فردایکرمان – محسن جلالپور: مصطفی کودک بااستعدادی است که بهخاطر فقر از تحصیل بازمانده. علی هم وضعیت مشابهی دارد. مریم و زهرا نیز بهخاطر فقر خانواده و فاصلۀ طولانی راه مدرسه تا خانه، از تحصیل محروم شدهاند. همینطور محبوبه و محمد که پدری از کار افتاده دارند و بار سنگین ادارۀ خانواده روی دوش مادرشان افتاده است.
شما هم کودکان زیادی را در گوشهوکنار کشور میشناسید که از تحصیل بازماندهاند. برخی گزارشها، جمعیت کودکان بازمانده از تحصیل را حدود یک میلیون نفر اعلام کردهاند. این در حالی است که طبق گزارش مرکز آمار، در سال ۱۴۰۱، جمعیت کودکان زیر ۱۵ سال حدود ۲۴ درصد از جمعیت کل کشور را تشکیل میدهد.
با توجه به اینکه جمعیت ایران از مرز ۸۵ میلیون نفر عبور کرده است، این محاسبه نشان میدهد که تقریباً حدود ۲۰.۴ میلیون نفر در این گروه سنی هستند. به این ترتیب میتوان گفت از هر 22 کودک ایرانی، یک نفر از تحصیل باز میماند.
جمعیت ترکیه هم تقریبا اندازۀ ایران است و جمعیت کودکان زیر 15 سال در این کشور نیز حدود ۲۰ میلیون نفر برآورد میشود. در ترکیه 400 هزار کودک که عمدتا اهل سوریه هستند، از تحصیل محروم شدهاند.
در عربستان این نسبت خیلی کمتر از ایران و ترکیه است اما عراق وضعیت نگرانکنندهای دارد. بر اساس گزارشهای یونیسف در سالهای اخیر، حدود ۳.۵ میلیون کودک عراقی به دلیل جنگ، ناامنی، و فقر از تحصیل محروم شدهاند. این تعداد شامل کودکانی است که به دلیل تخریب مدارس، جابهجاییهای اجباری یا کار کودکان، به مدرسه نمیروند.
آمارها برای تقریب ذهن ارائه شدند و نشان میدهند وضعیت کودکان بازمانده از تحصیل در ایران از عراق و افغانستان و تاجیکستان بهتر است اما ترکیه و عربستان و مالزی وضعیت بهتری از ما دارند.
اما چرا این بحث را مطرح کردم؟
در مؤسسۀ نیکوکاری ابرار بحثهای زیادی دربارۀ کودکان بازمانده از تحصیل مطرح میشود. دیروز هم در جیرفت سخنرانی کوتاهی در جمع شماری از مسئولان داشتم و دربارۀ روند رو به افزایش کودکانی که بهخاطر فقر یا بهخاطر کار و مسائل خانوادگی از تحصیل بازمیمانند هشدار دادم. در این منطقه بیش از 6 هزار کودک از تحصیل بازماندهاند. این نسبت دربارۀ دختران بسیار نگرانکننده است و نویدبخش آیندۀ خوبی نیست.
برای اینکه بدانیم افزایش جمعیت کودکان بازمانده از تحصیل چه نگرانیهایی ایجاد میکند، به تحقیقات اقتصاددانان مراجعه میکنیم.
جیمز هکمن که برندۀ جایزه نوبل اقتصاد است در تحقیقات خود بر این موضوع تأکید دارد که آموزش، به ویژه در سنین پایین، یکی از موثرترین ابزارها برای ایجاد فرصتهای برابر و کاهش نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی است.
هکمن معتقد است سرمایهگذاری در سنین پایین خیلی برای کودکان و همچنین برای آینده یک کشور مهم است.
هکمن بر اهمیت سرمایهگذاری در دوران اولیۀ زندگی تاکید دارد. به گفتۀ او، تلاشهای آموزشی در سالهای اولیۀ زندگی بازدهی بالاتری نسبت به سرمایهگذاریهای آموزشی در سنین بالاتر دارد. این موضوع به خصوص برای کودکان از خانوادههای فقیر که ممکن است دسترسی کمتری به منابع آموزشی داشته باشند، حیاتی است.
آقای هکمن نشان داده که آموزش نه تنها به توسعۀ مهارتهای شناختی (سخت) مانند ریاضی و خواندن کمک میکند، بلکه مهارتهای نرم مانند خودکنترلی، پشتکار و همکاری نیز به همان اندازه مهم هستند. برای دانشآموزان فقیر، این مهارتها میتواند بهطور قابل توجهی شانس موفقیت در آینده را افزایش دهد.
از نظر هکمن، آموزش با کیفیت و دسترسی عادلانه به آن میتواند نقش مهمی در کاهش نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی داشته باشد. با تحصیل، دانشآموزان فقیر میتوانند از چرخۀ فقر خارج شوند، فرصتهای شغلی بهتری به دست آورند و به بهبود وضعیت اقتصادی خانوادههایشان کمک کنند.
سرمایهگذاری در آموزش برای کودکان فقیر نه تنها به نفع خود آنها بلکه به نفع جامعه است. این سرمایهگذاریها میتواند به کاهش هزینههای اجتماعی مانند جرم و جنایت، بهبود سلامت عمومی و افزایش بهرهوری اقتصادی منجر شود.
در حال حاضر نرخ فقر بر اساس آمارهای رسمی، به بالای 30 درصد جمعیت ایران رسیده است. یعنی در حال حاضر از هر سه نفر ایرانی، یک نفر زیر خط فقر مطلق قرار دارد.
تداوم روند فقیر شدن جامعه ایران باعث آسیب زدن به خانوادههای زیادی شده است. خیلی از خانوادهها در طول چند دهۀ گذشته موفق به خروج از تلۀ فقر نشدهاند. به عبارتی، فقر در این خانوادهها موروثی شده است.
کودکانی که به خاطر فقر خانوادگی نتوانند تحصیل کنند، احتمالا برای همیشه فقیر میمانند.
آیا نظام حکمرانی که در ابتدای انقلاب نهضت سوادآموزی راه انداخت میتواند بپذیرد که از هر 22 کودک این سرزمین، یک کودک برای همیشه محکوم به فقر باشد؟
منبع: کانال تلگرام شخصی محسن جلالپور
نظر خود را بنویسید