فردایکرمان ـ اسما پورزنگیآبادی: ثبت جهانی کاروانسرای گنجعلیخان، تصمیم شهرداری برای اجرای طرحی در زمین مجاور مسجد تاریخی مَلِک و جدیتر شدن اجرای طرح احیای گذر بازار عزیز را در یک مرور کلی میتوان مهمترین اتفاقات امسال در بافت تاریخی نیمهجان شهر کرمان دانست.
از دکتر حجت گلچین ـ پژوهشگر، عضو هیات علمی گروه مرمت دانشگاه باهنر خواستم تا دربارۀ این اتفاقات اظهارنظر کنند. او که همواره تاکید کرده در شهر کرمان دیگر چیزی به اسم بافت تاریخی نداریم، در این گفتوگو با تکرار این باور خود در پاسخ به این پرسش که عجیب نیست فقط شما هستید که این ادعا را مطرح میکنید؟ توضیحاتی داده و میگوید: ما حق نداریم کلمات را مبتذل کنیم، اگر به آنچه در یزد وجود دارد میگوییم بافت تاریخی، چگونه میتوان این اتلاق را برای کرمان هم به کار برد؟ او میافزاید: اگر مرا سلاخی هم بکنند به وضعیت کنار مسجد ملک نمیگویم بافت تاریخی. میگویم یک رسوایی تاریخی!
گلچین نسبت به تاثیرات مثبت جهانیشدن کاروانسرای گنجعلیخان بر شهر کرمان هم خوشبین نیست که نگران تبعات آن هم هست.
او به این نظر منتقدانش که کار اجرایی در این شهر نکرده نیز پاسخ میدهد و در بخشی از اظهاراتش میگوید: شاید دوستان انتظار داشتند ساروجپارس طراحی کنیم یا 20 هزار مترمربع طراحی کنیم و چون نکردیم میگویند حرف هم نزن. این که درست نیست!
گفتوگو با او را در ادامه میخوانید.
*آقای دکتر، اواخر شهریورماه امسال کاروانسرای گنجعلیخان ثبت جهانی شد. با توجه به اینکه این اولین اثر جهانی در شهر کرمان است فکر میکنید این جهانی شدن میتواند چه تاثیری بر پیرامون اثر و حتی کل بافت تاریخی و شهر بگذارد؟
ثبت جهانی کاروانسرای دیگری که در مرز کرمان و خراسان جنوبی است را شاید بتوان اتفاقی مثبت و مبارک دانست ولی براساس پیشینۀ ذهنی که از مسائل فرهنگی و اجتماعی و شهری کرمان دارم باید بگویم که ثبت جهانی کاروانسرای گنجعلیخان الزاما اتفاق مثبتی نیست چون قرار نیست بهدنبال آن و تحت تاثیر آن اتفاق خاصی بیفتد. این کاروانسرا خوشبختانه چند سالی است که از حالت متروکه بودن خارج شده ولی ثبت جهانی آن نهتنها نمیتواند کمک خاصی به شهر بکند بلکه در ابعاد فرهنگی و اجتماعی، چه بسیار بر رخوت و توهم ما کرمانیها در مواجهه با شهر بیافزاید و تاثیرات منفی نیز داشته باشد. بنده همیشه گفتهام حتی در مواردی که بهطور اخص موضوع شهر تاریخی مطرح میشود، کرمان به بازار و به میدان گنجعلیخان تقلیل پیدا کرده و حالا جهانی شدن کاروانسرا هم، این موضوع را تشدید میکند و به تعبیری، مثل یک سیاهچاله، سایر مفاهیم شهری را در اذهان عمومی میبلعد و با رویکرد فالودهای (اشاره به اتفاقاتی دارد که مدتی پیش در کرمان و در پی ثبت فالوده به اسم یزد رخ داد و اعتراضاتی نسبت به این اقدام شکل گرفت) که در شهر کرمان وجود دارد، متاسفانه نهتنها از لحاظ اجتماعی و فرهنگی در درازمدت کمکی به درک مردم از مفهوم شهر نمیکند بلکه درک اشتباهی که مردم از شهر دارند را تقویت نیز خواهد کرد.
