فردایکرمان ـ گروه فرهنگوهنر: امروز شانزدهم شهریورماه تولد ۸۱ سالگی هوشنگ مرادیکرمانی خالقِ «قصههای مجید»، «شما که غریبه نیستید»، «لبخند انار» و «خمره» است.
به این مناسبت او به همراه خانوادهاش در «خانه قصه» در محلۀ امامزاده یحیی تهران که ۱۸ سال محل سکونتش بوده و کل «قصههای مجید» را در آن نوشته است، در جمع دوستداران کتاب و کتابخوانی حضور یافت.
مرادیکرمانی برای شرکت در این برنامه، از پیش گفته که به شرطی حضور پیدا میکنم که کسی هدیهای برایم نیاورد.
او در مورد این خانه میگوید: «بیشتر آثارم را در طبقۀ بالای این خانه نوشتهام. آنچه یادم است، هر کسی به این خانه آمد از دوست و آشنا، میگفت ته کوچه آمدهای زندگی کنی؟ خودت را خفه میکنی! سرت کلاه گذاشتهاند. صاحب اول و آخر اینجا خودت هستی».
او با یادی از دوران کودکیاش تعریف میکند: «کودکی من در روستایی گذشت که بین دو کوه واقع شده و جوی آبی از وسط آن میگذشت، اکثرا روستاها این چنین است که یک جوی از روبروی خانهها رد میشود. در کنار کویر لوت، در یک دره است و توانسته قایم شود تا از موقعیتهای سخت کویری بتواند فرار کند. زمانی به آن دره سیرچ میگفتند».
مرادی کرمانی در مورد دلیل انتخابش برای خرید این خانه در تهران میگوید: «میدیدم که در روستا درختها غوره هستند و به انگور تبدیل میشوند. انگورها تقویم من بود. بالای سرم بود و میخوابیدم. وقتی به این خانه آمدم، درخت بزرگی بود که حتی از در هم بیرون زده بود. اما اینجا انگوری نمیداد، قرار بود من این خانه را به خاطر درخت انگور بخرم، اما انگور فقط یک خوشه میداد که پودر میشد و میریخت و یک دانه انگور هم از آن نخوردم. اما همسرم از برگ درخت برای درست کردن دلمه استفاده میکرد».
به گزارش فردایکرمان به نقل از ایبنا، خانه قصه جایی است که برنامههای گوناگون فرهنگی قرار است در آن برگزار شود. یک بخش به کتابخانه اختصاص پیدا کرده که شامل کتابهای اهدایی است، یک بخش هم کتابفروشی. بهترین کاری که میشد برای این خانه کرد همین مرمت کردن و تبدیل آن به یک پاتوق مهم برای کتاب و قصه است؛ جایی که حدود چهار سال متروک بوده و حالا از نابودی نجات پیدا کرده است.
بهروز مرباغی، مهندس معمار و استاد دانشگاه است و خانههای زیادی در بوشهر و تهران و کاشان مرمت کرده؛ مانند خانۀ اردیبهشت عودلاجان که به یک کانون معتبر فرهنگی در کشور تبدیل شده است.
او در مورد خانه قصه و زمان مرمت آن میگوید: «آقای مرادیکرمانی سال ۱۳۵۷ این خانه را میخرد و مستقر میشود. قبل از آن در خانهای در کوچه جاویدی که آن زمان میرزا محمود وزیر نام داشت، زندگی میکرد. آن زمان این کوچه (هداوند) نامش نصیرالدوله بود. او به مدت هفت، هشت سال مکان نوشتن «قصههای مجید» را که طبقه بالاست، نگه میدارد و بخش پایین را اجاره میدهد. حتی وسایل خانه را در طبقه بالا میگذارد بماند. بعدها شهرداری در سال ۱۳۹۹ این خانه را میخرد. خانه مدتی متروک میشود. شهرداری اواخر مهر ۱۴۰۳ این بنا را به ما تحویل داد اما چون برق نداشت، آغاز به کار یک ماه و نیم طول کشید و از اوایل آذر ۱۴۰۳ شروع به کار کردیم. این خانه اوایل خرداد ۱۴۰۴ آماده افتتاح بود اما به دلایلی از جمله وقوع جنگ ۱۲ روزه به تاخیر افتاد و ۲۰ تیر بازگشایی شد».
مرباغی در مورد ویژگیهای خانه قصه توضیح میدهد: «این بنا از نظر ارزشهای معماری عمارت مطرح نبود، تکهای از یک خانۀ بزرگ از دورۀ قاجار است که تقسیم شده و این بخش را در دورۀ پهلوی اول بازسازی کردهاند. دیوارها باربر هستند اما سقف آن تیرآهن انداخته شده است. ارزش این بنا به قصهنویس جهانی، هوشنگ مرادی کرمانی برمیگردد که ۱۸ سال در اینجا زندگی کرده و اهالی محل از او خاطره دارند».
این مرمتگر بناهای تاریخی دربارۀ محلهای که خانه قصه در آن واقع شده، میگوید: «بهعنوان یک معمار ارزشهای معماری و شهرسازی را با تنگی یا گشادی کوچهها نمیسنجم بلکه با سلسله مراتب میسنجم، در همین جا از کوچه امامزاده یحیی که آمدید، شلوغ بود و موتورسیکلت و افراد زیادی بودند. وقتی وارد کوچه هداوند شدید خلوت شد. وقتی وارد این بنبست میشوید، میبینید خبری نیست و سکوت و آرامش برقرار است. این خانه اگر جای دیگری بود صداها اذیتتان میکرد. به اینجا از نقطهنظر فضاهای شهری میگویند مقصدمحور، یعنی عابرمحور نیست و چیزی نیست که آدمها وقتی رد میشوند ببینند چیست. اگر کسی بخواهد بیاید، با نشانی مشخص میآید».
او ادامه میدهد: «اساساً یکی از ویژگیهای خانههای ایرانی است که روشنایی پایه و اساس خانه است. اینجا مجموعاً ۹۴ متر است و دو اتاق با نور جنوبی در پایین ساختمان دارد. زمانی درخت مو در حیاط بود که متاسفانه در دورهای که متروک مانده بود از بین رفت و ما به جایش در حیاط گیاهانی کاشتیم».
مرباغی از روز افتتاح بنا و واکنش مرادی کرمانی و بازدیدکنندگان تعریف میکند: «اولین بار که این بنا افتتاح شد، برق شادی را در چشمان هوشنگ مرادی کرمانی و همسر و فرزندانش میشد دید. در جریان مرمت هم یک بار از او خواستم بیاید. وقتی خانۀ کاملشده را دید، خیلی راضی بود. گفت تمام بچههایم را اینجا بزرگ کردم. هرچند که مادر مرادی کرمانی در همینجا از دنیا رفته است و از آن به بعد مایل بودند به جای دیگری بروند، اما حالا که خانه آباد شده، خاطرات زنده میشود».
وی میافزاید: «در روز افتتاحیه حدود ۴۰۰ نفر آمدند و کوچه پر بود. همسایهها خوشحال شده بودند. اگر قبل از مرمت به اینجا میآمدید، کوچه نابسامان بود و دیوارهای سیمانی طبله کرده داشت. همه آباد شد و اهالی محل که قبلا شکایت میکردند خاک زندگی ما را گرفته، حالا از این اتفاق راضی هستند». / الف
نظر خود را بنویسید