فردایکرمان ـ اسما پورزنگیآبادی: چنانچه بخواهیم براساس تعداد افرادی که از سومین جشنوارۀ نان کرمان بازدید کردند ارزیابی کنیم باید بگوییم این جشنواره موفق بود. عصر جمعه 25 مهرماه که اختتامیۀ این رویداد برگزار شد در شبکههای اجتماعی و برخی رسانهها، در حالی که برای شهرداری و برگزارکنندگان جشنواره پیاپی کف میزدند آمار 400 هزار بازدید را دست به دست میکردند. یعنی در شهری با جمعیت 700،800 هزار نفر، نصف شهروندان در روزهای برگزاری این رویداد به جنگل قائم رفتند.
من پنجشنبه و در سومین روز جشنواره به آنجا رفتم. پنج ساعت هم ماندم. از یک زمانی به بعد، چنان شلوغ شده بود که راه عبور از راهروهای جلوی غرفهها به سختی باز میشد. ساعت 9 شب هم که برمیگشتم هنوز تعدادی از افراد و بیشتر به صورت خانوادگی به سمت جشنواره روانه بودند. اما آیا تقلیل دادن پدیدهای پیچیده و فرهنگی به یک عدد ساده و صرف جمعیت بازدیدکننده را، ملاکی برای موفقیت دانستن، علمی و دقیق است؟ قطعا خیر.
اگر جمعیت ملاک است پس من هم میگویم از آنجایی که بیشترین تجمعها در این رویداد در کنار غرفههای متعدد لواشک و ترشک و پفک و ترشیفروشی بود پس جشنوارۀ بعدی با موضوع لواشک و ترشک باشد!
شهرداری کرمان بهتر از هرکس دیگری میداند که چرا مردم به این جشنواره آمدند و حتما میداند موفقیت یک رویداد فرهنگی مثل جشنوارۀ نان را نمیتوان صرفا با شاخصهای کمّی مثل تعداد بازدیدکنندگان سنجید. آمار حضور، فقط میزان «جذب مخاطب» را نشان میدهد نه کیفیت رویداد و اثرگذاری اجتماعی یا تحقق اهداف جشنواره را. جذب مخاطب هم وقتی تمام دیوارها و بیلبوردها و تابلوها و خیابانها و کوچهها و گذرهای شهر بهطور رایگان در دستت باشد که کار سختی نیست. هست؟!
اینکه آیا مردم و حتی شرکتکنندگان از محتوا، نظم، تنوع و هدف جشنواره راضی بودند؟ اینکه آیا تناسبی بین محتوای جشنواره و هدف اعلامشده که معرفی نانهای محلی بود وجود داشت؟ اینکه میزان مشارکت تولیدکنندگان واقعی نانهای سنتی و محلی در مقابل فروشندگان خوراکیهای نامرتبط و غرفههای نامربوط بیشتر بود یا نه؟ اینکه رویداد واقعا اثر فرهنگی و آموزشی بر جامعه داشت؟ اینکه آیا به نسبت هزینههایی که از جیب شهروندان کرمانی بابت این برنامه برداشت شد، چیزی به آنها و شهرشان برگشت؟ و اینکه آیا برپایی غرفههای متعدد نمایش ماشینآلات و تجهیزات پخت نانهای صنعتی در این رویداد ربطی به اهداف جشنواره و مخاطبان داشت؟ و بسیاری دیگر از پرسشهای مشابه را اگر بهدور از هیجانات رسانهای و تبلیغاتی پاسخ بدهیم احتمالا جشنوارۀ چهارمی یا در کار نخواهد بود یا اگر باشد کاملا متفاوت با دورۀ سوم خواهد بود.
به گزارش خبرنگار فردایکرمان، شهرداری کرمان که طی دهههای گذشته با انجام خطاهای مکرر و پرهیز از برنامهریزی دقیق و علمی و همچنین انجام غیراصولی طرحها و پروژهها، شهر را به روزی انداخته که یک مکان نمایشگاهی و محل تجمع استاندارد و مناسب نداریم، در جریان مکانیابی جشنوارۀ نان حسابی خانهبهدوش شده است. سال اول این جشنواره در پارک شورا برگزار شد و آنقدر دردسر درست کرد که سال دوم به پارک مادر رفت. آنجا چنان گرفتاریای برای شهر و شهروندان درست کرد که امسال پارک مادر در حد پیشنهاد هم مطرح نبود! پس، به مسیر تلهکابین شهر کرمان در جنگل قائم رفتند.