*اما آقای دکتر جهانی شدن کاروانسرا دستاوردهایی از جمله در بخش گردشگری خواهد داشت. چرا فکر میکنید با ثبت جهانی این اثر اتفاق خاصی در شهر کرمان نمیافتد؟
براساس آنچه که از هدفگذاری و اولویتهای میراثفرهنگی در کرمان میشناسم، معتقدم با این جهانی شدن اتفاق خاصی برای مفهومی به نام میراث شهری نخواهد افتاد. ضمن اینکه بعد از جهانی شدن آثار، گاهی اوقات از لحاظ ذهنی حاشیۀ امنی ایجاد میشود و گاهی آن توجهی که پیش از آن، در حوزۀ بومی نسبت به آثار وجود داشته، کمتر میشود و در واقع، مسئولیت را به یونسکو واگذار میکنند. البته این اتفاق ممکن است در هر جایی مصداق نداشته باشد. از آنجا که بنده همواره از منظر کلان شهری موضوعات میراث معماری را ارزیابی میکنم نه صرفا کالبدی و مونومانی، چنین نظری دارم و تاکید میکنم که خیلی نسبت به تاثیرات مثبت این جهانی شدن امیدوار نیستم.
*از نظر شما چطور میتوان از این فرصت جهانی شدن به نفع بافت تاریخی و کل شهر استفاده کرد؟
راستش، اساسا تعجب میکنم که چطور کاروانسرای گنجعلیخان ثبت جهانی شد؛ یک اثر در بستر و محیط آن است که معنا پیدا میکند. پس همچنان که بازار کرمان را از لحاظ حیثیت و معانی شهری، فرهنگی، تاریخی و اجتماعی و کارکردی، مُرده میدانم، بهتبع آن، از دیدگاه بنده کاروانسرای گنجعلیخان صرفنظر از معماری درخشان و کالبد ارزشمندش، واجد شرایط ثبت جهانی نیست. البته این را میدانیم که کاروانسرای گنجعلیخان در پروندهای کُلی با بیش از 50 کاروانسرای دیگر بوده که ثبت جهانی شده و شاید کرمان از همین فرصت استفاده کرده و اثر را در پرونده گنجانده و ثبت کرده است و از لحاظ روال اداری شاید یک پیروزی و فرصت محسوب شود ولی همچنان که عرض شد، معتقدم در درازمدت تاثیرات مثبتی بر این شهر نخواهد داشت. این دیدگاه البته ممکن است باعث رنجشخاطر و انتقاد برخی مخاطبان بشود اما تجربۀ بنده همین است. اینکه میگویید چطور از این فرصت میتوان بهره گرفت، باید بگویم زمانی این اتفاق بهعنوان یک فرصت میتوانست معنی پیدا کند که یک محتوایی مثل یزد یا حداقل مانند بوشهر داشتیم که این اثر در درون آن تعریف میشد در حالی که بنده بارها گفتهام که قائل به وجود محتوایی به اسم بافت تاریخی در شهر کرمان نیستم. در کرمان امروز اساسا هیچ معنایی از یک پیوستار تاریخی واجد حیات اجتماعی و کرامت انسانی وجود ندارد و به لحاظ کالبدی هم همه چیز به میدان گنجعلیخان و بازار تقلیل یافته که کاملا تلقی نادرستی است. فکر میکنیم چون این میدان را داریم پس همه چیز داریم! حالا که برند جهانی هم به آن اضافه شده من گمان میکنم توهمات ما کرمانیها از شهرمان و این بیراههای که در آن افتادهایم را تشدید خواهد کرد.
