فردای کرمان ـ محمد لطیفکار: با اینکه پسته ایران، بالاترین درآمد ارزی را برای کشور دارد، اما آنطور که شایسته و نیاز تولید و تجارت این محصول است نهادهای دولتی به آن توجه نمیکنند، و غالبا با تصمیمهای خلقالساعه آینده این محصول را به خطر میاندازند. این در حالی است که در دهههای اخیر، فعالان این صنعت علاوه بر آگاهی از پیشینه تاریخی پسته، با بهرهگیری از دانش و تکنولوژی روز، سعی دارند بر موانع و چالشهای موجود فائق آیند.
سیدجلالالدین نعمتاللهزاده یکی از همین فعالان اقتصادی و به ویژه تولید پسته است که عمر خود را صرف بهبود فضای تولید کرده است. او که از صد سال پیشینه و تجربیات خانوادگی در تولید و تجارت پسته در استان کرمان برخوردار است، اوایل دهه شصت از رفسنجان به استان فارس مهاجرت میکند، و با بررسیهای علمی که در برخی مناطق آنجا و به ویژه سروستان انجام میدهد، اقدام به تولید این محصول میکند، که نهایتا در این زمینه یک تولید کنندهی نمونه، سالها با افتخار در این منطقه مشغول فعالیت میشود.
نعمتاللهزاده چون از خانوادهای فرهنگی برخاسته است، و مرحوم پدر ایشان از روزنامهنگاران پیشکسوت استان کرمان بودهاند، طبیعتا به حوزههای فرهنگی کارش اهمیت بیشتری میدهد و در ارزیابی خود از مسائل تولید و تجارت پسته در ایران، به عوامل فرهنگی و اجتماعی این فعالیت اقتصادی توجه شایانی دارد.
برای بررسی مسائل و چالشهای صنعت پسته و آگاهی از تجربیات و روشهایی که در موفقیتهای او تاثیرگذار بوده، گفتوگویی انجام دادیم که در ادامه میخوانید.
*آقای نعمتاللهزاده از سابقۀ ورودتان به بخش کشاورزی و به ویژه پستهکاری بگویید و اینکه چه تجربهها و فعالیتهایی در حوزۀ تولید و صادرات پسته دارید؟
من فارغالتحصیل رشتۀ مدیریت بازرگانی در سال 58 از دانشگاه باهنر کرمان هستم. در سال 60 به واسطۀ ازدواجم به شیراز مهاجرت کردم. تا سال 67 به دنبال کارخانهداری و تجارت و صادرات به خارج از کشور بودم و خلال همین فعالیتها در سال 64 بود که برای اولین بار 30 هکتار باغ پسته را در جهرم استان فارس ایجاد کردم. با اطلاعات ناقص و دانش کمی که در حوزۀ کشاورزی داشتم موفق نبودم. از آنجایی که خانوادهام در رفسنجان در صنعت پسته فعال بودند، فکر میکردم شاید من هم بتوانم در این زمینه موفق شوم که در اولین تجربه، اینطور نشد. با پایان جنگ تحمیلی عراق، تصمیم جدی گرفتم که برای فعالیت اقتصادی و سرمایهگذاری مطمئن راهی را پیدا کنم و به این نتیجه رسیدم بهترین فعالیت، کشاورزی و باغریزی پسته است که تجربۀ خانوادگی هم در این حوزه داشتم. از سال 67 تا 79 با همکاری مرکز تحقیقات کشاورزی دانشگاه شیراز و دانشگاه کرمان بررسی کردیم که چه مناطقی در استان فارس مستعد کاشت پسته است.
*چه آیتمهایی را بررسی میکردید؟
مهمترین عاملی که برای کشت پسته موثر یافتیم وضعیت آبوهوایی است. هر درختی را هرجا بکارید بالاخره سبز میشود، ولی اینکه چه محصولی تولید شود و به ثمردهی خوب برسد ارتباط مستقیم با دمای هوا دارد. در ردههای بعدی آب و خاک از جمله آیتمهای مهم است. در جریان بررسیها مشخص شد که برخی مناطق استان فارس هوای مناسبی برای ثمردهی باغ پسته دارد. بعد از این، مواردی از جمله آب و خاک و کارگر و مسائل اقتصادی را در نظر گرفتم و در نهایت سروستان استان فارس را انتخاب کردم و در سال 70 در دو باغ 40 هکتاری، کشت پسته در این منطقه را شروع کردم.
