فردایکرمان ـ اسما پورزنگیآبادی: درگذشت استاد «محمدحسین اسلامپناه» هنرمند پیشکسوت صحافی سنتی کرمان برای بسیاری از اهالی فرهنگ شوک بزرگی بود. در کنار از دست رفتن شخصیتی فرهنگی و البته چندوجهی و صاحب دانش و تجربۀ فراوان، خیلیها نگران بسته شدن درِ حجرۀ او در بازار تاریخی شهر کرمان هم بودند. حجرۀ «کهنهکتاب» را زندهیاد اسلامپناه دههها با همان معماری سنتی حفظ و آن را به یک پاتوق فرهنگی تبدیل کرده بود.
حالا و بعد از حدود دو ماه از درگذشت او، برخلاف بسیاری از هنرمندان سنتی که با رفتنشان، چراغ کارگاهها و حجرههایشان خاموش میشود فرزندان استاد اسلامپناه تصمیم گرفتهاند هفتهای دو روز حجره را باز نگه دارند. آنها میخواهند این فضا همچنان زنده بماند؛ هم بهعنوان یادگار پدرشان و پدربزرگشان و هم بهعنوان جایی برای ارتباط همۀ ما با بخشی از فرهنگ این سرزمین.
این خبر را مهدی اسلامپناه فرزند استاد به فردایکرمان داد. او گفت که «تصمیم گرفتیم من و خواهرم در روزهای یکشنبه و سهشنبه به حجرۀ پدر برویم و چراغش را روشن نگه داریم. البته قصدمان باز بودن حجره طی سه روز در هفته است اما فعلا برای روزهای پنجشنبه کسی را پیدا نکردیم که بتواند این کار را انجام دهد».
در روزگاری که بسیاری از سنتها و هنرهای بومی در خطر فراموشی قرار دارند، اقدام خانوادۀ زندهیاد اسلامپناه در حفظ این حجره، تنها یک تصمیم خانوادگی نیست بلکه یک موضعگیری تحسینبرانگیزِ فرهنگی است.
او به این پرسش که کار صحافی سنتی را هم در حجره انجام میدهید؟ پاسخ منفی داد و اظهار کرد که «حجرۀ کهنهکتاب از این پس بیشتر به صورت یک نمایشگاه فعال است تا کسانی که علاقهمند هستند بتوانند از آن بازدید کنند. تمام ابزار کار و آثار استاد در حجره قرار دارند».
اقدامی که نهتنها نقطۀ پایانی بر نگرانیها به خاموشی این فرهنگکدۀ باصفا در بازار تاریخی است بلکه توجۀ علاقهمندان به حوزۀ میراثفرهنگی ناملموس را نیز به خود جلب کرده است.
زندهیاد اسلامپناه متولد 1316 خورشیدی بود. تحصیلات دانشگاهی او در رشتۀ مهندسی زمینشناسی گرایش معدن بود. او در سال 1340 از دانشکده فنی دانشگاه تهران فارغالتحصیل شد. یک سال هم در لندن دورۀ آموزشی در حوزۀ آبهای زیرزمینی را گذراند و سپس در وزارت آب و برق وقت، بهعنوان کارشناس آبهای زیرزمینی فعالیت کرد تا زمان بازنشستگی.
او در یک گفتوگو با مجلۀ جنگ هنر مس دربارۀ اینکه چرا به فکر راهاندازی کهنهکتاب افتاده است؟ گفته بود: «بازنشستگی از کار دولتی، علاقه به کار صحافی که توام با فراگیری نظری این کار بود و یک باب مغازه که از پدر به ارث رسیده بود، همگی دست به دست هم داد تا حجرۀ صحافی کهنهکار راهاندازی شود».
او در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه مگر این مغازه چقدر درآمد دارد؟ چرا آن را واگذار نمیکنید؟ توضیحاتی داده بود که اهمیت کار امروز فرزندانش را صدچندان میکند.
زندهیاد اسلامپناه گفته بود: «من این حجره را صرفا برای خدابیامرزی پدرم که سالها در این مکان دکان بزازی داشت و برای اینکه جا و مکانی برای گفتوگو و بحث با دوستان و آشنایی با بزرگان و رفتوآمد و دیدار با آنها باشد راهاندازی کردم. یوسفی دارم که خرم اگر آن را بفروشم! و نمیدانم چه به جای آن بخرم. اکنون از تعویض در ورودی و ساختوساز داخلی، رف و طاقچه جانی بهدر بردهاند. مثل سایر دکانها بازار کرمان را به افتضاح نکشاندهاند».
دههها حضور در عرصۀ فرهنگ، استاد اسلامپناه را به یکی از چهرههای آشنا و محبوب تبدیل کرده بود. اهالی فرهنگ، هنرمندان، محققان، کتابدوستان و حتی دانشجویان رشتۀ هنر بارها در همین حجره پای صحبتهای او نشستند و از تجربیاتش بهره بردند.
اگرچه دیگر در حجرۀ کهنهکتاب لبخند آرام استاد کنار میز کارش را نمیتوان دید ولی هر هفته دو روز، درِ آن حجرۀ قدیمی گشوده میشود؛ نه برای فروش و درآمد، که برای تداوم یک فرهنگ و حفظ رشتهای از تار و پود میراث فرهنگی ایران.
روشن نگه داشتن چراغ حجره اما تنها کاری نیست که فرزندان او برای پاسداشت میراث فرهنگی و هنری پدر انجام دادهاند.
استاد اسلامپناه در زمان حیاتش، در این حجره دفتر یادبودی را تدارک دیده بود که از بازدیدکنندگان اهل فن و افراد صاحبنظر که به دیدارش میرفتند میخواست تا در آن یادداشتی بنویسند. این دفتر به گنجینهای از خط کسانی چون ایرج افشار، سعیدیسیرجانی، عبدالرحیم جعفری، باستانیپاریزی، مظاهر مصفا و بسیاری دیگر از اهالی هنر و فرهنگ ایران تبدیل شده است. از مهدی اسلامپناه سراغ این دفتر را گرفتم، او گفت که شخصا بهدنبال آماده کردن و انجام کارهای مربوط به این دفتر هستم تا به صورت کتاب چاپ و منتشر شود. مقدمات ابتدایی این کار هماکنون از سوی او در حال انجام است.
چراغی که خانوادۀ اسلامپناه روشن نگه داشتهاند نه فقط برای حجره، که برای همۀ ماست. / الف
نظر خود را بنویسید