازی هر روز تبلیغهای رنگارنگ آموزش عکاسی میبینید، تبلیغاتی بدون پشتوانه و سبقۀ علمی و هنری که طرف فقط به واسطۀ داشتن دوربین و رفتن به یک دورۀ عکاسی پوستر دورهها و ورکشاپهایش را منتشر میکند و هیچ نظارتی هم نیست.
اینکه من نوعی بدانم اگر مدرک دانشگاهی یا سابقه، مقاله و ... داشته باشم میتوانم آموزش دهم باعث میشود خود من هم دنبال ارتقای خودم باشم؛ هنر مثل دیگر رشتهها نیست که با دانستن فرمولها بتوانی آنها را آموزش دهی، البته باید اصول اولیه را بدانی، اما در هنر هر روز دریچۀ تازهای باز میشود که گاهی دانستههای قبل را حتی رد میکند و این میشود که هنر شکل میگیرد. هنر در دانستن، خواندن و بهروز بودن خلق میشود، دقیقا بر عکس چیزی که امروز در کرمان رخ میدهد. همه میخواهند بدون دانش و تخصص خاصی خیلی سریع استاد عکاسی شوند؛ اینکه چه دانشی دارند اهمیتی ندارد، در حالی که تو اگر به هنرجو اشتباه آموزش دهی خیانتی در حق اوست که در آینده، تاثیرات جبران ناپذیری برای او دارد.
آخرین ورکشاپ تخصصی استادان مطرح عکاسی در کرمان کی بوده، بعد از کلی ذهن سوزاندن میبینی در ده سال اخیر به تعداد انگشتان دست هم نبوده؛ که در همان نشست و کارگاهها هم هیچکدام از این استادنماها حضور نداشتند. حتما خود را بینیاز از آموزش میدانند، اما مگر در اقیانوس بیانتهای هنر میتوانیم خود را بینیاز از دانستن بدانیم؟ شاید همین باشد و قطعا همین بوده که سطح آموزش عکاسی در کرمان در حد چند عنوان و سر فصل ثابت مانده و نگاه عکاس تقویت نشده و در عکاسی راکد ماندهایم؛ فقط گروهی جوان را دنبال خودمان کشاندهایم و با نرمافزار یا موبایل عکسمان را خوش آب و رنگ کردیم و لذت بردیم و به این دلمان خوش است و خوشحالیم که به ما میگویند استاد، و ادعای تخصص در همۀ زمینهها هم داریم و در پروفایلمان مینویسیم آموزش عکاسی مستند اجتماعی، تبلیغاتی، صنعتی، فاین آرت، چیدمان، نورپردازی و... در حالی که خودمان هنوز در تعاریف ابتدایی ماندهایم، و در عمل و واقعیت در بیشتر ژانرها در کرمان اصلا عکاس نداریم و نمایشگاهی برگزار نمیشود و در محافل مهم عکاسی ایران جایی نداریم و اسمی از کرمان نیست و فقط در چهار دیواری کرمان محصور شدهایم.
وقتی برای کسی مهم نیست و قدمی برای رفع این آشفتگی برداشته نمیشود، بیش از این هم نمیتوان توقع داشت. ما نمیتوانیم در این هیاهوی آموزش هنر در کرمان آن هم در عکاسی دنبال صید شاه ماهی باشیم؛ اگر به همین روال ادامه دهیم ما فقط افرادی را داریم که دربارۀ عکاسی مطالبی شنیدهاند و خود آنها هم نمیتوانند تفکیکی بین آنها قایل شوند و مسیر خودشان را پیدا کنند و این چرخۀ معیوب ادامه پیدا میکند و ما دور باطلی را در آموزش عکاسی طی میکنیم و فقط دور خودمان میچرخیم و روی ریل اشتباهی با سرعت میرویم و نمیدانیم به مقصدی نمیرسیم، باید دستی برسد و مسیر ریل را عوض کند که با این روند دور از ذهن میرسد و نمیتوان امیدی داشت، همان طور که در این سالها اتفاق نیفتاده ولی چه کنیم که انسانیم و انسان به امید زنده است و ما هم امیدوار میمانیم. شاید...
نظر خود را بنویسید