فردایکرمان ـ گروه جامعه: طی ماههای اخیر، شورای شهر و شهرداری کرمان دو تصمیم مهم گرفتهاند؛ یکی، واگذاری ساختمان خانهشهر به استانداری و دیگری ساخت کاروانسرای طلا و جواهر در زمینی در مجاور مسجد تاریخی ملک.
دکتر نیما جهانبین ـ عضو هیات علمی دانشگاه و رئیس هیات مدیره انجمن صنفی کارفرمایی مهندسان معمار استان کرمان در یادداشتی که در ادامه میخوانید، نسبت به عواقب این تصمیمات هشدار میدهد.
وی با ذکر دلایل کارشناسی تصریح میکند: طفره رفتن شورای شهر، علیرغم وعدههای بسیار به مرمت و حفاظت از بنای «خانه شهر» و در نهایت واگذاری بنا به استانداری از سوی این شورا، تصمیمی نادرست و ناگوار است.
جهانبین همچنین دربارۀ نادرست بودن تصمیم ساخت کاروانسرای طلا و جواهر در مجاور مسجد ملک، با برشمردن پنج دلیل مشخص اعلام میکند: «زمین بزرگ موجود در مجاورت مسجد ملک، یگانه زمین در زمرۀ داراییهای شهرداری کرمان با چنان ابعاد و جایگاهی در محدودۀ بافت تاریخی کرمان است و از این رو ثروتی یکتا و بیبدیل برای شهرنشینان کرمانی محسوب میشود. شهرداری که برابر ماهیت قانونی خود، از سوی مردم شهر، ادارۀ اموال و داراییهای ایشان را برعهده دارد، باید در مراقبت و نگهداری و شیوههای هزینهکرد ثروت مردمان یک شهر، بیشترین حد وسواس و توجه را به خرج دهد و نمیتواند و نباید تصمیماتی برای اموال مردم بگیرد که دقت لازم را در جنبههای گوناگون امر ندارد و لاجرم به از دست رفتن آن بیانجامد».
متن کامل این یادداشت هشدارآمیز را که بر مراقبت از شهر کرمان و داشتههای آن تاکید فراوان دارد، در ادامه میخوانید.
«این یاداشت را خطاب به مردمان واقعی کرمان مینویسم. به همۀ آنها که با گوشت و پوست و استخوان، کرمانی هستند و گواه کرمانی بودنشان، همین نجابتی است که هرچه بر سرشان میآورند، چیزی نمیگویند و هرچه نمیدهندشان، چیزی نمیخواهند.
مردمانی که گویی هنوز، بار نفرین تاریخی مشتاق بر شانههای زخمدیده میکشند و هنوز، درد تسمۀ قاجار بر گردۀ ستمکشیده دارند. مردمانی که گویی مضطربند هنوز از تل ۲۱من چشمی که گفتند پیش رویتان است و چشمی برای دیدنش نداشتند. مردمانی که گویی افسردهاند، هنوز از پژمردگی باغات بیصاحب ماندۀ آبای کور یا کشته، از خشکی قنوات بار خاک در گلو گرفته به ضرب دگنک خان اخته.
آری، این نوشته را برای مردمان کرمان مینویسم؛ همراه با امیدی بزرگ در دل، که بل بپذیرندش، همچون بهانهای که برای برکندن رخت عزای تاریخی از تن، جامهای نو میشاید و برای برخاستن از خمودگی یک سوگواری دیرینه، دستی به زانوی خویش میباید.
این نوشته اگرچه در کمال ادب به پیشگاه مردمی بزرگ تقدیم میشود، اما تا شنیده شود، فریادی است بر سر گوشهای سنگین از غبار زمان و در عین حال گوشهایی که با همۀ شنوایی، ناشنیده میگیرند و بهای ناشنیدنشان را یک شهر با تمام تنگدستی، به دشواری میپردازد.