*آقای دکتر، یکی دیگر از اتفاقاتی که در این دوره در بافت تاریخی شهر کرمان رقم خورده تعریف طرحی برای زمین مجاور مسجد ملک است که شهرداری آن را دنبال میکند و قرار است ساختوسازی در این زمین انجام و تعدادی کارگاه ساخت طلا و جواهر در آن راهاندازی شود. در چند ماه اخیر، حضرتعالی هم در جلساتی که در این خصوص بوده و هم در صفحۀ شخصیتان در اینستاگرام مواضعتان دربارۀ این طرح را اعلام کردهاید. یکی از نقدهای شما، به منتقدان این طرح است و میگویید دارند مثل ساروجپارس عمل میکنند؛ زمانی که گودخشتمالها زبالهدان شده بود ساکت بودند و تا ساخت ساروجپارس شروع شد اعتراض و انتقاد آنها هم آغاز شد. در واقع از یک دغدغهمندی دیرهنگام صحبت میکنند. اما آقای دکتر، نظر صریح خود شما دربارۀ طرح شهرداری در کنار مسجد ملک چیست؟ چقدر امیدوار هستید با چنین طرحی ارزشافزودهای برای شهر ایجاد شود؟
اول این را بگویم که من از یک دغدغهمندی دیرهنگام گلایه نمیکنم. دیرهنگام هم میتواند اصالت داشته باشد. من از دغدغهمندی مبتذل گلایهمندم که معمولا در کرمان شاهد آن هستیم. دربارۀ گود خشتمالها قبلا در مصاحبهای با خود شما مفصل توضیح دادهام. (وقتی تصمیم به احداث ساروجپارس گرفتند) اساسا هیچ موجودیتی از آنچه که روزگاری محله گود خشتمالها بوده، وجود نداشت. از حدود سال 71 که عکسهای هوایی را مطالعه میکنیم مشخص است که 80 درصد بافت این حوزه تخریب شده و در اواسط دهۀ 80 این محله بهطور کامل نابود شده بود؛ دقیقا شبیه وضعیتی که در کنار مسجد ملک وجود دارد با این تفاوت که در مورد موضوع اخیر، مجاورت با مسجد ملک در برِ خیابان نمود بیشتری دارد و حساسیتبرانگیز شده است حال آنکه گود خشتمالها چنین موقعیتی را جلو چشم نمیآورد و بسیار وضعیت اسفباری داشت. یادم هست خودم زمانی که دانشجو بودم شاهد قتل در آنجا بودم... دربارۀ حوزۀ مسجد ملک به صراحت میگویم که باید برایش اندیشید و طراحی کرد و هیچ راه گریزی هم ندارد و بهترین راهکار هم طراحی خوب و معماری خوب است. اگر الان به جای سال 1402 سال 1362 بود و تخریب تازه شروع شده بود، چون هنوز کلیت محله به لحاظ ساختاری و اجتماعی سرِپا بود «طراحی میانافزا» به شکلی ایدهآل معنا پیدا میکرد؛ حتی تا میانههای دهۀ هفتاد هم میشد به شکل دیگری، برخی خطوط کلی را در کف و طراحی توده و فضا، اعاده کرد ولی الان وضعیت آنقدر فاجعهبار است که حتی به فرض آنکه بیشترین اهتمام هم در اعادۀ ساختار گذشته صورت گیرد، باز هم در اتصال با پیکرۀ به غایت زشت و ناهنجار پیرامونش، به هرز میرود. بنابراین تنها کاری که میتوان امروز انجام داد طراحی معقول، بسامان و مطابق با اقلیم و گذشتۀ تاریخی است؛ طراحی انسانمحور که حتما کاربری مسکونی در آن دیده شود و میتواند در عین حال واجد فضای سبز و تجاری هم باشد؛ همچنان که خود محله روزگاری به نحوی همۀ این معانی را داشته است. آن زمان اقتضائات دیگری وجود داشته و امروز جور دیگری باید تامین شود. نکتۀ دیگری که باید اشاره کنم این است که نه الزاما «مخالفت کردن» با ساختوساز در آنچه که بافت تاریخی خوانده میشود فضیلت و نه طراحی و ساختوساز در آن، رذیلت است. نمونۀ این کار، طراحی مجموعهای مفصل و موقر و البته مدرن روبهروی کاروانسرای عباسی اصفهان (هتل عباسی) در دهههای چهل و پنجاه و طراحی خودِ کاروانسرا و تبدیل آن به هتل است که بسیار جسورانه و البته با اندیشه طراحی شده و جواب هم داده و نهتنها ارزشی را کم نکرده، که افزوده است. این محدودهای که ما دربارۀ آن صحبت میکنیم قطعا ظریفتر و پیچیدهتر از آنجا نیست. ما میتوانیم 40 سال دیگر هم زمین مجاور مسجد ملک را رها کنیم اما این رویکردی منطقی و اصیل نیست. نمیدانم کسانی که مخالفند راهحل مدنظرشان چیست؟ بنده قائل به همۀ شئون آنچه بافت تاریخی خوانده میشود هستم و اساسا تخصص و حوزۀ کاریام همین است اما باید بدانیم «چه» داریم و مطابق با آن چه باید بکنیم؟ حتما باید دربارۀ این محدوده اندیشیده شود و تنها یک طراحی شهری سنجیده است که میتواند مقداری رمق به این محدوده از شهر بدهد. اگر حجمی در چنین ابعادی، قرار باشد صرفا به کاربری تجاری داده شود بسیار پیچیده و خود به وصلهای ناجور تبدیل میشود. تاکید میکنم محدودۀ کنار مسجد ملک نیاز به طراحی موقر و محترم و در شان انسان دارد نه آنچه در ساروجپارس اتفاق افتاد که قوزی بالای قوز شد.
