فردایکرمان - سیدعلی میرافضلی: در چهل سال گذشته فعالیت پژوهشی دکتر محمود مدبّری بیشتر بر سه چهار حوزه متمرکز بوده است: لغتپژوهی، شاهنامهپژوهی، تصحیح متون و گردآوری اشعار شاعران بدون دیوان؛ و در هر حوزه، آثار ارزشمندی عرضه کرده که بعضی از آنها یگانه است و حالت مرجع دارد.
ما در این نوشتار کوتاه، کارنامۀ دکتر مدبّری را در حوزۀ تصحیح دواوین شعرای پارسی و گردآوری اشعار شاعران بدون دیوان، به ترتیب انتشار، مرور میکنیم. علاقۀ دکتر مدبّری به رباعی فارسی، در آثاری که منتشر کرده، هویداست.
رباعیات منسوب به خواجه عبدالله انصاری
به قول دکتر شفیعی کدکنی: شیخ ابوسعید ابوالخیر و خواجه عبدالله انصاری، جزو آن دسته از شاعران ایرانی هستند که صاحب دواوین مشهورند، ولی هرگز شعر نگفتهاند (اسرار التوحید، مقدمه، صد و پنج). نیز گفتهاند: «یکی از شگفتیهای تاریخ ادبیات فارسی این است که آنچه به نام خواجه عبدالله انصاری در میان مردم کتابخوان و بهخصوص عامۀ اهل مطالعه شهرت دارد، از او نیست و آنچه از اوست، شهرت چندانی ندارد» (در هرگز و همیشۀ انسان، 17). این سخن، در مورد رباعیات منسوب به خواجه عبدالله انصاری، صدقیّت زیادی دارد. در سیرتنامهها و کتب تراجم، و آثار صحیح النسب خواجه عبدالله انصاری، جز ابیاتی انگشت شمار، شعری فارسی نقل نشده است که قابل انتساب به خواجه عبدالله انصاری باشد. آن اشعاری که در بعضی رسایل فارسی منسوب به خواجه عبدالله انصاری آمده و بعدها منبع گردآوری اشعار خواجه عبدالله قرار گرفته است، برخی جزو آثار سروده شده در سدههای نهم به بعد است و برخی دیگر، در شمارِ رباعیات سرگردان فارسی است؛ یعنی به چندین شاعر دیگر نیز منسوب است.
کتاب رباعیات منسوب به خواجه عبدالله انصاری اولین اثر منتشر شدۀ دکتر مدبّری است و کتابفروشی زوّار آن را به سال 1361 چاپ کرد. این کتاب، دربردارندۀ 217 رباعی است که از میان رسائل فارسی منسوب به خواجه عبدالله گرد آمده است. دکتر مدبّری در مقدمۀ کتاب، چند نکتۀ مهم را در مورد این رباعیات یادآور شده که نشان دهندۀ دقت نظر و هوشمندی ایشان در شناسایی و نقد انتساب اشعار منتسب به بزرگان است:
- در انتساب بعضی از این رسائل به خواجه جای تردید است. تعدادی از آنها خلاصه و یا تغییر شکل یافتۀ یکدیگرند. کتاب گنجنامه که در آن اشعار بسیاری نیز وارد شده، خود نسخهای ناقص و دستکاری شده از مرصاد العباد نجمالدین رازی صوفی قرن هفتم میباشد (ص 7).
- در این رسالات، اشعار بسیاری به صورت قصیده، غزل، قطعه، رباعی و دوبیتی و تکبیتی و مثنوی وجود دارد که در اغلب آنها نیز تخلّص «پیر انصاری»، «انصاری»، «پیر هرات» به چشم میخورَد. با نگاهی کوتاه به این اشعار به سادگی میتوان یافت که آنها از خواجه نیست و متعلّق به قرن هفتم یا هشتم به بعد میباشد (ص 7).
- اکثر این رباعیها به شاعران دیگر نیز منسوب است و در دیوان آنها وارد شده است (ص 7).
- در گذشته معمول بود که اگر شعری به سبک شاعری نزدیک بود، آن را به نام او میآوردند. این کار خصوصاً در رباعی دیده میشود. یکی از خصوصیات مهمی که در سخنان خواجه عبدالله انصاری وجود دارد، راز و نیاز و دعا و مناجات است. به همین سبب، رباعیاتی که دارای این ویژگی است، به نام او نیز ثبت نمودهاند (ص 8).
- در 217 رباعی که از میان آثار منتسب به خواجه گردآوری گردید، گاهی به علل گوناگون یکدستی در مضمون و شکل از بین میرود. این اشعار در مجموعههای قدیمتر یافت نمیشوند (ص 8).