واقعیت این است که در بستر شرایط اجتماعی و فرهنگی امروز کشور ما، وقتی مردمی از هیچ ثروت و موهبتی در شهرشان بهرۀ آنی و ملموس ندارند، در برابر بود و نبود آن ثروتها و مواهب هم، موضع و مطالبهای نخواهند داشت. بهعنوان مثال برای یک کرمانی، بافت تاریخی چیزی جز خرابههایی که غیر از آسیب و گزند آوردهای برای شهر ندارد، نیست. بافتی که بر اثر ناهمخوانی با نیازهای زندگی امروز، به وسیلۀ صاحبان و مالکان اصلیاش ترک و طرد شده است و ساختوساز یا مرمت آن هم با سیاستهای نادرست و ناکارآمد مدیران شهری، جاذبهای ندارد. در نتیجه، به مرکز و مأمنی بدل گشته برای زندگی قشری آسیبدیده و مسئلهدار و این تمرکز و اجتماع هم پر از پیامدهای مخاطرهآمیز است. همین جا لحظهای درنگ کنیم و تصویری دگرگونه از وضعیت به دست دهیم. بافت تاریخی بدل به محدودهای شود که هر روز گردشگرانی داخلی و خارجی مشتاقانه به آن میآیند، میمانند و میروند و در تمام لحظههایی که از آن آمدن تا این رفتن پیش چشم مردمانِ ساکنِ بافت در گذار است، چرخ اقتصادشان هم به روانی در گردش است. یکی گردشگران را خدمت میکند. یکی مهمانشان میکند، دیگری اطعامشان و آن یکی سرگرمشان میکند و صدها این و آن یکیِ دیگر، اما میان این گونهگونی در بهرهمندی، یک امر به اشتراک، برای همۀ بهرهمندان یکسان است و آن این که همهشان میدانند این زندگی و چرخ روان در گردش را مدیون و مرهون بافت تاریخی هستند. حیات اقتصادیشان به حیات این بافت گره خورده و به اصطلاح، بافت تاریخی نان دانیشان است. پس حفظش میکنند و با تعصب هم مراقب آن خواهند بود. مثال دیگری بزنیم. برای عامۀ مردم کرمان چه تفاوت دارد بافت مسکونیای که روزگاری همه به نام خانههای سازمانی میشناختندش و در محدودۀ پیرامونی سینما شهر تماشا قرار داشت، بهعنوان نمایندهای از معماری دورۀ میانی کرمان حفظ شود، یا ناگاه بر مبنای بیفکریای به نام « شهرسازی بولدوزر» به کل از دامان شهر پاک گردد و جایش را در این بیآبی، فضای سبز و پارک بگیرد؟
در تصویر دگرگونۀ وضعیت، به سراغ خاطرۀ جمعی کرمانیها از خانههای سازمانی میرویم. محدودهای را در شهر کرمان مجسم میکنیم که در آن برای کارمندان دستگاههای دولتی شهر، بافتی مسکونی ساختهاند؛ با معماری مدرن، خیابانسازی و سامانههای زیر ساختی مدرن و همچنین خدمات شهری نوپرداخته همچون سینما، پارک، سیتیهال (سالن شهر یا همان خانۀ شهر) که طبقۀ رو به گسترش متوسط شهری به هزینۀ بسیار ارزانتری نسبت به نرخ اجارهبهای خانه در شهر در آن سکونت دارد، ساعات فراغت و گردش از عصر تا پاسی از شب خود را در آن میگذراند، تفرج میکند، فیلم میبیند، فراخور ذائقه و توان چیزی میخورد و مینوشد و خوراک فرهنگی و آموزش شهروندی را نیز از طریق برنامههای تدارک دیده شده به وسیلۀ مدیریت شهری از آن دریافت میکند. بدیهی است که مردم به چنین فضایی در شهر، دلبستگی و تعلقخاطر دارند و در برابر تخریب و برچیدن آن موضع مخالف و برای حفظ آن مطالبه دارند.
هدف از ذکر این مثالها، توجه دادن به نکتهای بسیار مهم در رابطۀ میان مردم و شهر است.