*به طراحی خوب و معماری خوب اشاره کردید اما آقای دکتر هر طراحی میتواند در دفاع از آنچه که انجام میدهد بگوید طراحی و معماری خوب انجام دادهام.
بله. با این منطق، البته هیچ کاری را در هیچ کجا نمیتوان انجام داد. به قول معروف «اثبات شیئ نفی ما ادا نمیکند». من مثالی از یک تجربۀ موفق در اصفهان دهۀ 40 را آوردم که البته تنها نمونه هم نیست. چرا آنها را نبینیم و یاد نگیریم؟ آیا با این توجیه باید اطراف مسجد ملک را تا 40،50 سال دیگر به همین شکل رها کنیم؟ نباید فراموش کنیم که در این محدوده انسان زندگی میکند. مگر ادعا نمیکنیم آنجا شان تاریخی شهر و یکی از کهنترین محلات است؟ آنچه امروز داریم حقیقتا مایۀ رسوایی و خجالت است. کجای آن محله است؟ کجای آن معماری و تاریخ است؟ کجای آن برآورده کنندۀ شان و کرامت انسان است؟ آیا واقعا چه اتفاق دیگری میتواند بیفتد که از این بدتر باشد؟ ما مسئله را بد طرح میکنیم و نمیخواهیم واقعیت موجود را بفهمیم. در مورد ساروجپارس هم که اشاره کردید، البته همچنان که پیشتر نیز گفتهام ناهنجار است اما نکتهای که هرگز گفته و پذیرفته نمیشود این است که قبل از ساروجپارس هم این حوزه به مدت چند دهه، به غایت زشت و فاجعه بود. وضعیتی که اتفاقا نتیجۀ اهمال و انفعال همان رویکردی است که مفاهیم بافت تاریخی را به یک «ژست آکادمیک» تقلیل میدهد در حالی که حاضر به ریالی سرمایهگذاری و دقیقهای زندگی در آن نبوده و نیست. ما خیالی از آنچه که بافت تاریخی خوانده میشود در ذهن داریم و نگران آن هستیم؛ در حالی که آنچه وجود دارد وضعیتی است که از این بدتر نمیتوانست باشد!
*با توجه به اینکه شما در برخی جلسات کارگروه بافت تاریخی شهرداری شرکت میکنید، رفتار شهرداری نسبت به دغدغهها و نگرانیهایی که دربارۀ طرح کنار مسجد ملک مطرح است را چطور ارزیابی میکنید؟ مثل گذشته راه خود را میرود یا این هشدارها را مورد توجه قرار میدهد؟
تاکنون به هیچ عنوان این موضوع در جلسات کارگروه بافت تاریخی که بنده از طرف دانشگاه باهنر به آن دعوت شدم مطرح نشده است. دربارۀ گذر خیابان قلعه، محدودۀ قلعهاردشیر و گذر بازار عزیز و مباحث کلی درمورد طرح جامع در این کارگروه بحث و بررسیهایی داشتیم ولی طرح مجاور مسجد ملک اصلا به کارگروه نیامده و هرچه شنیدم از افکار عمومی بوده است. آنچه که از طریق برخی دوستان که در فراخوان شرکت کردند شنیدم این بود که سرمایهگذار کمیتهای فنی را تشکیل داده و براساس آرای اعضای این کمیته پیش میرود. برخی اسامی را هم میشنویم ولی بهطور متقن و شفاف نبوده است.