بسیاری از رباعیات این مجموعه، به ابوسعید ابوالخیر، بابا افضل کاشانی، عین القضات همدانی، نجم رازی، خیام نیشابوری، سیفالدین باخرزی، نجمالدین کبری، مجدالدین بغدادی، اوحدالدین کرمانی، شمس مغربی و دیگران نیز منسوب است. دکتر مدبّری در تعلیقات و حواشی سودمند پایان کتاب، به همۀ این موارد، اشاره کرده است. ضمن اینکه نشان هر رباعی نیز در رسالات منسوب به خواجه عبدالله ذکر شده است. «فهرست لغات و ترکیبات» انتهای کتاب، یکی از ویژگی بارز تحقیقات دکتر مدبّری را برملا میکند و آن علاقۀ وافر ایشان به مبحث واژههاست. هنگام چاپ کتاب، بسیاری از تحقیقات مربوط به خواجه عبدالله انصاری هنوز منتشر نشده بود و چاپ منقّحی نیز از رسایل خواجه در دسترس اهل تحقیق نبود. بنابراین، در بررسی این اثر، باید به این محدودیتها توجه داشت.
همانطور که در مقدمۀ کتاب آمده (ص 7)، این کتاب از محصولات جانبی تحقیق در اشعار شاعران بیدیوان در قرون سوم تا پنجم هجری است. تحقیقات جدید در مورد خواجه عبدالله انصاری نشان میدهد که وی گویندۀ برخی از اشعار معدود بوده است و شاعری او را یکسره نفی نتوان کرد. رباعی زیر در جُنگ اسکندری که بین سالهای 813-814 ق کتابت شده، به اسم «شیخ الاسلام انصاری» است (برگ 284 پ):
ناکرده دمی آنچه ترا فرمودند
خواهی که چنان شوی که مردان بودند
تو راه نرفتهای از آن ننمودند
ورنه که درش زد که درش نگشودند
رباعی بالا در رسایل منسوب به خواجه عبدالله انصاری، تحریف شده و با رباعی دیگری در آمیخته است (رک. رباعیات منسوب به خواجه عبدالله انصاری، 25، 73).
اشعار شیخ نجمالدین رازی (دایه)
شیح نجمالدین رازی معروف به نجم دایه (درگذشتۀ 654 ق)، یکی از مشهورترین مؤلفان آثار عرفانی است و کتاب مرصاد العباد او، منبعی ارزشمند در مطالعات مربوط به تاریخ تصوّف است و تأثیری شگرف و ماندگار بر متون عرفانی بعد از خود نهاده است. کتاب مرموزات اسدی در مزمورات داودی و رسالۀ معیار الصدق فی مصداق العشق (مشهور به رسالۀ عشق و عقل) از دیگر آثار فارسی نجم رازی است. برخی منابع، رسالة الطیور نیز به او منسوب داشتهاند که با سبک دیگر آثار مؤلف همخوانی ندارد.
نجم رازی در آثار خود، بهویژه مرصاد العبادش، رباعیات و اشعاری را به اسم خود آورده که یکی از منابع اصلی اشعار او به شمار میرود و نشان میدهد که وی اهتمام زیادی در سرودن شعر داشته، اما تا کنون دیوانی از اشعار او به دست نیامده است. در برخی تذکرهها و جُنگهای شعر نیز اشعاری به نام نجم رازی دیده میشود. کتاب اشعار شیخ نجمالدین رازی «دایه» را انتشارات کتابخانۀ طهوری در سال 1363 منتشر کرد که در بردارندۀ 391 بیت شعر، اعم از رباعی، غزل، قصیده، قطعه و مثنوی است. بخش اول اشعار، مختص رباعیات است و بخش دوم، به سایر قوالب شعری اختصاص دارد. دکتر مدبّری، 20 بیت از اشعار مندرج در رسالة الطیور را در آخر اشعار به صورت جداگانه آورده است که کاری شایسته و از سر دقت و احتیاط علمی است. زیرا سبک این اشعار، با سایر اشعار نجم رازی مطابقت چندانی ندارد. این کتاب نیز به سیاق کتاب قبلی، دارای تعلیقات و فهرستهای مفیدی است که راهگشای علاقهمندان است.