در فضای وسیعی از این محدوده 400 غرفه برپا شده بود. آنچه که البته به سختی یافت میشد غرفههای مربوط به پخت و معرفی نانهای سنتی و محلی بود اما تا دلتان میخواست لواشک و ترشک و پفک بود، برخی استانها سیاهچادر برپا کرده بودند، در یک غرفه پنیر میفروختند، در غرفۀ دیگر سوهان قم و گز اصفهان عرضه میشد، تعداد معدودی عرضهکنندۀ کرمانی صنایعدستی هم در نمایشگاه حضور داشت، عروسکفروشی هم در جشنواره داشتند، ادارات دولتی از بانک کشاورزی گرفته تا سازمان ملی استاندارد و اداره غله استان کرمان و شرکت بازرگانی دولتی هم در جشنواره غرفه داشتند. مرکز کرمانشناسی نیز برای فروش تعداد از آثار منتشرشدهاش به جشنواره آمده بود و تنها کتابی که با موضوع نان داشت اثر «تا تو نانی به کف آری» زندهیاد روحالامینی بود.
در میانۀ مسیر، رادیوی جشنواره فعال شده بود. شهرداری به برخی رسانههای کرمان هم امکان حضور داده بود تا محتوای تبلیغاتی برای این رویداد تهیه و منتشر کنند.
اولینبار بود که به این رویداد سه ساله میرفتم و تصورم این بود که آنقدر نان محلی از سراسر ایران وجود دارد که نمیتوانم به همۀ غرفهها سر بزنم. برای همین، پیش از بازدید برنامهریزی کرده بودم که براساس جهات جغرافیایی یعنی شمال و جنوب و شرق و غرب ایران، غرفههایی را انتخاب و نانهای محلیشان را بشناسم و معرفی کنم. تنها پس از پنج ساعت بازدید و گشتزنی بود که متوجه شدم از این خبرها نیست. آماری رسمی از تعداد غرفههایی که فقط نان محلی و سنتی پخت و ارائه کردند وجود ندارد ولی آنچه که دیدم و از بازدیدکنندگان بسیاری شنیدیم، فضای غالب جشنواره در اختیار نانهای سنتی ایرانی نبود.
من فقط توانستم با نان اِگنجه و نان رستم و نان کته و تل تل و پنبهای در این رویداد آشنا بشوم. جشنوارهای که برگزارکنندگان آن بر معرفی و حفظ سنتها تاکید دارند، بازدیدکنندگانی که انتظار ارائۀ نانهای عشایری و روستایی و شهری سراسر ایران را در سطح گسترده داشتند تقریبا دست خالی به خانه برگرداند.
یکی از بازدیدکنندگان به فردایکرمان میگوید: «بعد از حدود سه ساعت بازدید از جشنواره و در حالی که به قصد خرید نانهای متنوع رفته بودم، به خانه که برگشتم برای خرید نان به نانوایی محلهمان رفتم!».
نانهایی که عرضه میشد هم هیچ تخفیفی نداشت. یکی از بازدیدکنندگان به فردایکرمان میگوید: «برخی نانهای کرمانی را گرانتر از بازار در نمایشگاه عرضه میکردند».
راستی، نانهای سنتی کرمان اعم از عشایری و روستایی و شهری چند نوعند و کدامند؟ تاکنون نتوانستم پاسخی برای این پرسش پیدا کنم. جشنواره هم هیچ کمکی به من نکرد. بنرهای متعددی با نام مناطق مختلفی از استان جلوی غرفهها نصب شده بود. پرتعداد هم بودند اما بیشتر یا روغن جوشی میپختند یا تافتون و البته فتیر هم داشتند.
در غرفۀ شهر نگار بردسیر بسیار تقلا کردم تا نان «لمو / لمه» را ببینم. یکی از دستاندرکاران غرفه این نان را بهعنوان نان سنتی منطقۀ نگار معرفی کرد. از این و آن سوال میکردم که لمو و طرز پختش را نشانم بدهند، میگفتند چنین چیزی نداریم! دست آخر نانوایی که کنار تنور گلی ایستاده بود برایم توضیحاتی داد که دانستم چون نان نگار که همان تافتون است، بهخاطر کیفیت بالای گندم خیلی نرم از کار در میآید به آن در گویش محلی لمو بهمعنای خیلی نرم میگویند.
