فردایکرمان – گروه فرهنگوهنر: دکتر عباس آذرانداز مدرس و پژوهشگر دانشگاه شهید باهنر، دکترای فرهنگ و زبانهای باستانی از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی دارد.
دکتر آذرانداز مطالعات ارزشمندی در خصوص شاهنامه فردوسی انجام داده است. در این یادداشت که آن را در ادامۀ مجموعه یادداشتهای هفتورنگ منتشر میکنیم، ایشان، به شباهت منابع و ادبیات پهلوی با شاهنامه اشاره میکنند.
بیستوپنجم اردیبهشت روز فردوسی نامگذاری شده است، اما نه این روز بلکه سراسر ماه اردیبهشت بهانهای شده است که دوستداران فرهنگ و ادب ایران بیشتر در حال و هوای فردوسی و شاهنامه به سر ببرند. در محافل ادبی همه جا سخن از فردوسی و شاهنامه است. سال به سال اقبال به این شاعر بزرگ حماسهسرا و همت برای برگزاری همایشها، نشستها و برنامههای ویژۀ او بیشتر و بیشتر میشود. اشعار فردوسی در شبکههای اجتماعی دست به دست میگردد و نقد و بررسی شاهنامه صفحات نشریات و جراید را پر میکند.
بهدینان کرمان نیز همراه با این شور ملی، هر سال با برگزاری همایشی دین خود را به شاعر ملی ایران ادا میکنند. حضور در همایش روز فردوسیِ امسال در تالار باغچه بداغآباد کرمان انگیزۀ من برای نوشتن این یادداشت شد تا مختصری مشترکات میان شاهنامه و برخی متون پهلوی و همچنین نقش زرتشتیان را در حفظ این متون یادآور شوم.
آثار پهلوی، جدای از ارزشی که خود به تنهایی دارند سبب شناخت بیشتر ما از شاهنامه نیز میشوند. بخش مهمی از این میراث گرانبها به زبان فارسی میانه یا پهلوی نوشته شده که زرتشتیان در نگهداری آن نقش اصلی را داشتهاند.
از شاهنامۀ ابومنصوری آغاز میکنم که منبع اصلی فردوسی در سرودن شاهنامه بوده است. این کتاب را چند تن زردشتی پهلویدان از موبدان و دهقانان ایران گردآوری کردند. آنها از طرف حاکم توس به نام ابومنصور عبدالرزّاق ماموریت داشتند که یک کتاب پهلوی را به نثر فارسی برگردانند. این کتاب پهلوی خداینامگ یا خداینامه نام داشت. خداینامه به زبان پهلوی بوده که نه این کتاب و نه ترجمههای عربی و فارسی آن، که در دو سدۀ هجری صورت گرفته به جای نمانده است. از شاهنامۀ ابومنصوری تنها مقدمه آن حفظ شده و شوربختانه متن اصلی آن از میان رفته است.
گرچه برای ایرانیان، از دست رفتن این آثار ارزشمند جز حسرت و حرمان به جای نمیگذارد، اما از بخت نیک، شاهنامه چون کوهی استوار ایستاده تا بخش بزرگی از فرهنگ و ادبیات ایران و همچنین نگاه نیاکان به جهان و زندگی حفظ شود. جدای از سهم زرتشتیان در گردآوری شاهنامۀ ابومنصوری، آنها نگاهبان بخشی از میراث این کشور بودهاند که در بسیاری موارد، موضوعات مشترک با شاهنامه دارد، که اگر نبودند شناخت ما بیتردید از شاهنامه کامل نمیشد. آثاری چون کارنامۀ اردشیر بابکان، یادگار زریران، بندهش، گزیدههای زادسپرم، روایت پهلوی، مینوی خرد، درخت آسوریک، گزارش شطرنج و بسیاری نوشتههای دیگر به زبان پهلوی که عمدتاً در سدۀ سوم هجری (که میتوان این قرن را عصر رنسانس در ادبیات پهلوی به شمار آورد) بازنویسی یا تألیف شدهاند.
مضمون برخی از این کتابها با کمی اختلاف در شاهنامه هم آمده است، مانند یادگار زریران، کارنامۀ اردشیر بابکان و گزارش شطرنج.
یادگار زریران، تنها اثر حماسیِ دورۀ میانه است که به صورت نثر توأم با نظم برجای مانده است. یادگار زریران شرح دلاوریهای زریر، برادر گشتاسپ در جنگ با خیونان است که علاوه بر این کتاب پهلوی در شاهنامه (بخش اشعار دقیقی) و منابع دیگر دورۀ اسلامی نیز آمده است. در یادگار زریران سخن از جنگ ایرانیان با خیونان برسر دین است. گشتاسپ و ایرانیان به دین زرتشتی درآمدهاند و این برای ارجاسپ، پادشاه خیونان گران آمده است. او فرستادگانی به همراه سپاهی بزرگ به ایران روانه و تهدید میکند که اگر این دین نو را رها نکنید، کشور ایران را با خاک یکسان خواهیم کرد. گشتاسب، به توصیۀ برادرش زریر جنگ را برمیگزیند.