همانطور که در مقدمۀ کتاب آمده، نجم رازی در آثارش، با لفظ «للمؤلف» و «مؤلف گوید»، خودش را گویندۀ بسیاری از اشعار و بهویژه رباعیات معرفی کرده است. رباعیات مرصاد العباد، حاکی از ذوق لطیف شاعر است و اگرچه همۀ آنها جزو آثار برتر تاریخ رباعی محسوب نمیشود، در سفر تاریخی خود به مجموعه اشعار دیگران، از جمله مولانا، اوحدالدین کرمانی، ابوسعید ابوالخیر، خواجه عبدالله انصاری، عراقی همدانی و دیگران پیوسته است. فی المثل در دیباچۀ کتاب مرصاد العباد، رباعی زیر با عنوان «این ضعیف گوید» درج شده است (مرصاد العباد، 3):
ای نسخۀ نامۀ الهی که تویی
وی آینۀ جمال شاهی که تویی
بیرون ز تو نیست هرچه در عالم هست
در خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی
نجم رازی رباعی را در دو فقرۀ دیگر از آثار خود نیز آورده و در آنها نیز تصریح دارد که از خود اوست (مرموزات اسدی، 29؛ مرصاد العباد، 552). رباعی مذکور در نزهة المجالس (ص 107) به اسم شیخ مجدالدین بغدادی (درگذشتۀ 607 ق) مرادِ نجم رازی است؛ و به مولانا، بابا افضل کاشانی، ابوسعید ابوالخیر و حتی خیّام منسوب است که با توجه به صراحت قول نجم رازی، همۀ این انتسابها باطل است. با شناسایی برخی از جُنگها و مجموعههای ادبی کهن در تحقیقات جدید، میتوان شمار اشعار بازیافتۀ نجم رازی را بیشتر کرد که امیدواریم در ویراست بعدی کتاب این اتفاق بیفتد.
رباعیات جامی
نورالدین عبدالرحمن جامی (درگذشتۀ 898 ق)، بزرگترین شاعر ایران در سدۀ نهم هجری و به تعبیری، خاتم الشعراء فارسی است. وی مؤلفی پُر کار بود و در عمر هشتاد سالۀ خود، آثار متعددی به نظم و نثر پدید آورد. شمار تألیفات او را تا صد اثر نوشتهاند. دیوان اشعار او بالغ بر 16500 بیت از انواع و اصناف شعر است؛ اما بیشترین شعرهای دیوان او را غزلیاتش تشکیل میدهد. غیر از دیوان، جامی هفت مثنوی نیز سروده که به هفت اورنگ مشهور است و بالغ بر 22270 بیت میشود؛ یعنی محصول فعالیت شاعری او، نزدیک به 39 هزار بیت شعراست.
جامی به رباعی نیز علاقۀ زیادی داشت و علاوه بر دیوان، در اغلب رسالههایش رباعیاتی آورده که سرودۀ خود اوست. برخی از این رباعیات در دیوان او آمده، ولی اغلب آنها به دیوانش راه نیافته است. جامی، رباعیسرای طراز اولی نیست. اما رباعیات او، یک سر و گردن از رباعیات شاعران همعصرش بالاتر است و برخی از آنها شهرت زیادی به دست آورده است. با شمارش من، حدود 57 فقره از رباعیاتی که به ابوسعید ابوالخیر نسبت یافته، سرودۀ جامی است.
دکتر مدبّری برای اولین بار به گردآوری رباعیات جامی پرداخت و انتشارات پاژنگ در سال 1369 این دفتر را به چاپ رساند. دفتر رباعیات جامی در بردارندۀ 695 رباعی است که شامل رباعیات موجود در دیوان جامی و رسایل اوست. معتبرترین چاپی که تا زمان تدوین کتاب در اختیار اهل تحقیق قرار داشت، دیوان کامی جامی ویراستۀ هاشم رضی بود که فقط 269 رباعی دارد که کمتر از نصف رباعیات جامی را در بر میگیرد. بنابراین، کسی که این دفتر را در اختیار داشته باشد، میتواند نگاه جامعتری به شیوۀ رباعیسرایی جامی و جایگاه او در تاریخ رباعی فارسی بیفکند. طبق معمول آثار مدبّری، بخش پایانی کتاب، در بردارندۀ تعلیقات و فرهنگ لغات و ترکیبات و اصطلاحات رباعیات است.
با توجه به منابع جدیدی که امروزه در دسترس اهل تحقیق است، اگر کتاب با تجدید نظر مؤلف به چاپ دوم برسد، میتوان حدود 150 رباعی دیگر نیز به مجموعۀ رباعیات جامی افزود. ضمن اینکه، این رباعی که در جمع رباعیات جامی قرار گرفته (رباعیات جامی، 45)، همانطور که در اصل منبع قید شده و خودِ جامی بدان تصریح کرده، از خودِ او نیست، بلکه «از انفاس قدسیۀ یکی از عزیزان است» (سه رساله در تصوّف، 153):
با هرکه نشستی و نشد جمع دلت
وز تو نرهید زحمت آب و گلت
زنهار ز صحبتش گریزان میباش
ور نی نکند روح عزیزان بحلت
هندوشاه نخجوانی به تاریخ 721 ق رباعی را در شهر نخجوان بی ذکر نام گوینده نقل کرده (جُنگ هندوشاه، 118 پ) و این تاریخ، حدود یک قرن پیش از تولد جامی است.