شهر کرمان برای بیشتر کرمانیها محلی برای گذار از مبدا به مقصد است و مردم بیش از این با شهر کاری و از آن بهره و سهمی ندارند. شهر باید با تمام جسم و جانش در کار تغذیۀ جسم و جان انسانهایی باشد که در آن بستر سرزمینی زیست جمعی دارند. شهر نه فقط با کاربریها و روابط چند بعدیِ حاکم بر اتصال و ارتباط آن، سطوح گونهگون نیازهای انسان را به درستی پاسخ میدهد، بلکه با رویدادهایی که در فضاهای مختلف شهری در دامان خود میپذیرد، ارتباط انسان با خود را غنا میبخشد. رویدادهایی چون ورزشهای خیابانی، دستفروشی، اجراهای هنری از موسیقی و تیاتر تا پردهخوانی و نقالی و حتی معرکهگیری. شهر خالی از رویداد، هیچ جاذبهای برای شهرنشینان ندارد و درک آنها از فضا را هم عقیم و ناکامل میگذارد.
در حال حاضر و با توجه به شرایط دشوار اقتصادی که دغدغه و فکر و ذکر مردمان در این دیار به تمامی، غم نان است، از مردمی که بهرهمندی ملموسی هم از شهر و فضاهای آن ندارند، نمیتوان انتظار داشت که مطالبهگری و خواست حفظ بافتها و تکدانههای ارزشمند شهر، مسئله و مشغلهشان باشد. در این دوره از تاریخ و زمانِ شهر، وظیفه و رسالت اصحاب اندیشه، قلم، متخصصان و به ویژه مدیران شهر است که حفاظت و حراست از سرمایهها و ثروتهای شهر و رساندنشان به دست نسلی دیگر، باحال و روزی دیگر را مطمح نظر دارند و نبود مطالبات مردمی را دستمایۀ بیتوجهی به چنان امر خطیری نسازند.
از آن چه پرداختهام، چند نتیجۀ مهم حاصل است:
یکم: سرمایهها و ثروتهای مادی و معنوی شهر همچون کالبد بناها و بافتهای ارزشمند شهری، تولیدات فکری، هنری، فناورانه و صنعتی شهر، نام و اعتبار و آثار بزرگان شهر و بسیار مانند اینها، ضامن هویتمندی، زندگی آبرومندانه و احساس افتخار و دلبستگی به سرزمین و به تبع آن کار و تلاش و توسعۀ سرزمین است که از دست رفتن هر کل یا جزئی از آن داراییها، خسارتی بیجبران و برگشتناپذیر برای شهر محسوب میشود.
دوم: باید برای گره زدن حرکت چرخ اقتصاد و بهرهمندی مستقیم و غیرمستقیم مردم شهر از تمامی ثروتها و مواهب آن بستر سرزمینی، برنامهریزی، فکر، خلاقیت و جسارت در تصمیمگیری و اقدام داشت تا مردم خود، حفاظت و پاسداری از آن داراییهای شهری را ضمان شوند.
آنچه بهانۀ نوشتن این یادداشت خطاب به مردم کرمان شد، دو اتفاق ناگوار دیگر در تصمیمگیریهای مجموعۀ مدیریت مدیریت شهر در روزهای اخیر است. اول اتخاذ تصمیمی نامناسب نسبت به یکی از بناهای ارزشمند شهر است که بیشک در زمرۀ همان دارایی و ثروتی است که ذکرش به میان آمد. طفره رفتن شورای شهر، علیرغم وعدههای بسیار به مرمت و حفاظت از بنای «خانهشهر» و در نهایت واگذاری بنا به استانداری از سوی این شورا، تصمیمی نادرست و ناگوار است که به دلایل آن خواهم پرداخت، اما در این مورد اجازه میخواهم پیش از آن که در اصل مسئله سخنی به میان آورم، خاطرۀ یکی از مدیران و شهروندان قدیمی کرمان را به عنوان شاهدی زنده و گویا از تاریخ شفاهی این سرزمین، دربارۀ چرایی اهمیت بنا، حتی بیش از اهمیت معماری و هنر به کار رفته در طرح و ساخت آن، نقل کنم:
«سالهای پایانی دهۀ چهل خورشیدی است و به تبع تغییر و تحولات بسیار شهرهای ایران در آن برهۀ تاریخی با انگیزۀ مدرنیزاسیون و به مدد دلارهای نفتی و برنامههای دولت که مجالی فراخ برای توسعههای شهری فراهم کرده بود، شهر کرمان هم در حال مزهمزه کردن مدرن شدن خاص خود بود.