*پیش از شما، در این منطقه سابقۀ کشت پسته وجود داشت؟
بله، ولی به صورت سنتی انجام میشد. درختان این منطقه را که بررسی کردیم دیدیم محصول خوبی میدهد و همین به ما کمک کرد که «سروستان» را انتخاب کنیم. در ادامه یکی از این دو باغ 40 هکتاری را واگذار کردم و 40 هکتار دیگر را توسعه دادم که در حال حاضر به 50 هکتار رسیده است. طی سالهای 7۷ تا 7۹ با کمک یکی از دوستان و با استفاده از تکنولوژی روز دنیا که متعلق به آمریکا بود از مسیر کانادا و دبی، یک ایستگاه هواشناسی را وارد ایران کردم. برای اولینبار در خاورمیانه این سیستم در باغ ما نصب شد که تمام آیتمهای آبوهوا را نشان میداد؛ از دمای هوا و سرمای زمستان و گرمای تابستان گرفته تا شدت باران و میزان رطوبت و پیشبینی آفت را از این دستگاه میگرفتیم. سال 80 این سیستم مورد توجه سازمان جهاد کشاورزی استان فارس قرار گرفت و از سالهای 80 تا 95 که هنوز چنین تکنولوژیای در ایران وجود نداشت، اطلاعات مورد نیاز را از این دستگاه میگرفتند و برای پرداخت بیمۀ جهاد کشاورزی بهکار میبردند.
*توسعۀ باغ 40 هکتاری را چطور دنبال کردید؟
بنده 12 سال پیاپی از سال 80 تا 92 بهعنوان تولیدکنندۀ برتر استان فارس و سال 85 بهعنوان تولیدکنندۀ برتر کشور انتخاب شدم. تا سال 90 بیشترین توسعۀ باغات پسته را در سطح استان فارس انجام دادم، اما از آن به بعد با توسعۀ بخش کشاورزی مخالفت میکردم و هرجا میرفتم نظرم این بود که بهجای توسعهای که آیندۀ آب و خاک را در نظر نمیگیرد بهتر است سراغ فعالیتهای دیگری از جمله فرآوری محصولات کشاورزی یا شرکتهای مکانیزه کشاورزی و کارهای مشاورهای برویم، ولی کسی به این نظرات توجه نمیکرد.
*اینکه با توسعۀ بخش کشاورزی مخالفت کردید مربوط به همان منطقۀ استان فارس بود یا برای کل ایران معتقد بودید کشاورزی نباید بیش از این توسعه پیدا کند؟
در سال 93 جلسهای از طریق انجمن پسته کرمان در مشهد داشتیم. در آن مقطع زمانی در خراسان رضوی، کشاورزی رشد فزایندهای داشت. در آن جلسه به دستاندرکاران و فعالان کشاورزی گفتم که شما دو ایراد بزرگ دارید؛ یکی اینکه آب و خاک خوبی دارید و دیگر اینکه نیروی انسانی فعالی دارید، و چون نمیتوانید این دو را کنترل کنید در آینده دچار توسعۀ بخش کشاورزی خواهید شد و مشکل آب و خاک پیدا میکنید. بهترین کاری که میتوانید بکنید این است که بخش کشاورزی را کنترل کنید.