*یکی دیگر از طرحهایی که در این دوره در بافت تاریخی کرمان دنبال میشود، احیای گذر بازار عزیز است. بازاری که اگر تابلویی که میراثفرهنگی آنجا نصب کرده را برداریم اصلا قابل شناسایی نیست. نظرتان دربارۀ این طرح و این رویکرد شهرداری که بهجای پرداختن به یک کل واحد به نام بافت تاریخی یا شهر چنین پروژههای موضعی و نقطهای را دنبال میکند چیست؟ پروژههایی که براساس سلیقۀ شهرداران و تیم آنها تغییر میکند؛ یکبار حمام باغلله و باری دیگر بازار قلعهمحمود و حالا بازار عزیز مطرح میشود.
خوشحالم که از شما چیزی را شنیدم که همیشه در نشستها و مصاحبهها آن را یادآوری کردهام و آن مفهوم «کل واجد ارزش شهر» است. امیدوارم روزی این نگاه در بین نخبگان و مسئولان هم به وجود بیاید. دربارۀ طرح گذر بازار عزیز سالهاست که میشنیدم یکی از همکاران دانشگاه آزاد آن را کار میکنند. اخیرا اما این موضوع جدی شده آن هم در شرایطی که بخشهای زیادی از بازار عزیز تخریب شده است. البته در محور این بازار هنوز ردپاهایی وجود دارد اما بسیار بیرمق است. تا سالهای اوایل دهۀ 80 و زمانی که خیابان سادات خوشرو در حال احداث بود، میشد فکری برای اتصالی که خیابان آن را از بین برد کرد ولی الان این بازار بسیار تخریب و ناخوانا شده است. طرحی که دربارۀ گذر بازار عزیز به کارگروه آمده یک نقطۀ قوت دارد و آن اینکه مشاوری که مدتها درمورد مستندسازی و مطالعات آن کار کرده، حالا در امتداد همان مسیر و پیشینه، طرح را ارائه کرده است. در جلسات کارگروه هم تا اندازهای که میتوانستیم و چیزی به ذهنمان رسیده دربارۀ آن نظر دادیم و چون این طرح برآمده از مسیری طولانیمدت است میتوان به طور نسبی آن را پذیرفت. این را هم بگویم که ممکن است بنده اینجا سلیقهای داشته باشم که با مشاور متفاوت باشد ولی مسئلۀ امروز کرمان سلیقۀ من و دیگری نیست و این سلایق فرع مسئله است. آنقدر وضعیت این شهر اسفناک است که، همین اندازه که طرحی با پیشزمینۀ قابل توجهی از مطالعه، طراحی شده و میخواهد حتیالمقدور یکی از محورهای مهم، حساس و تاریخی شهر که امتداد گذر شمال ـ جنوبی است را احیا کند، برای من که در این شهر از زمانی که به یاد میآورم فقط تخریب و تخریب و نابودسازی دیدهام فینفسه اتفاق مغتنمی است. اگرچه خیلی خیلی دیر است. موضوعی که بد نیست همین جا یادآور شوم این است که ما در شهر کرمان شاهد تعارض مفاهیم میراثفرهنگی و طرحهایی که شهرداری ارائه میکند با آنچه خود شهرداری انجام میدهد هستیم. شهرداری به شکل موضعی جدارۀ برخی معابر را بازآفرینی و کف را ساماندهی میکند ولی همین محورها در اغلب اوقات، براساس طرحهای بالادستی مصوب مسکن و شهرسازی که شهرداری مجری آن است، عقبنشینی دارد. نمونۀ آن را در خیابان احمدی تا انتهای عرصۀ بیمارستان راضیهفیروز و کوچهای که کرمانیها به اسم سرکارآقا میشناسند داریم. عرض این خیابان به شکلی ناهمگون و طی دورههای متمادی و به مرور عقبنشینی شده ولی میراثفرهنگی بعد از این کوچه تا میدان فابریک را جدارهسازی و قاببندی و کاهگلکاری کرده است و در نقشۀ شهری میبینیم که تمام این جداره که میراث روی آن کار کرده، عقبنشینی دارد! از این نوع ناهماهنگیها بسیار در شهر کرمان داریم. امروزه طرحهای موضعی و موضوعی مد شده است. بودجه و سرمایهای میآید، کسانی که مسئولیت دارند برای اینکه برگشت نخورد میخواهند اقداماتی انجام بدهند. میتوان این اقدامات را به نحو بهتری انجام داد اما اینجا دارم دربارۀ کرمان صحبت میکنم؛ شهری که مشکلات آن اساسا قابل قیاس با هیچ جا نیست. اینجا برای بدیهیترین تعاریف و بدیهیترین موضوعاتی که در شهرهای دیگر پذیرفته شده باید بسیار تلاش و مبارزه کنیم و سرانجام هم آنطور که باید، درک نمیشود؛ یکی از این موضوعات همین عقبنشینیهاست که بارها گفتهام راهحل نیست و تمام رمق شهر را گرفته است.