فتحالله معتمدی استاندار وقت کرمان است و تصمیم میگیرد کرمان را هم صاحب یک کاربری شهری تازه به میدان آمده به نام «خانهشهر» کند که در شهرهای غربی «سیتی هال» میگفتندش.
استاندار برای جلب و جذب حامیان مالی و پشتیبانی مردمی به فکر افتاده بود که از میان افراد خوشنام و معتمد شهر، چند نفر را برای ساخت این بنا ناظر قرار دهد تا اقبال و اعتماد سرمایهگذاران و مردم هم پشتوانۀ این رخداد بزرگ شود. به گفتۀ راوی خاطره [امانالله جهانبین که از مدیران وقت بهداری کرمان است و بعدها شهردار و معاون استاندار کرمان هم میشود.] استاندار وقت ایشان را فرا میخواند و مقصودش را با وی در میان میگذارد. همچنین میگوید که از معتمدین شهر محمدعلی یاسایی، مهندس کیانیون و دکتر ضیاءابراهیمی هم قرار است اعضای این هیات نظارت مردمی باشند. نظر ایشان را دربارۀ ترکیب هیات جویا میشود که تایید میگیرد. راوی میگوید از استاندار پرسیدم که برای ساخت چنین پروژهای، چقدر اعتبار وجود دارد و پاسخ میشنود که حدود ۷۰ هزارتومان! قابل ذکر است که در آن زمان هزینۀ خرید یک خانۀ معمولی در شهر کرمان چیزی در حدود همین عدد و مقداری کمتر بوده است. اعتبار موجود مایۀ تعجب راوی میشود و از استاندار میپرسد چگونه با این قلت اعتبار، به فکر شکل دادن به چنین پروژهای بزرگ است که سخن اصلی و بنیادین این خاطره از سوی استاندار وقت کرمان مطرح میشود:
«ما با این میزان هزینه، کلنگ افتتاح را به زمین میزنیم و مراحل آغازین ساخت را به انجام میرسانیم. یا مردم کرمان برای تکمیل و اتمام کار همت میکنند و آنگاه این بنا به عنوان مظهر همت مردم کرمان در تاریخ شهر میماند یا همت نمیکنند و همان خرابه به عنوان مظهر بیهمتی مردم کرمان به یادگار میماند.»
راوی خاطره میگوید که این سخن بر عمق جانم نشست و با تمام وجود به اتفاق دیگر اعضا به ویژه مرحوم یاسایی به دنبال کار رفتیم و مظهر همت کرمانی را در تاریخ شهر ثبت کردیم.
بنای خانهشهر که چند سالی پیش به همت جمعی از دلسوزان و متخصصان در برابر تخریب شدنش به خاطر ساخت پلکان ورودی ساختمان جدید استانداری مقاومت شد و ثبت ملی آن هم در جریان این مقاومت رخ داد، گذشته از ارزش طرح معماری که دستاورد معمار ارزشمند کرمانی مرحوم مهندس علیاصغر اصفهانی است، دارای شناسنامهای معنوی به عنوان نماد همت کرمانی هم هست. شورای شهر که سالها این بنا را مقر و مرکز خود و محل برگزاری جلساتش قرار داده بود به تامین اعتبار برای مرمت آن اطلاعرسانی کرده و قول داده بود، اما امروز با واگذاری آن به استانداری کرمان که متاسفانه با بیتوجهی به ارزش بنا در طرح ساختمان جدید، پیشتر هم آن را مورد بیمهری قرار داده، این نگرانی برای متخصصان و مهرورزان به بقای آبرومندانۀ کرمان رقم خورده است که امتداد آن بیمهری در کنار عدم امکان استفادۀ متناسب با کالبد و محتوای بنا به واسطۀ ماهیت صرفا اداری استانداری، روند رو به تزاید تخریب و نابودی این بنا را سرعتی بیشتر بخشد و این ثروت ارجمند را نیز از جیب شهر و مردمانش بیرون کند.