شرح احوال و اشعار شاعران بیدیوان
بخش عمدهای از میراث شعر کهن پارسی در سدههای سوم، چهارم و پنجم هجری قمری، به دلیل جنگ و ستیزهای مداوم و غارت و نابودیِ کتابخانههای بزرگ ایران، و کمتوجهی به حفظ و ثبت و ضبط مواریث مکتوب، از بین رفته و دیوان بسیاری از شعرای مهم دورۀ سامانیان و غزنویان از صفحۀ روزگار محو شده است. از رودکی که استاد شاعران قدیم به شمار میآید و به روایتی، 100 هزار بیت شعر داشته، چیزی جز ابیات پراکنده و قصاید ناتمام و شعرهای مشکوک و غیر اصیل، باقی نمانده است که سرجمع آنها به هزار بیت هم نمیرسد (در چاپ رواقی 919 بیت).
آنچه از شعر قدیم به دست ما افتاده، ابیاتی است که در فرهنگهای لغت (مثل لغت فرس) و کتب بلاغی (مثل ترجمان البلاغه) به عنوان شواهد لغات نادر یا صنایع ادبی، بعضی تذکرههای قدیم (مثل لباب الالباب)، جُنگها و سفینههای ادبی و بعضی از کتب تاریخی (مثل تاریخ بیهقی) نقل شده است. در میان محققان ایرانی، شادروان سعید نفیسی، علاوه بر تدوین اشعار و بازسازی دیوان بابا افضل کاشانی (1311ش)، رودکی سمرقندی (1319ش)، عمعق بخارایی (1334ش) و ابوسعید ابوالخیر (1334ش)، طرحی برای گردآوری آثار سخنوران گمنام پارسی از اولین سدهها تا سدۀ دهم هجری در دست اجرا داشت که با مرگ وی ناتمام ماند و دستنویسهای اولیۀ آن، در چندین دفتر جداگانه، در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه تهران (سه دفتر) و کتابخانۀ بنیاد نفیسی (پنج دفتر)، نگهداری میشود. نفیسی، طی نیم قرن فعالیت قلمی (از 1290ش تا 1345ش) مقالات متعددی در مورد شاعران ناشناخته و بدون دیوان منتشر ساخت که در جلد دوم مقالات او تجدید چاپ شده است. ژیلبر لازار در اشعار پراکندۀ قدیمترین شعرای فارسی زبان (1964م) و دبیرسیاقی در گنج بازیافته (1334 ش) و پیشاهنگان شعر فارسی (1351ش)، به آثار قرون اولیۀ شعر دری (شاعران سدههای سوم تا پنجم هجری) توجه نشان دادهاند.
بدون تردید کتاب شرح احوال و آثار شاعران بی دیوان اثر دکتر مدبّری، جزو آثار درخشان این حوزه است. در این کتاب، پنج هزار بیت شعر از سرودههای 215 شاعر که در سدههای سوم تا پنجم هجری میزیستهاند، فراهم آمده است. بهرغم گمنام بودن ناشر و پخش نامناسب، کتاب شاعران بیدیوان خیلی زود به یکی از منابع مهم شناخت کهن شعر فارسی تبدیل شد و مورد استناد پژوهشگران قرار گرفت. مدبّری در این کتاب، اشعار رودکی و دقیقی و بعضی منظومههای مستقل (مانند گشتاسبنامه و دانشنامۀ میسری) را کنار گذاشته و اشعار منسوب به ابوسعید و خواجه عبدالله انصاری را نیز نیاورده است.
همزمان با دکتر مدبّری، احمد ادارهچی گیلانی نیز اشعار شاعران همعصر رودکی را گردآوری و در سال 1370 شمسی منتشر کرد. مقایسۀ این دو اثر، و بازخورد آنها در بین پژوهشگران، نشان میدهد که کتاب شاعران بیدیوان، هم به دلیل جامعیت و هم ثبت دقیق منابع، مقبولیت بیشتری یافته است.
رباعیات شاه نعمت الله ولی
شاه نعمتالله ولی کرمانی (730-834 ق) از چهرههای نامدار تاریخ تصوّف ماست و مکتب عرفانیی که بنیان نهاد، شاخههای متعدّد پیدا کرده و تا روزگار ما امتداد یافته و جزو بزرگترین سلسلههای تصوّف جهان اسلام است. اشعار و رسایل شاه نعمتالله ولی بارها در ایران و خارج از ایران به چاپ رسیده و دیوان او به اهتمام دکتر جوادنوربخش چند نوبت منتشر شده است. دکتر مدبّری کتاب رباعیات شاه نعمت الله ولی را به سال 1372 شمسی در کرمان چاپ کرد. این دفتر، مشتمل بر 316 رباعی است که علاوه بر رباعیات دیوان شاه نعمت الله، رباعیات موجود در 37 رسالۀ او را نیز در بر میگیرد. شاه نعمت الله چهرۀ شاخصی در رباعی فارسی نیست، اما اشعار او در محافل خانقاهی خواننده و خواهندۀ بسیاری داشته است. در انتهای کتاب، منابع رباعیات و توضیحات مربوط به هر رباعی درج شده و فهرست لغات و ترکیبات و اصطلاحات نیز در آخر گنجانده شده است. برخی از رباعیاتی که در این دفتر به نام شاه نعمت الله به ثبت رسیده، در آثار شاعران دیگر نیز مشاهده میشود.
