مینا قاسمی- دکتر پیروز ارجمند، آهنگساز و پژوهشگر موسیقی عصر روز سهشنبه، 7 خردادماه در میان جمعی از هنرمندان و علاقهمندان حاضر شد تا به اذعان خود از بحثی سخن براند که به اندازهی «یک دورهی چهار ترمی در دانشگاه» زمان میبرد و «حاوی نکات ظریفی است»: نشست با عنوان بررسی «جایگاه ادبیات در موسیقی» که در محل کافه تجریش کرمان برگزار شد. ارجمند در این نشست و در تشریح مبحثی که موضوع آن بود، از «زبان» در ادبیات و موسیقی صحبت کرد، سپس به ذکر تاریخچهی مختصری از همنشینی موسیقی و ادبیات در ایران و اروپا پرداخت و بعد، با مقایسههای تطبیقی، چگونگی تاثیرپذیری موسیقی از فرهنگ، ادبیات و زبان هر ملت را شرح داد. در ادامه، این موسیقیدان سخنان خود را با تأکید بر ظرفیتهای امروز در موسیقی ایران به پایان رساند و گفت:«ظرفیتهایی که امروزدر موسیقی ما وجود دارد و نسل جوانی که ذهنش را از قالب موسیقی سنتمدار خارج کرده و به رهایی رسیده، نوید این اتفاق را میدهد که در 15 سال آینده شاهد یک تحول و جهانیسازی در موسیقی ایران خواهیم شد، کما اینکه تا کنون هم این اتفاق افتاده است».
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری فردایکرمان، ارجمند در این نشست اظهار کرد:«موسیقی کارکرد بسیار عمیقی دارد و اصولا زمانی که از موسیقی صحبت میکنیم، میبینیم که موسیقی انتزاعیترین، علمیترین، فراگیرترین و بینارشتهایترین هنرها است که هریک به صورت جداگانه جای بحث دارد. من امروز در مورد وجه آخر آن صحبت میکنم؛ یعنی وجه بینارشتهایِ موسیقی. بدینمعنا که، موسیقی با علوم و دانشهای مختلفی ارتباط دارد، از شیمی و فیزیک بگیرید تا علوم اجتماعی و شاخههای مختلف، به گونهای که امروز 14زیر شاخهی موسیقی داریم که هریک شامل بحثهای مفصل و شیرینی هستند. یکی از این 14 شاخه، شاخهی «ادبیات و موسیقی» است که در این زمینه به وفور کار شده است».
وی افزود:«بگذارید ابتدا چند وجه و شاخصه از موسیقی را شرح دهم و بعد، ببینیم آیا ادبیات این شاخصهها را دارد یا نه. اصولا موسیقی یک زبان است؛ اما زبان آن بیش از آنکه به کاربردی بودن برسد به این میپردازد که ما چگونه میتوانیم احساساتمان را در قالب اصوات بیان کنیم که ما داریم این کار را در زبان روزمرهی خود انجام میدهیم و ارتباط برقرار میکنیم، اما این، شکل کاربردی زبان است. اگر همین زبان با هنر آمیخته شود به شعر تبدیل میشود، اگر نثر آن به سمت مسجع بودن برود، گونهای از کارکرد موسیقی و ادبیات را شکل میدهد و با در نظر گرفتنِ اینکه موسیقی و زبان چند فرضیهی درونی نیز دارند، میتوانیم بگوییم اکنون ما با یک موسیقی چندژانری، و زبان چندوجهی سروکار داریم».
وی سپس در تشریح تاریخچهی موسیقی در ادبیات اظهار کرد:«من فکر میکنم برای رسیدن به تاریخچهی موسیقی در ادبیات باید به تاریخ ادیان نگاه کنیم. ما چهار دوره پیش از اسلام داریم که منابع مکتوب زیادی از آن دورهها نداریم و این منابع محدود هستند؛ اما میتوان از چند متن مذهبی نام برد که موسیقی در آنان به طور خاص وجود دارد. یکی از این متون، متن اوستا به خصوص بخش یشتها و گاتهای آن است که موسیقایی است و بر همین اساس الحانی که در گاتهای زرتشتی نیز وجود دارند هم بافت موسیقایی دارند. همچنین میتوان از متون مانوی، متون یهودیت و متون مذهبی اسلامی بعد از اسلام (در بعضی از اوراد و طور خاص اذان و قرائت قرآن) نام برد که بار موسیقایی دارند».
وی افزود:«اما در دورهی بعد از اسلام باید به سراغ اشعاری برویم که توسط شعرای ما سروده شدهاند و به تاریخ ادبیات رجوع کنیم که اساسا تمام آن بر مبنای موسیقی است. درواقع، زبان فارسی بدون موسیقی اصلا وجود ندارد و زبان فارسی بعد از زبان عربی (که البته آنها هم از ما گرفتهاند)، تنها زبانی است که در آن صنعتی شکل میگیرد به اسم «علم عروض» که مبتنی بر موسیقی است. تمام تحولاتی هم که در تاریخ ادبیات به وجود آمده توسط موزیسینها به وجود آمده که ما این نکته را مثلا در شعر لورکا که به زبان اسپانیایی است نمیتوانیم ببینیم. شعرای کمی در اروپا وجود دارند که موسیقی در شعر آنها تاثیر گذاشته باشد و شعر آنها موسیقایی باشد. در حقیقت، در شعر آنان آیتمهای موسیقی وجود دارد اما موسیقی، خیر».