از این رو، از سوی جامعۀ معماران کرمان توجه و عنایت به تمامی آنچه رفت را خواهان و امیدوار است شورای شهر کرمان با نگاهی مسئولانه به وعدههایی که بارها داده است، امکان تداوم حیات این بنا و از دست نرفتن این ثروت جمعی را فراهم کند.
دومین مسئله، تفاهمنامهای است که میان شهرداری کرمان و شرکت سرمایهگذاری مس سرچشمه انعقاد یافته و برمبنای آن باید در زمین مجاور مسجد ملک پروژهای به اصطلاح چند عملکردی با عنوان اولیۀ «مجموعۀ فرهنگی و مرکز فلزات گرانبها و گوهرسنگهای کرمان» شکل گیرد. در مورد این اقدام هم مسائل چندگانهای، اسباب نگرانی خاطر متخصصان و صاحبنظران است.
۱ – زمین بزرگ موجود در مجاورت مسجد ملک، یگانه زمین در زمرۀ داراییهای شهرداری کرمان با چنان ابعاد و جایگاهی در محدودۀ بافت تاریخی کرمان است و از این رو ثروتی یکتا و بیبدیل برای شهرنشینان کرمانی محسوب میشود. شهرداری که برابر ماهیت قانونی خود، از سوی مردم شهر، ادارۀ اموال و داراییهای ایشان را برعهده دارد، باید در مراقبت و نگهداری و شیوههای هزینهکرد ثروت مردمان یک شهر، بیشترین حد وسواس و توجه را به خرج دهد و نمیتواند و نباید تصمیماتی برای اموال مردم بگیرد که دقت لازم را در جنبههای گوناگون امر ندارد و لاجرم به از دست رفتن آن بیانجامد. با توجه به ویژگی و یگانگی زمین یاد شده، هر اتخاذ تصمیم نادرستی در باب آن، خسارتی جبرانناپذیر و بیبازگشت خواهد بود.
۲- محل قرارگیری زمین در کنارۀ خیابان امام با آن میزان مراجعه و بارگذاری ترافیکی به سبب تمرکز و تراکم کاربریهای تجاری و عمدهفروشیهای محصولات گونهگون، محدودهای پرمسئله در شهر کرمان است که هر مداخله و اقدامی در وضع موجود آن باید با مالاندیشی نسبت به وخیمتر شدن وضعیت خیابان همراه باشد و دامن زدن به سفرها و مراجعات شهری را در پی نداشته و یا برای آن فکر و برنامه ارائه شده باشد.
۳- کرمان شهری متورم و ملتهب از میزان غیرقابل باور شکلگیری کاربریهای تجاری است؛ به گونهای که در حال حاضر چندین برابر سرانههای مصوب، کاربری تجاری در آن وجود دارد و از جمله علل ناپایداری کاربریهای خرد تجاری در کرمان، وجود رقبای بیحساب و شمار در هر عرصه از کار تجارت شهر است. شهردار کرمان که از عنوان نامعین و مشخص «پارک بازار» برای این پروژه نام برده است، این گرای نگرانکننده را به افکار عمومی ارایه کرده که شاید این پروژه همه در نهایت چیزی جز شکل دادن به واحدهای تجاری در قالب رنگ و لعابِ عناوین پر زرق و برق نباشد. به ویژه که نام آوردن از هر بازاری در مجاورت بازار بزرگ و قدیم کرمان و نیز دستان از کار و رمق افتادۀ آن همچون بازار قلعه، گناهی نابخشودنی به حساب میآید.