میزان الحقایق
میزان الحقایق، مجموعۀ 253 رباعی است که پیر جمال اردستانی (درگذشتۀ 879 ق) سروده است. پیر جمال، از عرفای دورۀ تیموری و مؤسس طریقۀ پیرجمالیه است. نسب سلسلۀ او به شیخ شهابالدین سهروردی میرسد. از پیرجمال، رسایل و اشعار زیادی باقی مانده و دیوان اشعار او نیز به اهتمام دکتر ابوطالب میرعابدینی به چاپ رسیده است. دکتر مدبّری، میزان الحقایق اردستانی را بر اساس دو نسخۀ خطی مجموعۀ سعید نفیسی و کتابخانۀ اسعد افندی ترکیه تصحیح کرده است. تاریخ مقدمه، دهم مهر 1368 است. اما چاپ این رساله سال 1375 در نشریۀ فرهنگ ایران زمین که زیر نظر ایرج افشار منتشر میشد، از چاپ درآمد و هیچ گاه به عنوان کتابی مستقل عرضه نشد.
رباعیات پیر جمال، رباعیاتی متوسط است: «این رباعیات اکثر سه قافیهای با زبانی ساده و بی تکلّف و غالباً با لحن نصیحت و اندرز که گاه سادگی آنها متکی به تعبیرات و واژگان عامیانه است» (مقدمه، ص 394-395). پیر جمال اردستانی، میزان الحقایق را در سال 846 ق تدوین کرده است. تعداد رباعیات موجود در دیوان او که شامل رباعیات میزان الحقایق نیز میشود، 427 رباعی است که نشان دهندۀ علاقۀ شاعر به این قالب کهن است.
حملۀ حیدری
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان کرمان، در سال 1376 همایش بزرگداشت ملابمانعلی راجی کرمانی را برگزار کرد. متعاقب آن، جلد نخست کتاب حملۀ حیدری با تصحیح دکتر یحیی طالبیان و دکتر محمود مدبّری در سال 1379منتشر شد. حملۀ حیدری، منظومهای دینی در شرح تاریخ اسلام در سدۀ اول هجری و فتوحات حضرت علی علیه السلام و پارهای از وقایع کربلاست. نخستین شاعری که چنین موضوعی را دستمایۀ سرایش یک مثنوی قرار داده و اثر خود را حملۀ حیدری نامیده، باذل مشهدی است. وی در اوایل قرن دوازدهم در دهلی میزیست و حملۀ حیدری را در 25 هزار بیت سرود. بعد از باذل، شاعرانی همچون ابوطالب اصفهانی، آزاد کشمیری، عاشق هندی و راجی کرمانی راه او را ادامه دادند.
ملا بهمن، در یک خانوادۀ زرتشتی کرمان به دنیا آمد و در ایّام نوجوانی، بر اثر واقعهای دچار تحول روحی شد و به دین اسلام و آیین تشیّع گرایش یافت و نام خود را به ملا بمانعلی تغییر داد. وی پس از دوران طلبگی، راهی یزد شد و پیشۀ واعظی در پیش گرفت و در همانجا داستان جنگ خندق را به نظم درآورد و در محافل عرضه داشت. در بازگشت به کرمان، با حمایت ابراهیم خان ظهیرالدوله حاکم کرمان، به تکمیل منظومۀ حملۀ حیدری پرداخت. حملۀ حیدری حدود 30 هزار بیت شعر دارد و نظم آن، بیست سال به طول انجامید و در 1240 هجری، مقارن با مرگ ابراهیم خان، به نقطۀ پایان خود رسید. ملابمانعلی راجی در سال 1261 هجری قمری از دنیا رفت.
حملۀ حیدری، از دیدگاه ادبی، جایگاه والایی ندارد و از حشو و زوائد و اشکلات زبانی و گاه عیوب قافیه در امان نمانده است. با این حال، کتاب به جهت صدق نیّت و صفای خاطر گوینده، مورد توجه مخاطبان عام قرار گرفت، هم نسخههای متعدد از آن کتابت شد و هم بارها در ایران و هند به چاپ رسید. کلام راجی در برخی مواضع و وقایع که عاطفۀ او فوران یافته، اوج پیدا کرده و کیفیت ادبی شعرش بهتر شده است. داستان حضرت قاسم، یکی از بخشهای ویژۀ حملۀ حیدری است و بدین رقّت عاطفی و گستردگیِ روایت، مورد توجه شاعران دیگر قرار نگرفته است. جلد اول حملۀ حیدری، مشتمل بر 6555 بیت است. دکتر مدبّری در تصحیح جلدهای بعدی کتاب مشارکت نداشته است.