در استان فارس هم هر زمان جلسهای با مقامات داشتیم گفتم که با توسعۀ بخش کشاورزی دارید اشتغال کاذب ایجاد میکنید و در آینده، نه زراعت خواهید داشت و نه باغ. پرسیدند چه بکنیم؟ همان راهکارهای مرسوم را دادم؛ ایجاد واحدهای فرآوری محصولات کشاورزی و شرکتهای مکانیزۀ بخش کشاورزی و امثالهم. در یکی از جلسات یکی از مسئولان استان فارس در پاسخ به این دغدغههایم گفت که شما مسائل را نمیدانید! بعد از این هم هرجا که فرصتی دست میداد نسبت به توسعۀ کشاورزی هشدار میدادم تا اینکه تازه سال گذشته به این نتیجه رسیدند که توسعۀ بخش کشاورزی اشتباه است.
*در حال حاضر در بیش از 20 استان کشور کشت پسته انجام میشود. به نظر شما نباید بررسی صورت بگیرد که لااقل مناطقی که دارای مزیت و توانایی خاص برای چنین تولیداتی هستند بهصورت برنامهریزیشده، کشت را انجام دهند و کل کشور درگیر چنین محصولی که ممکن است آینده نداشته باشد، نشود؟
سال 86 یا 87 بود که وزیر وقت جهاد کشاورزی برای کشت محوری گندم به فارس سفر کرد. جلسهای با ایشان داشتیم و آنجا گفتم که هر منطقهای یک استعدادی دارد و توسعۀ کشت گندم در فارس تصمیم درستی نیست. منطقهای مثل سروستان بهتر است فقط پسته تولید کند و در مناطقی مثل مرودشت گندم کشت شود. در کل کشور برخی مناطق آب و خاک خوبی دارند و مردم چون آموزش ندیدند و دانش ندارند به کشتهایی روی میآورند که مناسب نیست و بعد از هفت، هشت سال متوجۀ اشتباه خود میشوند. باغات پسته ما اعتبار خیلی خوبی در دنیا دارد و همین موجب شده که همه فکر کنند کشت پسته سودآور است. از طرفی، هیچ آموزش و قانون اجتماعی یا نیست یا اگر هست اجرا نمیشود و مردم راهنمایی نمیشوند که مثلا منطقهای که هوای سرد دارد ولی هوای گرم ندارد مناسب این محصول نیست و الان در 20 استان کشور و حتی در کردستان و کرمانشاه و آذربایجان پسته کاشته میشود. شاید موفق بشوند شاید نه. چیزی که مشخص است اینکه متاسفانه در کشت پسته چندان از دانش و تکنولوژی روز استفاده نمیشود.
*با توجه به دانش و تجربهای که در این چند دهه در حوزۀ کشاورزی دارید، لطفا از چالشها و بحرانهای کنونی در بخش تولید بگویید.
به نظر من امروزه چالش بخش کشاورزی ما آب نیست، خشکسالی هم نیست. در طول گذر زمان هر 40 یا 50 سال یک بار خشکسالی و کمبارشی شدید اتفاق میافتاده یا سرمای بیهنگام و گرمای زودرس داشتهایم. این قانون طبیعت است و چالش نیست. در گذشته با این قانون طبیعت متضرر میشدند ولی الان با دانش و تکنولوژی روز دنیا میتوانیم با چالشهای طبیعی مقابله یا مماشات کنیم. محصول پسته در کشور ما از اتفاقاتی مانند گرمای زودرس و سرمای دیررس خسارت میبیند در حالی که در دنیا راههایی وجود دارد که مانع از بروز خسارت به محصولات کشاورزی در پی این رویدادهای طبیعی میشوند. یا برای حل مشکل آب، روشهای آبیاری مکانیزه در دنیا نیم قرن است که در حال استفاده است یا دستگاههایی وجود دارد که میتواند اعلام کند در 24 ساعت آینده سرما هست یا نه؟ در یک هفتۀ آینده آفت داریم یا نه؟ سرما برای گیاه تامین شده و اگر نشده از چه روغنهایی استفاده شود که درخت را بیدار کند. چالشهای طبیعی را با دانش و تکنولوژی روز دنیا میتوان برطرف کرد. برخی از کشاورزان دارند از این روشها استفاده میکنند و با شرایط جدید سازگار شدهاند. بنابراین، چالش ما قوانین طبیعت اعم از خشکسالی و تغییر اقلیم و کمبارشی و .... نیست، بلکه یکی از چالشهای ما قوانینی است که از سوی دولتها مصوب میشود و اجرا نمیشود یا نیاز است اما اساسا مصوب نمیشود. الان میگویند با انرژی خورشیدی چاههای کشاورزی را برقی کنید، این در حالی است که مشکل ما اکنون افت شدید سطح آبهای زیرزمینی است و نباید آب را بیش از این از چاهها بیرون بکشیم. حتی حاضریم در 24 ساعت، هشت ساعت برق نباشد که آب را ذخیره کنیم ولی میگویند پنل خورشیدی نصب کنید و 24 ساعته آب را از چاه خارج کنید، آن هم وقتی که آب نیست! این راهکارها اشتباه است. راهکار درست این است که دولت به کشاورزان بگوید در 24 ساعت دقیقا چه ساعتی خاموشی دارند و آن را بهطور دقیق اجرا کند که از لحاظ تغذیۀ باغات اشتباه نکنیم؛ مثلا بدانیم چه ساعتی آب داریم که کود به باغ بدهیم. بیبرقی و بیبرنامگی دولت اما باعث میشود فرایند تغذیۀ باغات هم صدمه ببیند. اینکه میگویند برق را خودتان تولید کنید و آب را بیرون بکشید؛ من شخصا این کار را نکردم و نخواهم کرد چون اشتباه است. با این اقدام، آبی در زیر زمین باقی نخواهد ماند. چالش دیگر این است که دولت به کشاورز نمیگوید استعداد هر منطقه چیست و چه محصولی تولید بشود یا نشود. مثلا در منطقۀ کردستان شاید تولید فندق یا گردو خیلی بهتر از پسته باشد. این را دولت باید با اندازهگیری دمای سالانه و ثبت آن و بررسی کارشناسی اطلاعات و دادههای هواشناسی، برای کشاورزان مشخص کند.
*تعیین الگوی کشت که به آن اشاره میکنید بعضا با مخالفت کشاورزانی مواجه میشود که خودشان تجربۀ تاریخی دارند. بارها دولت دربارۀ کشتهای مختلف توصیههایی داشته، ولی مورد قبول واقع نمیشود!
اتفاقا چالش سومی که قصد دارم بیان کنم در پاسخ به همین موضوع است که اشاره کردید و آن تغییر فرهنگ جامعه است. ما در ایران فرهنگی داریم که به آن افتخار میکنیم ولی چندین سال است که اغلب افراد جامعه نفع شخصی را به نفع عمومی ترجیح میدهند و فقط میخواهند خودشان را ثروتمند کنند. انتظارات زیادی ایجاد شده و این، مردم را به سمتی برده که اقتصاد خود را توسعه دهند تا به این انتظارات پاسخ داده شود. در حال حاضر، زندگیها خیلی گسترده شده و مردم مدام به دنبال توسعۀ اقتصادی شخصی هستند. میخواهند دو، سه ساله پولدار شوند و هر مقدر آب هست را بالا بیاورند که محصول بیشتری تولید کنند و این دیدگاه حاکم نیست که این منابع و این کشور مربوط به نسلهای آینده هم هست.