همینجا بگویم که شهرداری نگار حضور پررنگ و متفاوتی در این جشنواره داشت. غرفهای مفصل برپا کرده بود با تزئینات سنتی. ادوات سنتی تولید نان از مرحلۀ کاشت تا برداشت گندم را بر دیوارهای غرفه آویزان کرده بود. در میانۀ غرفه تلی از گندم گذاشته بودند و یک آسیاب دستی برای آرد کردن گندم. در محوطۀ جلوی غرفه، مردی با لباس محلی بر تن به همراه یک الاغ و انبوهی کاه و خرمنهای گندم و گرجینی که وقت بازدید ما شکسته بود و کار نمیکرد، حال و هوای متفاوتی به این بخش از فضای جشنواره بخشیده بود.
در جریان بازدید از جشنواره، با برخی از شرکتکنندگان هم گفتوگو کردم. نارضایتیهای بسیاری وجود داشت. بیشتر بابت عدم تامین کامل یا بهموقع ابزار پخت نان گلایهمند بودند. شهرداری پیش از شرکت در جشنواره، به استانها گفته بود که صفر تا صد این رویداد را میهمانش هستند. اما یکی از غرفهداران گفت که آنقدر در دادن ابزار و وسایل پخت نان با تاخیر عمل کردند که مجبور شده یک اجاق گاز بخرد و یک اجاق هم اجاره کند. دیگری میگفت که برای گرفتن هرچیزی باید کارت ملی گرو بگذاریم. یک بار در صف کپسول گاز کارت ملی میدهیم، یک بار در صف گرفتن آرد و یک بار هم غذا.
یکی دیگر از شرکتکنندگان گفت که در توزیع غرفهها بد عمل کردهاند آنچنان که غرفهای که گاز دارد را به کسانی دادهاند که پخت نان ندارند. یکی دیگر از شرکتکنندگان از این گلایه داشت که پیش از جشنواره به همه تاکید شده بود فروش غذا و صنایعدستی در غرفههای اصلی و داخلی جشنواره ممنوع است، آنها هم تمکین کرده بودند ولی در جریان این رویداد میدیدند که از این خبرها نیست و برخی استانها چنان بساط فروش به پا کردهاند که سیاهچادر و غرفهشان شده فروشگاه سیار!
یکی دیگر از شرکتکنندگان گفت که اولینبار است به این رویداد آمده است. تعریف آن را از کسانی شنیده بود که در سال گذشته به کرمان آمده بودند. از آمدنش ناراضی نبود چون رفتار مردم کرمان را که از نزدیک دیده بود، دیدگاهش نسبت به این استان تغییر کرده بود ولی منتقد این بود که 400 غرفه در جشنواره برپا کرده بودند و میگفت که وسعت زیاد جشنواره باعث شده بازدیدکنندگان سریع از کنار غرفهها عبور کنند و اغلب هم چیزی نخرند چون این تصور را دارند که جلوتر و در غرفههای بعدی، چیز بهتری باشد.
شرکتکنندگان دیگری از این انتقاد داشتند که ابزارها و سیستم برقکشی و آب و گاز محل جشنواره مشکل داشت و به خصوص غرفههایی که تنور گلی در آن برپا شده بود، نواقص زیادی داشتند. اینترنت ضعیف هم مورد اشارۀ یکی دیگر از شرکتکنندگان بود که باعث میشد نتوانند وقت فروش نان یا صنایعدستی یا آش و دیگر خوراکیها از مشتریان از طریق کارتخوان پول دریافت کنند.
گروهی دیگر را که بعد از 17،18 ساعت سفر با اتوبوس به کرمان رسیده بودند را مدام از این هتل به آن هتل جابهجا کرده بودند و همین، جشنواره را برای آنها بسیار خستهکننده و بیبرنامه جلوه داده بود. وقتی از محل اقامت میپرسیدم بسیاری از آنها میگفتند در مجتمع سرو هستیم. در همین حال، شنیدم برخی از شرکتکنندگان را در روستای حسینآباد ماهان اقامت دادهاند. آنها این آدرس را به من دادند و گفتند: «شهرداری کرمان از ما خواسته تا در یک سوله در این روستا مستقر شویم که 40 کیلومتر هم تا محل جشنواره فاصله داشت. ما نپذیرفتیم و خودمان محل دیگری را در شهر کرمان اجاره کردیم».