۴- بافت تاریخی کرمان علیرغم تمامی پتانسیلها و ویژگیهای منحصر به فردش که مجال پرداختن به آن در این یادداشت نیست، مسیر نابودی و اضمحلال پیموده و در معدود نقاطی از گسترۀ وسیع خود در قالب کالبدهایی محدود، نفسهای در حال احتضارش را میکشد. هر اقدام و مداخلهای در این بافت باید بازگشت انسان و فعالیتهای انسانی به آن را با نیت احیای اعضا، اندام و در نهایت پیکر بافت تاریخی هدفگیری کرده باشد و این به معنای دست کشیدن از نگاه و تفکرات «آنی – نقطهای» به بافت تاریخی شهر کرمان و روی آوردن به یک برنامۀ همه جانبهنگر در قالب تمامی افقهای ممکن و مفروض زمانی برنامههای به روز شهری و نیز با توجه به تمامی مقیاسهای موجود در بافت تاریخی است.
۵ – اگرچه حضور سرمایهگذار و پشتیبان مالی برای پروژههای شهری، باید همواره دلگرمکننده و مواجهه با روی و آغوش باز همۀ بهرهمندان و مخاطبان شهر باشد، اما پر واضح است که هیچ سرمایهگذاری به نیت بخششهای خیرمأبانه به عرصۀ سرمایهگذاری قدم نمینهد و انتظار دارد تا بازگشت منطقی سود سرمایۀ خود را شاهد باشد و در نهایت اهداف منتهی به منافع خود را محقق ببیند. از این رو وظیفۀ مدیران شهری است که با هدایت سرمایهگذاریها به سوی اهداف پیشبینی شدۀ برنامههای شهری، معاملهای برد – برد را رقم بزنند و انتظار ارائۀ تعریفی دقیق و کامل از اهداف و اقدامات یک پروژۀ شهری از سوی سرمایهگذار، انتظاری واهی و ترک فعل و وظیفۀ مدیریت شهری محسوب میشود.
مدیریت شهری باید با بهرهمندی از نظر متخصصان، هنرمندان و متفکران شهر، هرکدام در محل و جای مناسب خود، از خزائن هنر و فرهنگ شهری به تصمیمات و اقدامات خود نصیب و بهرۀ کافی بخشد و آنگاه برای تحقق چنان برنامهها و طرحهای تدقیق و تنظیم شدهای به دنبال سرمایهگذارانی درست و مطمئن بگردد. اطمینان داشته باشیم که تصمیمات آنی در قالب نگاهی محدود و نقطهای به شهر آن هم در قالب عناوینی نامعلوم و نامتعین، نه تنها شهر را از آوردهای چشمگیر و با ارزش بهرهمند نمیسازد و گرهی از مشکلات شهر نمیگشاید، بلکه باری به مراتب سنگین تر از پیش، بر شانههای نحیف شدۀ شهر ناشی از ناسنجیدگی تصمیمات مدیریتی میگذارد.
۶- از شهرداری کرمان بر اساس تعریف مندرج در قانون شهرداریها که شهرداری را به عنوان متولی فرهنگ عمومی معرفی میکند، انتظار میرود برای یک بار هم که شده، قدمی در راه این وظیفۀ ارجمند خود بردارد. آن هم در جایی که فرصتهای زیادی برای ایفای نقش متولیگری فرهنگ عمومی در اختیار مینهد و میتوان با رویکرد گردشگری فرهنگی، آوردۀ اقتصادی درخوری را نیز از آن چشم داشت.
کرمانیان عزیز:
آنچه وا داشتم تا این بار خطاب به شما مردم بنویسم و داد این هشدار را به گوش شما برسانم، بارها گفتن، نوشتن، مشاوره دادن و ناشنیدن مسئولان امر و مدیران این شهر است. مثالهای فراوانی از این گفتنها و نشنیدنها در همین سالهای اخیر، دردمندانه، بار دل و جان متخصصان و دلسوزان شهر شده است:
از بیهودگی صرف هزینۀ هنگفت ساخت تقاطعهای غیر همسطح، درون شبکۀ بستۀ آمد و شد شهری، دهها بار و به هزار لفظ گفتیم و نشنیدند و امروز هیچ تاسف و دریغی، پاسخ صدها میلیارد پول صرف شده، زمینهای ارزشمند شهری تهاتر شده و هزارها ضرر و زیان دیگر برجای گذاشته همچون خسارت سالها تعطیلی کسب و کار کسبه و آزردن روح و جسم مردم رهگذار را نمیدهد.
