فردایکرمان - سیدمحمدعلی گلابزاده*: بنیاد نخبگان، اتاق بازرگانی و دانشگاه شهید باهنر، در اقدامی شایسته و درخور تقدیر، مثلث برگزاری مراسمی شدند که بارقۀ امید نسل جوان امروز گردید.
جوانان غرورآفرینی که اگرچه با گامهایشان مهر سربلندی بر زمین میزنند، امّا گاه در رهگذر وسوسۀ علم ناشناسان دنیاطلب، از خود میپرسند چه حاصل از عمری که در راه برافروختن چراغ دانش صرف شود و کسی قدر آن را نشناسد؟ حالا آن اندیشه را کنار میگذارند و با برگزاری اینگونه مراسم بزرگداشت، نوری از امید در دلشان میتابد که: دانشور، همواره بر صدر نشیند و قدر بیند و در چشمخانۀ خردمندان جای گیرد، و چه ثروتی برتر و بالاتر از این؟
باری آنچه صورت گرفت، کمترین سپاس از مردی است که بیش از نیمقرن عمر با برکت خود را در راه گسترش فرهنگ و دانش این سرزمین سپری کرده و صدها ریاضیدان و مدّرس و خدمتگزار، به جامعۀ خویش تحویل داده است.
این نکتهها نه از روی ناآشنایی است و نه رنگ و بوی مداهنه و تعریف بیجا دارد، زیرا قریب چهل سال است که از نزدیک او را میشناسم و با ویژگیهای علمی و اخلاقیاش آشنایی دارم.
مردی که بعد از قرنها، پرچم ریاضی را بر بام این کهن دیار برافراشت و پس از «ابوعبدالله عیسی ماهانی» بزرگمرد عرصۀ هندسه و نجوم و ریاضی که در قرن سوم هجری قمری، نام ماهان و کرمان را در ایران، و دیگر سرزمینهای دانشپرور آن روز، ورد زبانها ساخت، پرفسور رجبعلیپور نیز نامآور دیگری است که این افتخار و بالندگی را نصیب مردم سرزمیناش کرده است.
او پیش از آنکه استاد ریاضی باشد، معلم اخلاق است، یعنی میداند همانگونه که حاصل ضربها و تقسیمها و تفریقها یگانه بوده و در هیچ برههای از زمان تغییر نمیکند، اصول اخلاقی نیز ثابت و تغییرناپذیر است. «گندم از گندم میروید و جو ز جو»؛ لذا وقتی میبیند و میخواند که: «بر این رواق زبرجد نوشتهاند، به زر که جز نکوئی اهل کرم خواهد ماند»، آنگاه راه احسان و مکرمت را برمیگزیند و میکوشد تا در زمرۀ نکویان جا گیرد.
نشان دادن بخشهایی از مسیر زندگی او بر پردۀ نمایش تالار وحدت دانشگاه تجلّی این واقعیت بود. دیدیم و شنیدیم که او در گوشۀ گمنامی از خاک این سرزمین و در یکی از محلههای قدیمی به دنیا آمد. تقدیر روزگار او را راهی پرورشگاه صنعتی کرد، از برکات وجودیِ نکونام دیگری به نام حاج اکبر صنعتی بهره برد، بدون هرگونه معلم سرخانه و مثل بقیه بچههای آن روز تحصیل کرد. حتی از بیماریهای شایعِ دورانِ تحصیل مثل تراخم بینصیب نماند و پلکهای آزردهاش با دستهای مرحوم «دکتر باخدا» پزشک مدارس آن زمان، معاینه شد و... اینگونه مدارج ترقی را پیمود، از دانشگاه تهران به دانشگاه پهلوی، به دانشگاه تورنتوی کانادا، سپس در قامت استادی به دانشگاه مازندران و سرانجام به دانشگاه کرمان و رونق بخشیدن به رشته ریاضی.