دیوان عماد کرمانی
خواجه عمادالدین فقیه کرمانی (درگذشتۀ 773 ق) یکی از سه ضلع غزل کرمان در قرن هشتم هجری است. خواجوی کرمانی و امیر کرمانی، دو ضلع دیگر این مثلث را تشکیل میدهند. به واسطۀ ظهور همزمان این سه ستاره در آسمان کرمان، سدۀ هشتم را باید دوران طلایی شعر کرمان نامید. هر سه شاعر، در همۀ قالبهای شعری طبع خود را آزمودهاند، اما اوج و اعتلای شعر آنان در قالب غزل است. عماد فقیه، در خاندانی اهل خرقه و خانقاه به دنیا آمد و خود نیز بعد از مرگ پدر و عمویش، ادارۀ خانقاه کرمان و وظیفۀ ارشاد طالبان و رهروان طریق را بر عهده گرفت. خانقاهداری عماد فقیه کرمانی، حدود هفتاد سال به طول انجامید. وی مورد احترام شاهان و بزرگان زمانه بود و مشهور است که امیر مبارزالدین، تربیت فرزند خود شاه شجاع را به عماد فقیه کرمانی سپرده بود. نقل غزلهای عماد فقیه در اغلب سفینههای ادبیِ قرن هشتم و نهم هجری، منزلت او را در شعر آن روزگار نشان میدهد.
انجمن آثار و مفاخر فرهنگی استان کرمان، پیش از آنکه در خرداد ماه سال 1381 همایش بزرگداشت عماد فقیه کرمانی را برگزار کند، مجموعۀ آثار او را در دو مجلّد جداگانه عرضه داشت: دیوان عماد کرمانی با تصحیح دکتر یحیی طالبیان و دکتر محمود مدبّری و مثنویهای عماد کرمانی با تصحیح دکتر محمدرضا صرفی و دکتر داریوش کاظمی. هر دو اثر، در سال 1380 منتشر و همزمان با همایش بزرگداشت عماد فقیه کرمانی عرضه شد. همراه با این دو اثر، شناختنامۀ عماد فقیه با عنوان نامۀ عماد به کوشش دکتر ابوالقاسم رادفر و مجموعۀ مقالات همایش به کوشش دکتر صرفی با عنوان کوی سلامت انتشار یافت.
اولین اهتمام در تصحیح آثار عماد فقیه کرمانی توسط رکنالدین همایونفرخ صورت گرفت. او دیوان قصاید و غزلیات عماد کرمانی را در سال 1348 و پنج گنج را که شامل پنج مثنوی شاعر است در سال 1357 منتشر کرد. با اینکه حق پیشگامی همایونفرخ در انتشار آثار عماد فقیه محفوظ است، اما روش تصحیح او به گونهای نبود که اعتماد کامل محققان را به دست آورد. دکتر مدبّری و طالبیان در تصحیح دوبارۀ دیوان عماد کرمانی، سه نسخۀ نسبتاً کهن را مورد استفاده قرار دادهاند که همایونفرخ از آنها بهرهای نبُرده است. چاپ جدید، اشعار بیشتری نسبت به چاپ قبلی دارد و ابیات و عباراتِ افتاده در چاپ قبلی، و سهوها و غلطخوانیهای مصحّح برطرف شده است. با این حال، به نظر میرسد که شتاب مصحّحین در رساندن کتاب به همایش، مانع از آن شده که جمیع نسخههای کهن دیوان عماد فقیه مورد بررسی و استفاده قرار گیرد. وعدۀ مصحّحان برای انتشار یادداشتهای مربوط به نویافتههای زندگیِ عماد فقیه و تحلیلِ جایگاه شاعری و پایگاه عرفانی او به وقوع نپیوسته است و به نظر نمیرسد که چنین کتابی به مرحلۀ تألیف درآمده باشد.
از جمله اشعاری که چاپ قدیم فاقد آن است و در چاپ دکتر مدبّری و طالبیان آمده، این رباعی عاشقانه است (دیوان عماد کرمانی، 565):
بس فتنه به دور قمرت خواهد رفت
بس شور ز بهر شکرت خواهد رفت
تا کامِ که اندر دهنت خواهد بود؟
یا دستِ که اندر کمرت خواهد رفت؟
غازاننامۀ منظوم
به درستی نمیدانیم که آیا ایلخانان مغول خود را در حد و اندازۀ پهلوانان شاهنامه میدیدند یا برخی از شاعران آن دوره احساس میکردند که فردوسی زمانهاند. هرچه بود، در قرن هفتم و هشتم هجری چندین منظومۀ تاریخی به سبک و سیاق شاهنامه خلق شد که قهرمان آنها، چنگیز و فرزندان او بودند. یکی از این آثار، غازان نامۀ منظوم، سرودۀ شاعری گمنام به نام نورالدین فرزند شمسالدین محمد اژدری است. نوری اژدری، از وابستگان دربار سلطان اویس جلایری بود و در سال 758 ق منظومۀ خود را آغاز نهاد و آن را طی پنج سال به پایان بُرد. غازان نامۀ منظوم، دفتری است در 8709 بیت بر وزن شاهنامۀ فردوسی در ذکر تاریخ زندگانی غازان خان، ایلخان بزرگ مغول.
