فردایکرمان – گروه فرهنگوهنر: همۀ ما کم و بیش جاودانگی را ستایش میکنیم اما این را هم میدانیم که دستیابی به آن، امر سادهای نیست. بسیاری از فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی یا امور نیکوکاری برای این است که نامی از ما باقی بماند. یک راه رسیدن به آن هم این است که برای آیندگان، شرح احوالات باقی بگذاریم. این شرح احوالات هم برای خودمان مفید است که از طریق آن میتوانیم گذشتۀ خود را مرور کنیم. یا میتوانیم برای خویشان و دوستان یادهایی افتخارآمیز به یادگار بگذاریم، یا در مقیاس بزرگتر به عصری که در آن زیستهایم توجه کردهایم و تجربۀ زیستۀ خود را برای بهرهبرداری آیندگان با آنان به اشتراک گذاشتهایم.
با این مقدمه میخواهم بگویم چرا کتابهای خاطرات غالبا خواندنی و مفید هستند. با این فرض میخواهم دربارۀ کتابی که عمدتا شرح احوالات است و اخیرا با عنوان اصلی «فرزند کرمان» به دستم رسیده بنویسم. این کتاب با عنوان فرعی «نگاهی به زندگینامه، خاطرات و گزیدهای از مقالات محمد دهش»، به کوشش دکتر مسعود دهش، توسط انتشارات نورسخن منتشر شده است.
مرحوم محمد دهش نویسندۀ این خاطرات حقوقدان، وکیل دادگستری، قرآنپژوه و از فعالان مدنی و نیکوکاری دهههای پیشتر بوده است.
او در ۲۶ تیرماه سال ۱۳۱۷ خورشیدی در کرمان به دنیا آمده و در اسفندماه ۱۳۳۷ پس از اخذ دیپلم به استخدام وزارت دادگستری کرمان در میآید، و در کادر اداری دادگستری مشغول به خدمت میشود. (ص۱۱)
دهش اما خود را به این فعالیت نسبتا محدود، قانع نمیبیند؛ بنابراین در سال ۴۲ تحصیل در رشتۀ حقوق دانشگاه تهران را ادامه میدهد و پس از اخذ لیسانس، از طرف وزیر دادگستری وقت به سمت نمایندۀ دادستان تهران در دادگاههای وظیفۀ عمومی منصوب میشود. (ص۱۲)
او در ضمن فعالیت در دادگستری، به خدمات فرهنگی و اجتماعی پرشماری که مورد علاقهاش بوده، نظیر تالیف کتاب، فعالیت ادبی، عضویت در موسسات خیریه، مدرسهسازی، تاسیس کتابخانه و ... میپردازد. از این رو، مجموعه یادداشتها و مقالات کتاب «فرزند کرمان»، که مولف از آن بهعنوان خاطرات یاد کرده است، و گوشههایی از تاریخ اجتماعی کرمان را در برمیگیرد، به نوبۀ خود میتواند با اهمیت باشد. بهخصوص که در این مجموعه ما با موضوعات متنوع اجتماعی، ادبی و فرهنگی مواجهایم که هر کدام، در جای خود اهمیت بسزایی دارند.
مرحوم دهش و همنسلان او اگرچه دیگر اغلب آنان در صحنه نیستند، اما با ثبت و ضبط این یادداشتها تجربۀ زیستۀ نسل خود را از طریق نوشتن محفوظ نگه داشتهاند. این نوشتهها بخشی از تاریخ پربار و جاودانۀ سرزمین ما ایران و کرمان هستند.