این نوازندهی موسیقی در ادامه، از چگونگی ورود ادبیات به موسیقی اروپا صحبت کرد و گفت:«در اروپا، از قرن هفتم تا هجدهم، اساسا ادبیات نقشی در موسیقی ندارد. آثاری که باخ و بتهوون و موتزارت مینوشتند، بیکلام بود و تا زمان ورود سرنادها به موسیقی همین موسیقی وجود داشت. سرناد آوازی است که عاشقان معمولا زیر پنجرهی معشوقههایشان میخواندند. اما از یک جایی به بعد آمریکا و به طور کلی جهان به جایی رسید که دید نمیتواند ادبیات را در موسیقی نادیده بگیرد و پس از آن بود که ژانرهای مختلفی در موسیقی شکل گرفت».
خالق موسیقی فیلم « خواب سفید» ادامه داد:«به عنوان مثال، ژانر کانتری که در امریکا شکل گرفته است، بر اساس ادبیات نیست اما راک و راک اند رول ادبیات دارد. بدینترتیب، آرامآرام موسیقی باکلام جایگزین موسیقی بیکلام شد به طوریکه امروز اگر شما در وین زندگی کنید میبینید که کمتر از یک درصد مردم به کنسرت اپرا میروند. بنابراین همانقدر که ژانرها تغییر پیدا کرده ادبیات هم تغییر پیدا کرده و این تغییر نیز، بر اساس نیازها انجام شده است».
وارد دورهی جدیدی از موسیقی ایرانی شدهایم
ارجمند در بخش دیگری از صحبتهای خود، با بیان اینکه «خاستگاه هر موسیقی مطابق با زبان هر ملت شکل گرفته است»، تشریح کرد:«زمانیکه اپرا در ایتالیا شکل گرفت، از آنجا که متن اپرا متن ایتالیایی بود و بر اساس زبان ایتالیایی شکل گرفته بود، ملودیای که روی اپرا نشست، به گونهای بود در هیچ کجای دنیا هیچ متنی نتوانست به اندازهی متن ایتالیایی جایگاه اپرای ایتالیایی را پیدا کند. درواقع، ساختار زبان در شکلگیری موسیقی نقش دارد. اما چه چیزی از ساختار زبان؟ آهنگ درونیِ آن».
وی توضیح داد:«زبان فارسی در مقایسه با زبان چینی، دامنهی محدودی دارد و اگر آن را ضبط کنیم، مشخص میشود که انحنای کلامیِ من که دارم به زبان فارسی صحبت میکنم، بر روی یک موج سینوسی نرم حرکت میکند که در مقایسه با زبان چینی میبینیم که این دامنه بازتر است و زبان اسپانیایی و فرانسوی هم بر همین اساس ویژگیهای متفاوتی دارند. بنابراین، هر زبان، ریتم و ملودی خودش را دارد. موسیقی ما یک موسیقی پلکانی است. از روی نگاه کردن به نت فارسی و بدون نیاز به خواندن آن، از روی انحناهایی که وجود دارد میتوان فهمید که این نت، متعلق به فرهنگ شرقی و خاصه، ایران است. این چیدمان در موسیقی نقش دارد بنابراین ما با «معماری موسیقایی» سر و کار داریم».
این پژوهشگر حوزهی موسیقی بومی افزود:«موسیقی سنتی ما مانند ادبیات ما دارای یک پیوستگی است. این آهنگ درونی در ساختار موسیقی اثر میگذارد. بنابراین باید خاستگاه هر موسیقی را با آهنگ درونی آن زبان سنجید. برای همین است که گروه اوهام زمانی که با ملودی غربی، شعر حافظ را تنظیم میکند، بر روی آن نمینشیند ولی با تصنیف قشنگ میشود. بنابراین برای آهنگسازی باید بر زبان بومی تسلط داشته باشید. خاستگاه موسیقی راک، جاز، بلوز و کانتری همگی در فرهنگ خاصی است که مطابق با ادبیات آن شکل گرفته است. راک اند رول یک موسیقی اعتراضی است. گروه اوهام علیرغم موفقیتی که کسب کرد اما از یک جایی به بعد از راه باز ماند. گروه موسیقی اوهام یک گروه راک است که به سراغ شعر حافظ میرود اما آیا واقعا شعر حافظ شعر اعتراضی است؟ خیر. بنابراین ساختار و آهنگ درونی شعر حافظ با موسیقی راک همخوانی ندارد و این نشان میدهد که امروزه ما در موسیقی خودمان در ایران همپایی میان زبان و موسیقی را ایجاد نکردهایم».
وی خاطرنشان کرد:«در این چهل سال اخیر اما در کل همپایی خوبی با شعر و موسیقیمان پیدا کردهایم که به نظر من یکی از دلایل آن این است که ما شدیدا داریم به هم نزدیک میشویم. در هیچ دورهای از تاریخ، مردم ما اینطور از شعر و موسیقی استفاده نمیکردند. امروزه دورهی جدیدی شروع شده که ژانرها همه باکلام هستند».
وی یادآور شد:«اما موسیقی ما به اندازهی ادبیات ما به امپراتوری نرسید».
به گزارش فردایکرمان، این نشست توسط کانونِ کتاب و داستان کرمان (که یک تشکل دانشجویی است) برگزار شد. /م
نظر خود را بنویسید