نوری اژدری، شاعری طراز اول نیست، و منظومۀ او نیز کاری شگرف در منظومههای پهلوانی به شمار نمیآید. اما اثر او از دو جنبه، ارزش بررسی دارد: نخست، پیگیری جریان حماسهسرایی در تاریخ شعر فارسی و مشاهدۀ تأثیر عظیم شاهنامه بر این نوع ادبی، و دیگر، وقوف بر گوشههایی از تاریخ ایران در قرن هفتم هجری، از حملۀ چنگیز به ایران تا دوران حکومت غازان خان و مرگ او. از این منظومه، تنها یک نسخه شناخته شده که در کتابخانۀ دانشگاه کمبریج نگهداری میشود و تصحیح اثر بر اساس این دستنویس یگانه صورت گرفته است. غازان نامۀ منظوم را بنیاد موقوفات افشار به سال 1381 شمسی منتشر کرد. طبق یادداشتی که مرحوم ایرج افشار به نقل از ابن فوطی در پایان کتاب درج کرده، شاعری به نام مبارزالدین ملکشاه دیلمی نیز به سال 703 هجری، وقایع دوران حکومت غازان را به نظم فارسی در آورده است. از این اثر، نسخهای تا کنون شناخته نشده است. این اشاره نشان میدهد که نگارش منظومههای تاریخی، نهضتی جدی در آن عصر بوده است.
دیوان نجیبالدین جرباذقانی «گلپایگانی»
صحنۀ پُر رفت و آمد شعر فارسی، در عمر هزارسالۀ خود، میزبان هزاران شاعر ریز و درشت بوده است: شاعرانی که با چند بیت ماندگار شدهاند و شاعرانی که با همۀ عظمت و شهرت، توفان فراموشی، آوازه و آثارشان را در نوردیده و ردّ پای آنان را پاک کرده است. ناقد بینای روزگار، به غربال نقد و محک داوری، شاعران و هنرمندان اصیل و صداهای متفاوت را بر میکشد و شاعرنمایان و خُردههنرمندان را فرو مینهد. با این حال، نمیتوان با قاطعیت گفت آنچه دست سرنوشت با دفتر شعر بعضی از شاعران انجام داده، کاملاً عادلانه بوده است.
نجیبالدین گلپایگانی از قصیدهسرایان زبردستِ اواخر قرن ششم و نیمۀ اول قرن هفتم هجری بوده و در منابع از او با لقب «ملک الشعراء» و «امیر الکلام» یاد شده است. برخی از قصاید نجیب تا یک قرن بعد، از نمونههای عالی این نوع سخن شمرده میشد و به گزیدههای شعر راه داشت. زادگاه او گلپایگان در منابع کهن بیشتر به صورت «جرباذقان» و «جرفادقان» یاد شده که شکلِ عربی شدۀ این نام پارسی است. وی قصاید خود را دربست به ستایش شاهان و امرا و صدورِ زمانه اختصاص داده و اهتمام چندانی در بیان مفاهیم بلند انسانی و اخلاقی و عرفانی نداشته و شاید همین امر، به تدریج باعث مهجور ماندنِ شعر او شده است. در دیوان او علاوه بر قصیده که مهمترین بخش آن است، تعدادی غزل و رباعی و قطعه نیز دیده میشود. از شگفتیهای روزگار آن است که دو فقره از بهترین رباعیات او، یکی به نام خواجه عبدالله انصاری شهرت یافته است (دیوان نجیب الدین جرباذقانی، 281-282؛ رباعیات منسوب به خواجه عبدالله انصاری، 17):
گر بر سر شهوت و هوا خواهی رفت
از من خبرت که بینوا خواهی رفت
بنگر که کهای و از کجا آمدهای
میبین که چه میکنی، کجا خواهی رفت
و دیگری به نام حکیم عمر خیّام (دیوان نجیب الدین جرباذقانی، 281؛ طربخانه، 72):
مَی خور که بسی زیر گلت باید خفت
بی مونس و بی حریف و بی باده و جفت
زنهار مگو به کس تو این راز نهفت
کآن لاله که پژمرد، نخواهد بشکفت
از همینجاست که میگویم که سرنوشت همهجا به عدالت با شاعران ما رفتار نکرده است.