دکتر مسعود دهش فرزند ایشان و مولف و ویراستار این خاطرات و اسناد در مورد انگیزهاش از تدوین این مجموعه در مقدمۀ کتاب مینویسد که این کار را بنا به درخواست بسیاری از دوستان و همشهریان خود، و به این نیت که در آستانۀ هفتمین سال درگذشت او قرار داریم، انجام دادهام.(ص۲۲)
وی دربارۀ ریشهها و اصل و نسب خانوادگی پدر مرحوم خود مینویسد: «محمد دهش فرزند مرحوم شیخ عبدالله دهش کرمانی از اساتید مکتب شاه نعمتالله ولی و از معاریف و مشایخ طریقت و عرفان در کرمان بود، که سالها ریاست انجمن ادبی خواجو را هم بر عهده داشت».(ص۲۵)
در یادداشت آغازین کتاب «فرزند کرمان»، محمد دهش دورۀ تحصیل خود را به اختصار بیان میکند، و ضمن یادی از معلمان قدیمی خود، بهطور ویژه در مورد دکتر باستانی پاریزی که در آن زمان هنوز دبیر دبیرستانهای کرمان بوده است به اختصار مینویسد: «دبیر تاریخ جناب آقای محمدابراهیم باستانی پاریزی است که با قدی بلند و صدایی گیرا برای شاگردان تاریخ تدریس مینماید»(ص۳۱) و در ادامه از احمد میرحسینی نیز که از معلمان او و مشهور آن دوره بوده است، اینطور یاد میکند: «در دوران متوسطه دبیر تاریخ دیگری به نام احمد میرحسینی داشتیم که منزلشان در همسایگی ما بود. مرحوم میرحسینی هر وقت از سلسلهای دیکتاتور و انحصارطلب و خودکامه سخن میگفت، افسوس میخورد که چرا نیاکان ما زیر بار ظلم رفتهاند».(ص۳۱)
مرحوم دهش چنانکه اشاره شد در جوانی به استخدام دادگستری در میآید، و با اینکه در این نهاد قضایی به مدارج بالایی هم میرسد، اما تا پایان عمر این کار را ادامه نمیدهد. در خاطرات او میخوانیم: «پس از فوت مادرم در ۲۲ مردادماه ۱۳۴۶ و این مصیبت عظیمی که در هنگام نوشتن رسالهام بر من وارد شد، کارکردن در محیط پر غم و رنج دادگستری را برایم مضاعف کرد و دیگر کار کردن در چنین محیطی با روحیاتم سازگاری نداشت... سرانجام در بیستم اسفند ۱۳۴۸ استعفا دادم».(ص۴۰)
زندگی اجتماعی محمد دهش اما از این پس بهگونهای دیگر رقم میخورد. او در حیطۀ امور اجرایی، آن هم از نوع مدیریت شهری به دعوت شهردار وقت تهران، به سمت رئیس اداره بازرسی و کارگزینی شهرداری پایتخت گمارده میشود.(ص۴۳ ) پس از آن او در شهرداری تهران، مدارج ترقی را طی میکند، که شرح مفصل آن در این یادداشت نمیگنجد... الّا اینکه خوب است یادآوری کنم که وی در دیماه سال ۹۲ در مصاحبه با پژوهشگر مرکز اسناد تاریخی میگوید در زمانیکه شهردار منطقه پنج تهران بوده با حفظ سمت، ریاست سازمان عمران جنوب تهران را عهدهدار بوده است.(ص ۴۸) بخش قابل توجهی از این خاطرات به رویدادهای این دوره اختصاص دارد که بعضا او را دچار چالش و دردسر هم کرده است.
مرحوم دهش در بخشی از این کتاب به وضعیت دانشکده حقوق دانشگاه تهران میپردازد. او در همین بخش، از آیتالله محمد سنگلجی که استادش بوده و بسیار ساده زندگی میکرده مینویسد: «این استاد بزرگوار صبحها با اتوبوس شرکت واحد به دانشگاه میآمد و عصرها هم با اتوبوس شرکت واحد به خانه میرفت. پایاننامه تحصیلی من با این استاد بزرگوار بود...»(ص۸۱)
او در مهرماه ۱۳۶۳ با حدود ۲۲ سال سابقۀ خدمت از فعالیت در دستگاههای دولتی کنارهگیری کرد و پس از آن به فعالیت کشاورزی روی میآورد. او در ادامه با توجه به تجربهای که در دستگاه قضا داشته به مدت ۵ سال سردفتر اسناد رسمی شماره ۵۱ جیرفت میشود...(ص۶۱).
وی در ادامه به فعالیتهای تحقیق ادبی، حقوقی و فرهنگی و امور عامالمنفعه و خیریهای میپردازد. سرانجام در ۲۹ شهریورماه سال ۱۳۹۶ شمسی بر اثر ایست قلبی در خواب دارفانی را وداع میگوید و در مسجد صاحبالزمان کرمان، در مقبره آیتالله حاجمیرزا محمدرضا مجتهد، معروف به آیتالله به خاک سپرده میشود.(ص ۶۴) روحش شاد.
از وی مقالات متعددی باقی مانده که برخی در این کتاب درج شده است. از جمله: «در شرایط قضا و صفات قاضی، شرح حال حافظ شیرازی و عماد فقیه کرمانی، مقدمه بر کتاب شاهنعمتالله ولی و مکتب کرمان نوشتۀ مسعود دهش، شورو کرمان باعث قتل ناصرالدینشاه شد ـ دربارۀ علل قیام میرزا رضا کرمانی و سرنوشت او، مقدمهای بر کلیات اشعار عبدالله دهش کرمانی، آیات ذکر ذات حقتعالی در قرآن مجید، و ...»
نظر خود را بنویسید