از تفکر تاریخگذشته و منسوخ تعریض خیابانها و این که رفع تراکم نامتناسب خودرو در مسیرها را تعریض مسیر، علاج نمیکند که بدتر هم میکند، گفتیم و خسارتش را شهر در بسیاری از محورها و خیابانهایش پرداخته و میپردازد، اما هنوز هم مدیر شهری، شروع تعریض محورهایی در کرمان را به شهروندان، نوید و مژده میدهد!
از نادرستی طرح فلکۀ بیرمآباد و مشکلاتی که بر این نقطۀ ارزشمند شهری بار خواهد کرد، گفتیم و نشنیدند تا مسئله به یک بیآبرویی ناشی از ناسنجیدگی اقدامات مدیریتی بدل شد.
از شاخصههای انتخاب بالاترین سطح مدیریت شهر برای شهری با خواص و مقیاس کرمان درون یک بستر فرهنگی-اجتماعی و تاریخی ویژه، برای منتخبین مردم در شورای شهر، سخنها گفتیم و از راه و بیراهۀ مسیر و شیوۀ درست این انتخاب، هشدارها دادیم و گوش شنوایی ندیدیم و عجبا که با وجود یک بایگانی و آرشیو قابل مراجعۀ مطبوعاتی در کرمان، فردای روز آشکار شدن اشتباهات هم، کسی حاضر نمیشود از آن همه گفتنهای بینتیجه نشانی به دست دهد تا دست کم پرداخت بهای سنگین نشنیدنها، عبرتآموز فردای بیتوجهی دیگری به هشدارهای متخصصان گردد و این گونه باز هم اشتباه روی اشتباه میگذاریم و شهر تاوانش را با دستهایی که هرروز خالیتر میشود، میپردازد. مشکلات امروز شهر هزار مسئلۀ کرمان را پیشتر، در چهار شمارۀ مجلۀ سپهر اقتصاد اتاق بازرگانی کرمان برشمردهام و دریغ نه تنها برای رفع این مسائل که نیازمند اقدام عاجل است، کار درخوری نمیکنند، بلکه با خطاهای دیگر راه را بر دشوارتر شدن وضعیت موجود هموار میسازند! از این رو به نظر میرسد وقت آن رسیده و بلکه دیر شده است تا با دقت بیشتری، وضع محیط زندگیمان را رصد کنیم و در برابر ناگواری شرایط، مطالبه و درخواست جدی برای رفع و رسیدگی داشته باشیم.
جامعۀ معماران کرمان با تشکیل انجمن صنفی- کارفرمایی مهندسان معمار استان بر آن شده است تا برای این نظارت و مطالبهگری، نهادسازی و تحرک جمعی داشته باشد، اما از آنجا که انجمن در مرحلۀ عضوگیری و برگزاری مجمع عمومی پیش رو است، بهعنوان رئیس هیات مدیره، نخستین موضعگیری و هشدار را در برابر دو مسئلۀ جدی و اخیر شهر کرمان با مخاطب قرار دادن مردم مطرح و تلاش کردم تا با برهان و منطق و از منظر تخصص شهری، به آنچه میتواند پیامدهای ناگوار تصمیمات مدیریتی تلقی شود، آگاهی دهم و بسیار مایلم در کنار دعوت مردم به حساسیت بیشتر نسبت به مسائل شهر و محیط زندگی خود، از مسئولین شهر نیز همچون دهها بار دیگر بخواهم تا اظهارنظرهای تخصصی را رسالت و دلسوزی کارشناسانه تلقی کنند و دست کم در برابر آنها که در مسیر تجربه، بارها از آزمون صحت نظر و حسن نیت نسبت به مسائل شهر کرمان سربلند بیرون آمدهاند، سعۀصدر بیشتری به خرج دهند و با داشتن گوش شنوا نسبت به نقطهنظرهای تخصصی و گوشزدهای کارشناسانۀ ایشان، از خسارات ناگزیر تصمیمگیریهای نادرست در امور شهر، پرهیز کنند. «به آن امید». / الف
نظر خود را بنویسید