*دولت نمیتواند با تعریف قوانینی مانع از این زیادهخواهیها بشود؟
دقیقا نکته همین است. دولت پیشنهاد میدهد و مصوب میکند اما اجرا نمیکند. در مدیریت پنج اصل داریم؛ جمعآوری اطلاعات، طراحی، سرمایهگذاری، اجرا و نظارت. در ایران معمولا جمعآوری اطلاعات را هم انجام نمیدهیم و سرمایهگذاری میکنیم، بعد میبینیم سرمایهگذاری اشتباه است، مهندس و طراح و مشاور میگیریم که بگویند سرمایهگذاریای که شده اشتباه است. گاهی به اجرا هم میرسیم و هزینه میکنیم ولی نظارت نداریم. دولت اصول مدیریتی را اجرا نمیکند؛ یا آگاه نیست و یا اگر هست برایش اهمیتی ندارد. پول به مردم میدهد و پیشنهاد و توصیه به کشت محصول هم میکند، ولی خود دولت به هیچ عنوان طرحهای الگویی را اجرا نمیکند و نظارت هم بر اجرای این طرحها ندارد. در نتیجه، اگر کسی بگوید این توصیههای دولت را قبول ندارم و راه خودم را میروم و آب و خاک و منابع آینده را مصرف و تخریب کند، دولت جلوی او را نمیگیرد. در واقع دولت مسائل دیگر را به مسائل تولید ترجیح میدهد. بنابراین، اینطور جمعبندی کنم که شاید دولت در برخی مناطق مصوبه و پیشنهادی برای کشت محصول خاصی ارائه کند، ولی این بخش از کار که طرحهای الگویی اجرا شود و بر آن نظارت شود را انجام نمیدهد. فرهنگ ما مردم ایران هم متاسفانه ترجیح نفع شخصی بر عمومی شده، و همۀ این عوامل دست به دست هم داده و وضعیت را پیچیدهتر کرده است.
*به جز بخش تولید که به چالشهای آن اشاره کردید، صادرات پسته چه موانع و مشکلاتی دارد؟
همه میدانیم که تولید یکسوم از کار کشاورزی است، بخش دوم کشاورزی، فرآوری است که بسیار اهمیت دارد. از پیشنهادات همیشگی من این بوده که هرجا سیبزمینی کشت شد، در کنار آن کارخانۀ تولید چیپس احداث شود. هرجا پیاز کشت میشود کارخانۀ پیازخشککن در کنار آن ایجاد شود. این واحدهای کوچک فرآوری در کنار واحدهای تولید میتواند بسیاری از مسائل کنونی را حل کند. یا وجود شرکتهای مکانیزه و مشاورهای که از دیگر حلقههای بین زنجیرۀ تولید و فروش است ضروری است. متاسفانه در کشور ما بهجای اینکه تولید در واحد سطح را بالا ببرند مدام بخش کشاورزی را توسعه میدهند. حتی در استانی مثل کرمان که سطح زیرکشت بالایی دارد در برخی از شهرستانها شرکتهای مکانیزه و مشاورهای وجود ندارد. ما در بسیاری از مناطق ایران، شرکتهایی نداریم که در طول داشت محصول در کنار کشاورز باشند، اما در آمریکا این شرکتها وجود دارد؛ شرکت پارامونت در آمریکا از هر کشاورزی درصدی پسته میگیرد و در طول سال به او مشاوره میدهد. این هم به نفع کشاورز است و هم کشاورزی کشورشان. قدم بعدی فروش است. اوایل دهۀ هشتاد یکی از مسئولان وزارت جهاد کشاورزی به سروستان آمد و گفت که چرا پسته تولید میکنید؟! من گفتم که دنیا هنوز پستۀ ایران را کامل نمیشناسد و بازارهای زیادی وجود دارد که پسته به آن صادر نشده است. از روسیه و چین و هند نام بردم که هنوز پسته را نمیشناختند. آن زمان پستۀ ایران فقط به اروپا و آمریکا صادر میشد. این اظهارنظرها که به مسئولان منتقل میشد سرانجام منجر به این