ایرانیان و خیونان در برابر هم قرار میگیرند. زریر در نبردی دلاورانه، ناجوانمردانه کشته میشود. بَستور، پسر هفت سالۀ زریر به میدان کارزار میرود. او با کشتن شماری از خیونان، بر سر جنازۀ پدر رفته، نوحه سرمیدهد و سپس نزد گشتاسپ بازمیگردد تا از او اجازۀ گرفتن کین پدر را بخواهد. گشتاسپ به توصیۀ ارجاسپ درخواست بستور را میپذیرد. تیری از ترکش خود برای انجام مأموریت بدو میدهد. بستور مانند پدر در جنگ رشادت و مهارتی بینظیر از خود نشان میدهد و به راهنمایی روان زریر، با تیری که گشتاسپ بدو داده است، قاتل پدرش، بیدرفش را از پای در می آورد. سرانجام همۀ خیونان کشته میشوند جز ارجاسپ، شاه خیونان که اسفندیار او را میگیرد، دست و پا و گوش او را میبُرد و یک چشم او را بر آتش میسوزاند و بر خری دُمبریده مینشاند و به کشور خویش بازمیفرستد.
داستان به شاهی رسیدن و قدرت گرفتن اردشیر بابکان، موسس ساسانیان را که فردوسی در شاهنامه روایت کرده در یک متن پهلوی نیز، متعلق به سدهها پیش از فردوسی به نام کارنامۀ اردشیر بابکان به یادگار مانده است. در کارنامۀ اردشیر بابکان اینگونه آمده است که اردشیر در زمان اردوان چهارم، آخرین پادشاه اشکانی به دنیا میآید. مادرش، دختر بابک، والی فارس بود و پدرش، ساسان شبانی بابک را به عهده داشت. بابک به این علت دخترش را به ساسان داده بود که با خوابهایی که از او دید خوابگزاران اینگونه تعبیر کردند که این مرد یا یکی از فرزندانش به پادشاهی جهان میرسد. بابک اردشیر را به دربار اردوان میفرستد و در آنجا هنرهایش حسادت دیگران را برمیانگیزد. به کمک کنیزکی، که عاشق او شده بود از دربار اردوان گریخت. اردوان سپاهی را برای دستگیری اردشیر فرستاد اما اردشیر با لشکریانی که فراهم کرده بود بر اردوان پیروز شد و اردوان در جنگ کشته شد. در ادامۀ داستان شرح جنگهای اردشیر با شاهان محلی، ماجرای کرم هفتواد، به دنیا آمدن شاپور، پسر اردشیر و داستان تولد هرمز پسر شاپور آمده است.
روایت فردوسی بسیار شبیه روایت پهلوی در کارنامۀ اردشیر بابکان است که این امر احتمال استفادۀ فردوسی از همین متن پهلوی را قوت میبخشد. تفاوتی که میان این دو روایت دیده میشود یکی از آنها به سبک شاعری و توانایی در سخنوری فردوسی ارتباط پیدا میکند که طبیعتاً شاعرانهتر و هنریتر از کارنامه است، و دیگری به روش فردوسی در نقل مطالب مربوط میشود که معمولاً عناصر زرتشتی را حذف یا کم میکند، که در روایت این داستان نیز به همین گونه عمل کرده است.
متن فارسی میانۀ دیگری که زرتشتیان در مجموعۀ آثار پهلوی حفظ کردهاند گزارش شطرنج نام دارد. در این رساله چنین آمده است که شاه هندوستان در زمان خسرو انوشیروان شطرنجی را توسط گروهی به سرپرستی داناترین فرد دربار خود به دربار ایران میفرستد تا خرد و دانایی ایرانیان را بسنجد و تهدید میکند که اگر نتوانستند راز این بازی را کشف کنند باید باج و خراج به هندوستان بپردازند. بزرگمهر، وزیر خسرو پس از سه روز معنی شطرنج را متوجه شده، آن را توضیح میدهد. بزرگمهر برای تلافی کار هندیها تخته نرد را اختراع میکند و به همراه هدایای زیاد به هندوستان میبرد. هیچ کدام از دانایان هند نمیتوانند رمز آن را کشف کنند و بزرگمهر پیروزمندانه با باج و خراج بسیار به ایران برمیگردد.
فردوسی هم این داستان را در شاهنامه روایت کرده است که شباهت زیادی به متن پهلوی دارد. البته تفاوتهایی نیز با آن دارد که یکی از آنها مانند دیگر بخشهای شاهنامه کمتر بودن عناصر دین زرتشتی در آن نسبت به متن پهلوی است. در گزارش شطرنج، بزرگمهر نرد را نماد جهان و مطابق جهانبینی زرتشتی تفسیر میکند که شباهت زیادی با مطالب متن دینی و اسطورهای بندهش دارد، در حالی که در شاهنامه مفهوم بازی نرد، مانند شطرنج نمادی از میدان جنگ است.
منابع پهلوی دیگری که از آنها نام برده شد مانند بندهش، گزیدههای زادسپرم، مینوی خرد و غیره نمونهای در شاهنامه ندارند، اما بینشی را از نیاکان ایرانیان بازتاب میدهند که در بسیاری از داستانها، وقایع و حتی ابیات شاهنامه را هم میتوان دید که موضوع یادداشت بعدی است.
*توضیح تصویر: این عکس از شاهنامه شاه طهماسب است مربوط به پادشاهی اردشیر، که بخشی از این یادداشت دربارۀ آن است.
نظر خود را بنویسید