یکی دیگر از غرفهداران که لباس محلی به تن داشت و مشتریان جلوی غرفهاش ایستاده بودند حاضر به گفتوگو نشد چون دستگاهی که برای پخت نان محلی به آنها داده شده بود خراب شده و خمیرشان داشت از دست میرفت و حسابی کلافه بودند و منتظر، تا کسی بیاید دستگاه را درست یا تعویض کند.
یکی دیگر از شرکتکنندگان از اینکه استاندار کرمان و همراهانش را دعوت کرده تا از غرفۀ آنها بازدید کنند ولی به آنها بیتوجهی شده بود گلایه داشت و میگفت که ما جز یک لبخند و یک خسته نباشید چیزی از مسئولان کرمانی نمیخواستیم ولی از ما دریغ کردند و این رفتار را هیچوقت فراموش نمیکنیم. در عوض تا کنارش بودیم از گرمی رفتار بازدیدکنندگان و مردم کرمان تمجید و تشکر کرد؛ بازدیدکنندگانی که برای دیدن این جشنوارۀ بزرگ و شلوغ باید مسیری طولانی را از این سو و آن سوی شهر کرمان طی میکردند. اگر خودروی شخصی داشتند پیدا کردن جای پارک سختترین کار بود و هنگام خروج از جشنواره، ترافیک سنگینی پیرامون جنگل را فراگرفته و معطلشان میکرد؛ ترافیکی که با خودروهای سنگین عبوری از بزرگراه کنار جنگل تداخل پیدا میکرد و مدام سنگین و سنگینتر میشد.
شهرداری که میدانست مسیر رسیدن به محل جشنواره طولانی و پرترافیک است، اعلام کرده بود اتوبوسهایی از ایستگاههای متعدد به سمت جشنواره و از محل جشنواره به سطح شهر تردد میکنند اما در انجام این وعدۀ خود خوب عمل نکرد. من و همراهانم روز پنجشنبه نه برای رفتن به جشنواره و نه برای برگشت، نتوانستیم از اتوبوسهایی که شهرداری معرفی کرده بود استفاده کنیم. هیچ اتوبوسی از ایستگاه آزادی به سمت جنگل نمیرفت. از میدان مشتاق اما توانستیم با اتوبوس ویژۀ مسجد صاحبالزمان به جشنواره برسیم. هنگام برگشت هم درحالی که اعلام شده بود اتوبوس هست، بیش از یک ساعت ایستادیم و اتوبوسی نیامد. بسیاری دیگر که بیشتر هم زنان کرمانی بودند مثل ما با این چالش مواجه شدند. با دردسرهایی که مردم کرمان برای رفتن و برگشتن از جشنواره داشتند، به نظر میرسد شهرداری اگر بخواهد یک بار دیگر این رویداد را برگزار کند و تردد آسان بازدیدکنندگان هم برایش اهمیت داشته باشد باید قید مسیر تلهکابین را بزند.
هرچه که بود، با تلاش شبانهروزی عدۀ زیادی از مدیران و کارشناسان تا کارگران و کارکنان شهرداری کرمان و دیگر نهادهای همکارش، سومین جشنوارۀ ملی نان از 22 تا 25 مهرماه برگزار شد. شهردار کرمان پیش از جشنواره در جمع خبرنگاران گفته بود که در تلاشند تا آن را ثبت ملی کنند. در روز اختتامیه خبری از اینکه بالاخره ثبت میشود یا خیر ندادند. محسن تویسرکانی همچنین گفته بود که به بینالمللی شدن جشنواره فکر میکند؛ جشنوارهای با سفرهای کمبار که از لحاظ موضوع و اهداف و دستاوردها نمیتواند در فهرست رویدادهای پرطرفدار کرمان جای بگیرد.
فعلا و براساس اخباری که منتشر شده میتوان دریافت که تنها چیزی که شهرداری را دلگرم کرده بازدید 480 هزار نفر از این جشنواره است. آماری که شهردار کرمان در مراسم اختتامیه آن را اعلام کرد. این در حالی است که آمار بالای بازدیدکنندگان نمیتواند پشتوانۀ خوبی برای اعلام موفقیت فرهنگی یا محتوایی رویدادها باشد. شاید وقت آن رسیده که در این جشنواره بازنگری جدی صورت بگیرد. / الف
*عکس: محمد لطیف کار
نظر خود را بنویسید