نمیدانم امامجمعه محترم شهرمان، شنیده یا خود شاهد تواضع و فروتنی او بود که ماجرای «مرنجان» و «مرنج» را مطرح کرد و شاگردی که از استادش پرسید «مرنجان» را بلدم، امّا در مقولۀ «مرنج» پایدار نیستم و زود میرنجم، استاد گفت: اگر خواستی نرنجی خود را از جایگاهی که دارای آن هستی فرود آر، به جمع افراد عادی جامعه بپیوند، آنوقت از آنچه موجب رنجش خاطر تو میشود، برکنار خواهی ماند.
گویی رجبعلیپور نیز همین پاسخ را از استادش شنیده که تا این حد فروتن است، آنگونه که هرگز خود را برتر از دیگران نمیداند و طلبکار جامعه نیست. از تنگنظریهای زشتی که متأسفانه دامن برخی از «اقویا» را گرفته میپرهیزد و در سخنان خود، از نامآورانی چون مریم میرزاخانی و اساتیدی چون دکتر بهزاد و دکتر رجبی یاد میکند، سپاسگزاری خود را از استاد یزدانپناه که روزگاری به او نقاشی یاد میداد، دریغ نمیدارد، درست مثل زمانی که یک معادله را حل میکند و میداند که همۀ جوانب امر را باید در نظر بگیرد. در اینجا نیز از همسر مرحومش یاد میکند و هم شریک زندگی امروزش را قدر میشناسد، هم از دوستان قدیمش دکتر بنازاده و دکتر بهرامپور نام میبرد.
و استاد به سراغ اجداد و نیای خود نیز میرود، همانها که از سبزوار به کوههای کرمان پناهنده شدند، به گرگان رفتند، سر از تفلیس درآوردند و ژن نبوغ و استعداد خود را به او انتقال دادند جالب است که استاد از هوش مصنوعی مدد گرفته تا مبادا یکی از این سلسله فراموش شود و از قلم بیفتد.
این نکته را نیز از یاد نبریم که ورود اتاق بازرگانی به میدان خدمتگزاری فرهنگی ـ که پیش از این نیز سابقه داشته ـ بیانی از این واقعیت است که چرخ اقتصاد و تجارت و بازرگانی باید بر محور دانش و علم و اندیشه در گردش باشد. بیگمان این آگاهی و اثبات درک این واقعیت با حضور و همراهی در اینگونه موارد و مراسم، جای خوشحالی بسیار دارد.
سرانجام و در جریان اهداء جوائز، با دانشآموزان و جوانانی آشنا شدیم که با کسب رتبههای برتر کنکور و المپیادهای گوناگون، شایستگی خود را برای دریافت جوائزی از ایندست ثابت کردند، دانشآموزانی که راه پیشرفتشان از هر جهت روشن است و دیر یا زود آنها را در کسوت استادی و دانشوری خواهیم دید.
امید که آنهمه بزرگی حلالشان باد، امّا یادشان نرود که مثل صاحب جایزه، یعنی پروفسور رجبعلیپور، شولای عشق و خدمتگزاری به ایران عزیز و زادگاه خود را بر قامت بیارایند و حتی اگر برای ادامه تحصیل، زمینهای برایشان فراهم میگردد، برگشت به وطن را در دستور کار و در باور خود داشته باشند نه مثل استعدادهایی که هر روز گروهگروه، ترک وطن میکنند و با درجات علمی و موقعیتهایی که از خون دل این ملت مایه گرفته، گرهگشای دیگران میشوند.
البته دولت هم زمینۀ دلگرمی این عزیزان را بگونهای فراهم سازد که شوق رفتن و ماندن، به اشتیاق «رفتن و بازگشتن» تبدیل شود و این جمله رجبعلیپور را از یاد نبرد که: دولت توانمند، بدون جامعه توانمند پا نمیگیرد.
همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس / که دراز است ره مقصد و ما نو سفریم
*رئیس پژوهشکده کرمانشناسی
نظر خود را بنویسید