شد که طرح طوبی را تصویب کردند و در راستای اجرای آن، برای هر هکتار باغ پسته، شش میلیون تومان وام میدادند و باغریزی رواج پیدا کرد و در سالهای 91 و 92 دیدیم که خیلی از مناطق کشور زیر کشت پسته رفته است. از همان زمان بود که من با هریک از دستاندرکاران و مسئولان که صحبت میکردم، تاکید مینمودم که توسعه را متوقف کنید و افزایش تولید در واحد سطح را مورد توجه قرار دهید. در حوزۀ فروش باید این را بپذیریم که صادرات پسته کار هرکسی نیست. من خودم تقریبا از سال 65 تا 72 صادرات به دبی و آلمان انجام میدادم اما به این نتیجه رسیدم این کار من نیست. هر فرد نمیتواند همۀ کارها را خودش انجام دهد. هرکسی ظرفیتی دارد و باید در حد توان خودش کاری بکند. در توان من نبود که هم تولید و هم صادرات را خودم انجام دهم. بارها گفتهایم که هرکسی صرفا به این دلیل که کارت بازرگانی گرفته، میتواند صادرات کند. اما اصلا اینطور نیست. ورود چنین افرادی به حوزۀ صادرات، یا محصول را در دنیا بدنام و یا ضرر میکنند. اتفاقی که دربارۀ پسته شاهد آن بودیم. خیلی از کسانی که کارت بازرگانی گرفتند و پسته صادر کردند، باعث بدنامی پستۀ ایران در دنیا شدند. آفلاتوکسین را به اروپا بردند، پستۀ درجه سه، چهار را به چین بردند، پسته را به روسیه دادند و نتوانستند پول آن را بگیرند. اروپا جلوی ورود پسته را گرفت و چین محصول را پس فرستاد. صادرات و تجارت پسته چیزی نیست که هرکسی بتواند انجام دهد بلکه به دانش و سرمایه و فهم و شعور و انرژی و امکانات و روابط اجتماعی نیاز دارد و هر فردی نمیتواند تاجر خوبی باشد. مشکلاتی هم دولت ایجاد کرده است. یک زمانی دولت برای تامین منافع خودش و برای اینکه تعهد ارزی بگیرد جلوی صادرات را گرفت و گفت صادرکنندگان باید تعهد ارزی بدهند. دلار در بازار 80 هزار تومان بود و دولت میگفت 40، 45 هزار تومان تعهد ارزی باید بدهید. با این تصمیم دولت، صادرکننده ضرر میکرد و میخواست پسته را ارزان بخرد. کشاورزان اما نمیفروختند و حجم زیادی از محصولات پسته در انبارها ماند. تا اسفندماه سال گذشته بسیاری از کشاورزان مجبور شدند پسته را کیلویی پنج، شش دلار به صادرکننده بفروشند. از فروردین اما دولت تعهد ارزی را کم کرد و گفت صادر کنید؛ پسته از کیلویی 450 هزار تومان به 700 هزار تومان رسید. چه کسی ضرر کرد؟ کشاورز. کشاورزی که کود و سم و نهادهها را با 50 درصد و 100 درصد افزایش قیمت تهیه میکرد باید پسته را به قیمت قبل میفروخت. تاجر اما با قیمت قبل پسته را از کشاورز خرید و با دو برابر آن نرخ، فروخت. اینجا هم باز کشاورز و تولیدکننده بودند که ضرر کردند. با قوانین خلقالساعهای که دولت تعیین میکند هم کشاورزان متضرر میشوند و هم تاجران نمیتوانند کار کنند و هم باعث میشود که خریداران خارج از کشور به قراردادها و تعهدات ایرانیها اعتماد نداشته باشد. این باور که خواستن توانستن است و به جامعۀ ما تزریق میشود دربارۀ تجارت اصلا درست نیست. هرکسی بخواهد تاجر بشود نمیتواند حتما تاجر خوبی بشود. خواستن شرایطی نیاز دارد تا به توانستن برسد.