*امیدوار به اجرا شدن طرح احیای گذر بازار عزیز هستید؟
خودتان میدانید که من هیچ امیدی در این شهر ندارم! ... معمولا مدیریت شهری که تغییر میکند همۀ آن رشتههایی هم که احیانا بافته شده، پنبه میشود به ویژه در شهر کرمان. چون سند بالادستی و استراتژی و نگاه بلندمدت نداریم. معنی حرفم این نیست که کسی حُسننیت ندارد بلکه میخواهم بگویم کسی باور قلبی به اهمیت حفظ میراث شهری ندارد و چون چنین چیزی در شهرمان نداریم هیچ امیدی ندارم. لیکن باز هم تا حد توان تلاش میکنم که: به راه بادیه رفتن، به از نشستن باطل...
*آقای دکتر، شما بارها گفتهاید در شهر کرمان چیزی به اسم بافت تاریخی نداریم. در همین گفتوگو هم آن را بازگو کردید. برای ما مقداری عجیب است، آیا برای خودتان عجیب نیست که شما تنها کسی هستید که دربارۀ کرمان چنین باوری دارید؟
من مبتنی بر آنچه که از مفهوم بافت تاریخی آموخته و درک کردهام میگویم در این شهر بافت تاریخی نداریم. بدیهی است که هر کس مطابق با آگاهی و شناختی که دارد اظهارنظر میکند و بنده هم البته اصراری بر قانع کردن دیگران در این باب ندارم و نمیدانم کسانی که میگویند بافت تاریخی داریم برچه اساس چنین ادعایی را مطرح میکنند؟ بنده هرآنچه که در تمام این سالها گفته ام و میگویم، به استناد شواهد و اسناد متقن و غیرقابل انکار بوده است که همواره در قیاس با دیگر شهرها ارائه کردهام. من بافت تاریخی را دیدهام، حیات اجتماعی و معانی آن را میشناسم. شما میگویید تنها کسی هستم که چنین چیزی میگویم بله. تا پنج، شش سال پیش، چنین بود ولی در چند سال اخیر اظهارنظرهای واقعبینانهتری را دیدم که شاید هم ارائه قیاسها و اسنادی که عرض کردم، در این رویه بیتاثیر نبوده باشد. اما رویۀ غالب، نگاهی متاثر از تبلیغات و توهمات تزریقشده طی بیش از سه دهه است؛ توهم به مردم فروختند و ابتذال درو کردند. خاطرم هست چند سال قبل، «یوکایوکیلهتو» که متاثر از ذهنیتش از کرمانِ دهۀ 50 قرار بود برای بافت تاریخی کرمان طرحی تهیه کند در یک نشست در هتل پارس تصویری از برلین در جنگ جهانی دوم نشان داد که همه چیز با خاک یکسان شده بود و گفت این وضعیت امروز کرمان است و برای همیشه عطای آن را به لقایش بخشید. آن زمان خیلیها تکان خوردند ولی مدتی بعد این حرف فراموش شد. من اما آنچه که درست میدانم را انجام میدهم حتی اگر دیدگاهم در اقلیت باشد. مسئلۀ اساسی اینجاست که اغلب کسانی که به دیدگاه بنده تاختهاند، نیمی از حرف بنده را میشنوند و به بقیۀ آن گوش نمیدهند. من البته قائل به مفهومی به اسم بافت تاریخی نیستم لیکن هرگز معنایش این نبوده که ارزشی برای کرمان قائل نباشم بلکه همواره تلاش کردهام مفهوم شهر و «میراث شهری» را برای جامعه طرح و گوشزد کنم؛ مفهومی که به یک زون یا تاریخ یا شکلی خاص از معماری قابل تقلیل نیست و دامنهای بسیار فراتر را در حفاظت از میراث شهری تعریف