فردایکرمان ـ گروه فرهنگوهنر: محمدعلی علومی ـ نویسنده و طنزپرداز اهل بم دوشنبه هفتۀ قبل در سن 62 سالگی درگذشت. جمعی از دوستان و دوستداران او عصر جمعه در مسجد امام رضا (ع) شهر کرمان مراسمی به یاد این نویسندۀ نامدار برگزار کردند.
در این مراسم، مهدی محبیکرمانی ـ نویسنده، شاعر و روزنامهنگار با تسلیت گفتن درگذشت زندهیاد علومی و با یادآوری اینکه جامعۀ ادبی کرمان و کشور یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان دوران را از دست داده است، سوالی را مطرح کرد و گفت: «یک سوال دارم و مخاطبم مقامات استانی و کشوری نیستند. چون امیدی به آنها نداریم. مخاطب من شما اهالی فرهنگ و دوستان و آشنایان زندهیاد علومی هستید. دوست دارم صادقانه پاسخ دهید آیا به نسبت وسعت اندیشه، خلاقیت، زحمات و خدمات و آثار ارزندۀ علومی به آن مرحوم قدر گذاشتیم؟ آیا او را بر صدر نشاندیم؟».
وی افزود: «تردیدی ندارم که پاسخ این سوال مثبت نیست». محبیکرمانی ادامه داد: «ما با زندهیاد علومی همان کاری را کردیم که با بیشترِ بزرگان فرهنگ و ادب استان میکنیم».
وی اظهار کرد: «ما تنها یک داستاننویس را از دست ندادیم. بسیار داستانهایی که باید نوشته میشد و نشد را از دست دادیم. بسیار اتفاقاتی که با حضور علومی میتوانست رخ بدهد و دیگر رخ نخواهد داد را از دست دادیم».
به گزارش خبرنگار فردایکرمان، این داستاننویس پیشکسوت سپس به یکی از خواستههای زندهیاد علومی اشاره کرد و گفت: «در سال 83 و در نخستین سالگرد زلزلۀ هولناک بم و زمانی که آقای جوشایی رئیس اداره فرهنگ و ارشاد این شهرستان بودند، برنامهای با عنوان جشنواره طنز و کاریکاتور برای تلطیف روحیۀ مصیبتزدۀ بم برگزار شد که پایۀ اصلی این برنامه زندهیاد علومی بود».
وی افزود: «قرار بود این برنامه به جشنوارۀ سراسری ملی تبدیل و هر سال برگزار شود. در بخش کاریکاتور قرار بود این برنامه بینالمللی باشد. چقدر آقای علومی از این اتاق به آن اتاق وزارت ارشاد رفت و این کار به سامان نرسید».
محبیکرمانی بیان کرد: «توصیهام به دوستان و عزیزانی که میراث علومی را حفظ میکنند این است که پیگیر این موضوع باشند تا این خواستۀ علومی به سرانجام برسد». وی اضافه کرد: «این رویداد میتوانست یک جاذبۀ بزرگ گردشگری برای بم باشد. بمی که 20 سال قبل به مدت یک ماه تیتر اول تمام رسانههای دیداری و شنیداری کشور و جهان بود».
وی گفت: «همچنین در آن زمان، با صحبتهایی که با آقای علومی داشتیم قرار بود طرحی برای مستندسازی زلزلۀ بم به وزارت مسکن و شهرسازی ارائه شود؛ وقتی زلزله اتفاق افتاد میلیونها عکس و سند و فیلم از بم تهیه شد. قرار بود در یک مرکزیتی در بم بهعنوان بانک اطلاعات نگهداری شود اما این اتفاق نیفتاد».
محبیکرمانی تاکید کرد: «برای حفظ یاد آقای علومی این دو اقدام را باید انجام دهیم».
وی سپس اظهار کرد: «زندهیاد علومی فقط یک داستاننویس خلاق نبود، فقط یک اسطورهشناس و طنزپرداز بزرگ و نقاش نبود؛ بیش از همۀ اینها یک مدیر و عنصر فرهنگی برای بم بود. بکوشیم این جای خالی را پرکنیم».
در این مراسم همچنین، سیدمحمدعلی گلابزاده ـ پژوهشگر و مدیر مرکز کرمانشناسی طی سخنانی با تسلیت گفتن درگذشت علومی گفت: «ایشان اگرچه در عرصۀ اسطوره و اسطورهشناسی کار میکرد و خودش یک اسطورۀ بزرگ بود اما قدر او آنچنان که باید، شناخته نشد».
او سپس با طرح این پرسش که کدامیک از بزرگان ما در طول تاریخ کامروا شدند که علومی شده باشد؟ افزود: «مگر ابوریحان بیرونی را چون افکار و اندیشهاش مطابق آنچه که محمود غزنوی میخواست نبود از بام به زیر نیانداختند؟ مگر دست رشدالدین فضلالله همدانی را به خاطر موهوماتی که برایش درست کردند نبریدند و فرزندش و خودش را نکشتند؟».
وی با بیان اینکه کدام نویسنده و فرهیخته و دانشمند در طول زندگی جز حسرت و خون دل خوردن حاصلی برگرفته است؟ ادامه داد: «گویا چنین تقدیر شده که بزرگان پاداش و بهای خدمات خود را در جای دیگری ببینند. اگر اینگونه نبود پیامبر اسلام (ص) نمیفرمود: قلم عالم و نویسنده از خون شهید برتر است. پس حتما پاداش آنان جای دیگری داده خوهد شد».
گلابزاده اظهار کرد: «هنر بزرگ علومی این بود که از جام شرنگ مینوشید و شهد بزرگی و بزرگواری را به کام جامعۀ خود میریخت. علومی رنجنامهای دارد که باید آن را مینوشت و عجبا درست در همان روزهایی که داشت سر آرامی بر بالین میگذاشت و میرفت مشکلات او کمی کاهش پیدا کند بانگی برآمد که خواجه مرد. افسوس و هزار افسوس».
وی گفت: «به باور من علومی از آن افرادی بود که وقتی سایۀ مرگ را بر سرخود دید نگفت این آمدن و رفتن ما بهر چه بود؟ و نگفت حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند. او غبطه نخورد بلکه وقتی سایۀ مرگ را دید نهیب زد که مرگ اگر مرد است گو سوی من آی / تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ / او ز من دلقی ستاند بیبها / من از او جامی بگیرم رنگرنگ. علومی اینگونه مُرد».
وی خاطرنشان کرد: «ای کاش بزرگان ما تا هستند قدرشان را بدانیم نه زمانی که رفتند اشک حسرت بریزیم». / الف
*عکسها: ایرج عالی پور
نظر خود را بنویسید