*از قوانین طبیعی و نقش دولت و مردم سخن گفتید. ولی ما نهادهایی واسط مثل انجمن پسته و اتاقهای بازرگانی را هم داریم. کارآمدی و نقش این نهادها را دربارۀ تولید و فروش پسته چطور ارزیابی میکنید؟
انجمنها میتوانند بهترین رابط بین مردم و دولت باشند. در تمام دنیا رویه این است که انجمنها و سمنها اطلاعات را از سطح جامعه جمعآوری و به دولت منتقل میکنند و دولت براساس این اطلاعات قانون میگذارد و تصمیم میگیرد، اما متاسفانه در کشور ما با وجود اینکه مردم توان زیادی در این انجمنها میگذارند، این اتفاق نمیافتد. ما کانون کشاورزان پیشروی سروستان را داشتیم و 10 سال فعال بودیم. به مردم میگفتیم بهدنبال نهادهای دولتی نروید، به دنبال فرهنگ کشاورزی بروید و حقتان را بشناسید و یاد بگیرید مطالبهگری کنید که منافعتان در چیست؟ کاری به دولت نداشتیم. به مردم میگفتیم که حقتان را بشناسید و چطور از حقتان دفاع کنید. تقریبا هم موفق بودیم. یا مثلا انجمن پسته ایران را ببینید؛ بسیار قوی است و افراد مجرب و صاحب دانش و با صلاحیتی در آن فعالند ولی شما بگویید چه زمانی دولت به حرف انجمن گوش کرده است؟ وقتی دولت تعهد ارزی را مصوب کرد، دیدیم که چقدر انجمن تلاش کرد تا دولت از این تصمیم خسارتبار دست بردارد ولی هیچ توجهی نکرد. حتی مواردی هست که کمیسیونهای تخصصی مجلس به دولتها توصیههایی میکنند ولی دولت آن را نادیده میگیرد و بعد از مدتی هم میبینیم که چقدر تصمیمی که دولت گرفته، خسارتبار بوده است. وقتی دولت به حرف مجلس توجهی نمیکند، توقع داشته باشیم به انجمنهای مردمی گوش کند؟! یک مثال بزنم که مربوط به همین یک سال اخیر است. دولت اعلام کرد که کشاورزان برای تامین برق چاهها پنل نصب و از انرژی خورشیدی استفاده کنند. من به شرکت برق رفتم و گفتم نمیخواهم از انرژی خورشیدی برای پمپ چاههای آب باغم استفاده کنم بلکه برای استخر ثانویهام میخواهم که بتوانم آب را در آن ذخیره کنم و پمپاژ ثانویه انجام دهم. گفتند نه. امکانپذیر نیست و قانون مربوط به چاههای کشاورزی است. گفتم پمپاژ ثانویه هم جزو فرایند کشاورزی است و شما باید این اطلاعات را از من کشاورز بگیرید و به وزارت نیرو بدهید و بگویید بخشنامه را عوض کنند. حدود یک ماه طول کشید تا این بخشنامه تغییر کرد اما من هم از این کار منصرف شدم. انجمنهای مردمی بسیار موثرند، به شرط اینکه حرف آنها خریدار داشته باشد.
*یک زمانی پستۀ ایران در دنیا حرف اول را میزد اما چند سال است که آمریکا محصول زیادی تولید و وارد بازار میکند. چقدر حضور چنین رقیبی برای پستۀ ایران چالشبرانگیز است؟
اسم و رسم پستۀ ایران از قدیم در دنیا بسیار با ارزش بوده و هرجا که صحبت از محصول ایران میشده مردم بهترین کیفیت را به یاد میآوردند، ولی در این دو، سه دهه اخیر در همۀ دنیا همۀ محصولات کشاورزی تولید میشود. در حال حاضر آمریکا، ترکیه، چین و اسپانیا دارند پسته تولید میکنند. در بازار ایران، موز آفریقا و پاکستان و زاهدان وجود دارد؛ ممکن است بسیاری از افراد موز پاکستانی را بهجای موز آفریقایی به شما بفروشند. در دنیا هم همین است. پستۀ آمریکا از لحاظ کیفیت و طعم اصلا قابل مقایسه با پستۀ ایران نیست، ولی متاسفانه پستۀ آمریکا را همۀ کشورها میخرند چون تاجر آمریکایی میتواند بهراحتی قرارداد ببندد و تعهدات آن را اجرا کند، ولی تاجر ایرانی با تاجر مثلا چینی که میخواهد قرارداد ببندد، با تردید از او میپرسند: میتوانی محصول را به موقع برسانی؟ یا کشورهای اروپایی میپرسند: میتوانی پستۀ بدون آفلاتوکسین به ما بدهی؟ پستۀ ایران کیفیت بسیار بالایی دارد و خوشطعمتر و چربتر از دیگر محصولات است که یک دلیل آن، این است که ما از مادۀ آلی برای تغذیۀ درختان استفاده میکنیم، ولی در دنیا از جمله در آمریکا بیشتر از مواد شیمیایی و معدنی استفاده میکنند. من از باغات ترکیه هم بازدید کردم. پستۀ ترکیه اصلا ترمینال ندارد. آن را از درخت میچینند و خشک و الک میکنند. صنعت پسته ایران عالیترین است و آمریکاییها این صنعت و فعالیت ترمینال پسته را از ما یاد گرفتند.