و تبیین میکند و برای آن هم سالهاست که جنگیدهام. در تمام این سالها، با سه نوع برخورد مواجه شدهام؛ عدهای بعد از اینکه اسناد و شواهد را در قیاس با دیگر شهرها میبینند، تلنگری میخورند و ناراحت میشوند و در کوتاهمدت در فکر فرو میروند ولی تبلیغات و توهمات رایج به سرعت آنها را به حالت قبل برمیگرداند. گروه دوم ابتدا حاشا میکنند و وقتی پاسخی در برابر اسناد ارائهشده ندارند میگویند: چیزی نگو آبروی شهر میرود. یعنی میپذیرند ولی دوست دارند به خودشان دروغ بگویند. گروه سوم هم کسانی هستند که بابت این اظهارات به بنده هتاکی کردهاند که این افراد لابد دارند ارتزاق میکنند و اگر کسی بگوید کرمان امروز چیز قابلی ندارد و زشت است و ناهنجار است به آنها برمیخورد. من اما همچنان بر سر باور خودم هستم و تلاشی هم برای متقاعد کردن مخالفانم ندارد و براساس فکتهای تاریخی و آنچه آموختم نظر میدهم. ما حق نداریم کلمات را مبتذل کنیم، اگر به آنچه در یزد وجود دارد میگوییم بافت تاریخی، چگونه میتوان این اتلاق را برای کرمان به کار برد؟ ما حق نداریم معانی را مبتذل کنیم. اگر مرا سلاخی هم بکنند به کنار مسجد ملک نمیگویم بافت تاریخی. میگویم یک رسوایی تاریخی!
*شما گاهی انتقاداتی به همکارانتان و دانشگاهیان را مطرح میکنید. برخی از این افراد میپرسند: آقای دکتر گلچین هیچ کار شاخصی در این شهر انجام نداده و بیرون گود ایستاده و دیکتۀ نانوشته غلط ندارد. چه پاسخی به این منتقدانتان دارید؟
اول اینکه، بنده اگر خرده اعتباری داشته باشم به واسطۀ کارهایی است که «نکردهام». من معلم هستم و کسانی که معلمشان بودم منشاء خدمات بسیاری در شهرهای دیگر هستند و کارهایشان را اگر به همین افرادی که اشاره کردید نشان بدهیم شاید باور نکنند. در شهر خودمان هم چند کاری که اخیرا انجام شده و اتفاقا بُرد رسانهای هم پیدا کرده و برای مردم نقطۀ امیدی شده را کسانی انجام دادند که بنده معلمشان بودم و اغلب، از سر لطف آن عزیزان، طرف مشورت یا حتی نظارت بودهام و آنها که باید، میدانند. مشق ننوشتهای نیست. ما داریم مشق خودمان را مینویسیم منتها خیلیها دوست دارند از روی دست آنها بنویسیم که این، بحثی جداست.
برخی هم کار اجرایی را تصدی پستها یا معاون و مدیر شدن یا صورتجلسه امضا کردن و سیاستگذاری که اغلب به ضرر شهر تمام شده، میدانند. بنده به اندازۀ خودم و اینکه یادم باشد چه کارهام، کار طراحی و مرمت انجام دادهام که میتوان در مصاحبهای جداگانه به آن بپردازیم و نقد شوند. کارهایی که اگرچه زیاد نیست ولی سرم بابت آن بالاست و مثل خیلیها نیستم که طراحی میکنند و پنهان میشوند و خجالت میکشند که بگویند کار ما بوده و یا میگویند کارم را خراب کردند. شاید دوستان انتظار داشتند ساروجپارس طراحی کنیم یا 20 هزار مترمربع طراحی کنیم و چون نکردیم میگویند حرف هم نزن! این درست نیست. / الف
نظر خود را بنویسید