فردایکرمان ـ محمد لطیفکار: علاقهمندان به تئاتر در کرمان خیلی صبورند که گاه مدتها منتظر میمانند تا شاهد یک کار دلچسب روی صحنه باشند و دلشان گرم بشود.
سال گذشته تئاتر کرمان اجراهای پرشور و زیادی را از سر گذراند. اما امسال تا حالا که چهارماه سپری شده، از آن اتفاقهای خوب چندان خبری نیست. روز شنبه ۲۸ تیرماه اما تماشای نمایش «هیچ» ساختۀ میلاد حسینینسب، احساس کردم پای علاقهمندان دوباره به تالار تئاتر شهر کرمان گشوده شده است.
تئاتر «هیچ» اگرچه روایتی از دغدغهمندی و تنهایی انسان در این کرۀ خاکی است و سوژۀ چندان جدیدی هم نیست، اما بشر امرورز در این دنیای مدرن به دلایلی از گذشته تنهاتر شده و رنج بیشتری میبرد. او در این تنهایی با نوعی از تقدیرگرایی و بنبست اجتماعی و فرهنگی نیز مواجه است. شاید هم برای همین است که مخاطب امروز با آدمهای درون متن این نمایش نیز همذاتپنداری میکند.
نمایش «هیچ» ضمن اینکه ساده است و در تلۀ ابهامگویی گرفتار نمیشود، از نظر بصری و نور و حتی بو (رایحۀ عطری که مخاطب آن را در تالار احساس میکرد) هم فضایی دلپذیر دارد. دکور سنگین و لباسهایی که هم زیباست و هم به پیشبرد روایت کمک میرسانند، از ویژگیهای تئاتری است که حسینینسب آن را برای بیان دقیقتر روایت خود به خدمت گرفته است. موسیقی این اثر، نهتنها هرگز در حاشیۀ این کار قرار نمیگیرد، که به عکس با تمام عناصر این نمایش پیوندی عجیب و درهم تنیده دارد. همۀ این ویژگیها نشان از موفقیت و توانایی نویسنده و کارگردانی است که در فضای تئاتری کرمان این اثر دومین تجربۀ هنری او در این حوزه است.
پس از اتمام نمایش، با نویسنده و کارگران هیچ گفتوگوی کوتاهی داشتم، که ذکر گوشههایی از آن خالی لطف نیست.
حسینینسب که مهندسی صنایع خوانده اما دل در گروه فعالیتهای هنری دارد با بیان اینکه ما این اثر را براساس سوتفاهم کامو نوشته و دراماتورژی کردهایم، گفت: «توالی روایتها را تغییر داده و اثر به کلی ضد تقدیر است».
وی افزود: «این «هیچ» در واقع، ترجمه تحتالفظی پوچ و پوچگرایی است، و آنچه میتوانم در این باره بگویم این است که این نمایش تاکید دارد که وسیله هدف را توجیه نمیکند، یا به بیان دیگر، از راه غلط نمیشود به اهداف درست رسید».
وی توضیح داد: «در این اتفاقی که ما شاهد آن بودیم یک مادر و دختر تنها را میبینیم که آخرین پلۀ رسیدن به خوشبختیشان زمانی است که ناجی آنها یعنی پسرشان پیش آنها بر میگردد و تنها یک قدم با هدف یعنی خوشبختی فاصله دارند اما چون سالها از راه نادرست برای رسیدن به هدف تلاش کردهاند، به ناچار حضور ناجی خود را هم درک نمیکنند و از روی آن رد میشوند». وی ادامه داد: «درست نزدیک خوشبختی ابدیشان همهچیز از بین میرود و به هیچی میرسند»!
حسینینسب گفت: «در این کار یک روایت موازی هم وجود دارد که میگوید اگر ما در یک زمان درست یک کار درست انجام ندهیم هیچ چیز به دست نمیآوریم».
وی افزود: «ما در این کار روی زمان خیلی تاکید داریم، چون اگر زمان و مکان درست را انتخاب نکنیم احتمالا اتفاق دیگری برای ما رخ میدهد. مثلا اگر آن پیرمرد (خدمتکار هتل) چند دقیقه زودتر پاسپورت را بر میداشت مادر و دختر پی به هویت او که این شخص
پسرشان است میبردند و او را نمیکشتند، ولی به خاطر همین چند دقیقه (که زمان درست انتخاب نمیشود) است که آنها به هیچ میرسند».
وی با اشاره به این نکته که «این هیچ از آنجا میآید» خاطرنشان کرد: «وقتی نمایش تمام میشود ساعت روی ۱۲ یعنی مبدا زمان و هیچ ایستاده است، که اینجا هم دارد به تاثیرگذاری زمان اشاره میکند».
حسینینسب به یک روایت موازی دیگر هم در این کار اشاره کرد. وی گفت: «کامواهای مختلفی در سبدها در پنج رنگ مختلف وجود دارد که هر کدام از بازیگرها به طور روانشناسانه یکی از این رنگها را دارند، و فرشته مرگ هم به رنگ سیاه است که در نهایت همین میماند و این به نظر من، تعبیری هنرمندانه از هیچ است. یعنی هر رنگی که وجود دارد نهایتا به سیاه ختم میشود و این سیاهی از انتهای صحنه به مرور به سمت تماشاگر میآید...».
نمایش «هیچ» تا ۱۵ مردادماه هرشب ساعت ۱۹ در تالار تئاتر شهر کرمان بر روی صحنه میرود.
* عکسها: علیرضا سهرابی
نظر خود را بنویسید