*آیندۀ پسته را چطور میبینید؟ میتوانیم از چالشهایی که الان با آن مواجه است عبور کنیم یا بحرانها رو به افزایش است؟
اگر حتی بارندگی زیاد شود، متاسفانه آنقدر برداشت بیرویه از منابع آبهای زیرزمینی داشتیم که به این زودی و لااقل تا 40،50 سال آینده کسری مخازن ما جبران نمیشود. بنابراین، الان اگر 400 هزار هکتار پسته در کل کشور داشته باشیم شاید نیمی از آن بخشکد. در حوزۀ قوانین اجتماعی و دولتی هم به نظرم نمیرسد اتفاق خاصی و متفاوت از گذشته رخ بدهد، به خصوص اینکه متاسفانه در سطح بالایی بیاعتمادی بین کشاورزان و دولت ایجاد شده و کشاورزان چندان به طرحها و وعدههای دولت اعتماد نمیکنند. فرهنگ مردم هم که عرض کردم با فشار مضاعف بر منابع عجین شده است و فقط زمانی تغییر میکند که خود ما مردم به این باور برسیم که منابع فعلی، مربوط به نسلهای آینده هم هست. از نظر من، در شرایط فعلی کشت پسته نباید توسعه پیدا کند و حفظ همین سرمایهگذاریهای فعلی باید در اولویت باشد. متاسفانه با وجود چالشها و محدودیتهایی که وجود دارد هنوز در منطقۀ خودمان درختان یک ساله و دو سالۀ پسته میبینم. وقتی به باغداران میگویم این کار را نکنید، میگویند: خودت پولدار شدی و حالا که نوبت به ما رسیده میگویی انجام ندهیم؟ من توضیح میدهم که در چه سالهایی و دورانی سرمایهگذاری در حوزۀ کشت پسته داشتهام و اینکه خانوادۀ ما حداقل صد سال کشاورزی پسته انجام دادهاند و این پیشینه و تجربه را پشت سر دارم. با پنج سال تجربه که نمیتوان به تولید و صادرات مطلوب رسید. ولی به هر حال این دیدگاه وجود دارد. در مجموع، فکر نمیکنم چشمانداز خوبی نسبت به تولید پسته داشته باشیم. شاید صادرکنندگان موفقی مثل آقایان نظری، آگاه و جلالپور که بسیار در بازار اعتبار دارند بتوانند اسم و رسم پستۀ ایران را خوشنام نگه دارند ولی تولید پسته چشمانداز خوبی ندارد.
*اگر قرار باشد به کسانی که قصد سرمایهگذاری جدید در این حوزه دارند توصیهای داشته باشید چه میگویید؟
من 33 سال است که تولیدکنندۀ پسته هستم. در 20 سال نخست، 20 درصد از تولید ما هزینه بود. از سالهای 92، 93 حدود 40 درصد از تولید ما هزینه شد. از سال 1402 حدود 70 درصد از درآمد ما هزینه شده است. اعتبار و سود پسته مربوط به گذشته است. هرکسی امروز بخواهد در پسته سرمایهگذاری کند باید 70 درصد از درآمد آن را صرف تولید کند. کسانی که به دنبال توسعۀ کشت پسته هستند باید این را مدنظر داشته باشند.
* منبع: هفتهنامه استقامت ش ۸۹۳، چهترشنبه ۲۲ مرداد ۱۴۰۴
نظر خود را بنویسید