تصحیح دیوان نجیبالدین جرباذقانی، پایان نامۀ دکترای دکتر محمود مدبّری در دانشگاه تهران بوده و در سال 1375 از آن دفاع کرده است. چاپ کتاب، 14 سال بعد، به سال 1389 به همّت دانشگاه شهید باهنر کرمان اتفاق افتاده است. مبنای تصحیح این کتاب، هشت دستنویس دیوان نجیب بوده که سه فقرۀ آن در قرن هفتم و هشتم هجری کتابت یا گردآوری شده است. دیوان نجیب جرفادقانی (گلپایگانی)، یکبار نیز در سال 1371 به کوشش احمد کرمی منتشر شده و مانند اغلب دواوینی که آن بزرگوار عرضه داشته، فاقد وجاهت علمی است. تصحیح علمی و انتشار دیوان نجیب گلپایگانی، یکی از حلقههای ناپیدای شعر فارسی در قرن ششم و هفتم هجری را به زنجیرۀ تاریخ ادب فارسی در پیوسته و چشمانداز مخاطبان را از جریان بالندۀ ادبیات کهن ما کامل کرده است. اشعار نجیب، مشحون از فواید تاریخی، زبانی و ادبی است. دکتر مدبّری علاوه بر مقدمهای جامع در شناخت زندگی و شعر نجیب گلپایگانی،در پیوستهای متن چاپی، دو فهرست سودمند تدارک دیده است: نمایۀ لغات و ترکیبات و نمایۀ اضافات و صفت و موصوفهای مجازی.
+ این مقاله پیش از این در جنگ هنر مس، ش ۱۸ پاییز ۱۴۰۰ منتشر شده است. بازنشر در پایگاه خبری فردای کرمان با موافقت نویسنده و افزودههایی از سوی ایشان انجام پذیرفته است.
فهرست منابع
اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابیسعید، محمد منوّر میهنی، تصحیح محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، انتشارات آگه، چاپ دوم: 1367
اشعار شیخ نجم الدین رازی «دایه»، به کوشش و تحقیق محمود مدبّری، تهران، کتابخانه طهوری، 1363
جُنگ اسکندری، دستنویس شمارۀ Add.27261 کتابخانۀ موزۀ بریتانیا، کتابت محمد حلوایی و ناصر الکاتب، 813-814 ق، 192 برگ
جُنگ هندوشاه، دستنویس شمارۀ 1932 کتابخانۀ اسعد افندی، گردآورده و کتابت هندوشاه نخجوانی، 714-721 ق، 351 برگ
حملۀ حیدری، ملابمانعلی راجی کرمانی، با تصحیح دکتر یحیی طالبیان و دکتر محمود مدبّری، کرمان، انجمن آثار و مفاخر علمی و فرهنگی استان کرمان، 1379، جلد اول
در هرگز و همیشۀ انسان: از میراث عرفانی خواجه عبدالله انصاری، محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، انتشارات سخن، 1394
دیوان پیرجمال اردستانی، تحقیق و بررسی ابوطالب میرعابدینی، تهران، انتشارات روزنه، 1376
دیوان عماد کرمانی، با تصحیح: یحیی طالبیان و محمود مدبّری، کرمان، انجمن آثار و مفاخر علمی و فرهنگی استان کرمان، 1380
دیوان نجیبالدین جرباذقانی «گلپایگانی»، تصحیح محمود مدبّری، کرمان، دانشگاه شهید باهنر کرمان، 1389
دیوان نجیب جرفادقانی (گلپایگانی)، به کوشش احمد کرمی، تهران، انتشارات ما، 1371
رباعیات جامی، به کوشش محمود مدبّری، تهران، انتشارات پاژنگ، ۱۳۶۹
رباعیات شاه نعمت الله ولی، به کوشش محمود مدبّری، کرمان، نشر گلاره، 1372
رباعیات منسوب به خواجه عبدالله انصاری، به کوشش محمود مدبّری، تهران، کتابفروشی زوّار، 1361
سه رساله در تصوّف، عبدالرحمن جامی، با مقدمۀ ایرج افشار، تهران، کتابخانۀ منوچهری، 1360
شرح احوال و آثار شاعران بی دیوان، محمود مدبّری، تهران، انتشارات پانوس، 1370
طربخانه (رباعیات خیّام)، یاراحمد بن حسین رشیدی تبریزی، به تصحیح جلالالدین همایی، تهران، نشر هما، چاپ دوم: 1367
غازان نامۀ منظوم، سرودۀ نوری اژدری، به کوشش محمود مدبّری، تهران، بنیاد موقوفات افشار، 1381
مرصاد العباد من المبدء الی المعاد، نجمالدین ابوبکر بن محمد رازی، به اهتمام محمد امین ریاحی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ سوم: 1366
مرموزات اسدی در مزمورات داودی، نجماین رازی، تصحیح محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، انتشارات سخن، 1381
میزان الحقایق، پیر جمال اردستانی، به کوشش محمود مدبّری، فرهنگ ایران زمین، شمارۀ 29، 1375، ص 391-431
نزهة المجالس، جمال خلیل شروانی، تصحیح: محمد امین ریاحی، تهران، انتشارات زوار، 1366
مهر 1400ـ اردیبهشت 1403
نظر خود را بنویسید