اسما پورزنگیآبادی ـ با ورود سرپرست جدید میراثفرهنگی و گردشگری و صنایعدستی استان کرمان، تکاپویی در این حوزه بهراه افتاده و سوال همیشگی باری دیگر زنده شده: اینکه قرار است چه بشود؟ و «فریدون فعالی» چه خواهد کرد؟ به ایشان تبریک میگویم که توانسته در کارنامهی کاری خود، مدیریت بر سرزمین پرغنای کرمان را هم ثبت کند و امیدوارم بتواند پاسخهای درست به این دو پرسش را بیابد و در مدیریت بر این سه حوزهی مهم در این استان بزرگ موفقیت حاصل کند.
واقعیت غیرقابل انکار آن است که هماکنون، در استان کرمان، رونق گردشگری دیگر نباید یک شعار فانتزی قلمداد شود بلکه بهشکل یک اقدام عاجل حیاتی باید که مورد توجه قرار گیرد. این اما در حالی است که سه حلقهی در هم تنیدهی میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری در استان با چالشهای بیشماری مواجه هستند. چالشهایی که میتوان گفت برخی از استانهای موفق کشور، سالیان زیادی است که آن را رفع کرده و گرههای کار را گشودهاند. در استان کرمان اما، کارشناسان و فعالان در این سه حوزه بارها و بارها و بارها و هرجا که پا داده از آن گفتهاند و حل آن را مطالبه کردهاند و به آن پاسخی هم داده نشده و یا پاسخی در خور داده نشده است. وقتی خبر انتصاب آقای فعالی را شنیدم با خودم گفتم که چه مدیر خوشاقبالی! خوشاقبال از این بابت که برای کار کردن و چه کار کردن در این حوزه، او دیگر نیاز ندارد جای دور و راه دوری برود. همهی مسائل استان مشخص و مسیر حل آن هم پیشرو نمایان است. کافی است آرشیو مطبوعات و خبرگزاریهای محلی کرمان را ورق بزند. نمیخواهم همهی گفتنیها را بازگو کنم که گفتن از همهی آنچه که معتقدم از اولویتهای امروز استان در این سه حوزه است در اینجا هم نمیگنجد. پس، مسائل را بخشبندی و ابتدا به حوزهی میراثفرهنگی ملموس استان کرمان اشاره میکنم.
کرمان طی دو دههی اخیر، با سرعت فزایندهای توانست تعدادی زیادی اثر ارزشمندتر خود را در فهرست میراث یونسکو ثبت جهانی کند. ثبت برخی از این آثار هم در فاصلهی زمانی کوتاهی از یکدیگر اتفاق افتاد. امروز اما مثل روز روشن است که متناسب با سرعت و شوقی که برای جهانی شدن داشتیم، نتوانستیم مسیر را پیش برویم. سایتهای جهانی ما، از ارگ بم و باغ شاهزاده ماهان گرفته تا میمند و لوت حتی در حل بسیاری از مسائل خودشان هم ماندهاند. گلیم سیرجان و سه قناتی که ثبت جهانی شدهاند هم مثل همتایانشان. همین دو هفته پیش بود که شهسوارپور، فرماندار بم گفت که امسال در نوروز، آمار گردشگرانی که به بازدید ارگ آمدند افزایشی بیش از ۱۰۰ درصد داشت ولی حضور همهی آنها در حد بازدید بود و امکانات خاصی نداشتیم تا به گردشگران ارائه کنیم! این، تازه ارگی است که پیشکسوت جهانی شدن در کرمان هم هست! و مگر دربارهی بقیهی آثار جهانیمان، وضع چهقدر فرق میکند؟ فرصتهای بیشماری را از دست دادهایم و شوربختانه هیچیک از آنها که دستشان میرسیده کاری کنند و نکردهاند هم تاکنون مسئولیت این فرصتسوزی را بر عهده نگرفتهاند!
وقتی وضع آثار عزیزدردانهی ما چنین است، دیگر از آن قلعهی تنهای 120 ساله در روستای برجمعاذ شهرستان فهرج که چند ماه پیش، آب باران آن را بر زمین انداخت چه میتوانم بگویم؟ از این دست برجها و قلعهها و بازارها و حمامها و خانههای چند صد ساله در این استان کم فرو نریخته و کم نیستند آنها که در حال زانو زدن هستند. خود میراثفرهنگی بارها خبر از وجود چند هزار اثر تاریخی در استان داده؛ آمار هفت هزار اثر شناخته شده را شنیدهام و وقتی میگویند تنها 700 تای آن ثبت ملی شده (و نمیگویند چند تا از این آثار حریم و عرصهی مصوب دارد) دیگر تعلل و «چه باید کرد» مجاز نیست. دو سال پیش، معاون وقت میراثفرهنگی استان از تهیهی بانک اطلاعاتی آثار تاریخی استان خبر داد و نمیدانم به کجا رسید. این چند اشاره را داشتم تا بگویم ضمن قدردانی از آنها که دلسوزیها کردهاند، اما در حوزهی میراثفرهنگی ملموس در استان به اندازهی هزار سال کار بر زمین مانده داریم و در این میان، اقدامات عاجل بسیاری وجود دارد که تا کسی آن را به سرانجام نرساند، نمیتواند ادعا کند میخواهد کاری بکند! اقداماتی مثل رسیدگی مادرانه به مجموعهی بازار تاریخی شهر کرمان. نمیدانم اگر کسی بخواهد از طاقهای ورودی میدان ارگ شروع کند و تا انتهای بازار مظفری را قدم بزند و از مشکلاتی که میبیند و میشناسد بنویسد، چند ده صفحه کاغذ را باید سیاه کند. بازار کرمان از سقف تا زیر زمینش بیشمار مشکل دارد. کسی باید بیاید کاری بکند و اگر خواست کاری بکند، باید تکلیف ساروجپارس را هم با بازار ما معلوم کند و همانجا به ما بگوید پروژهی احیا و مرمت کاروانسرای وکیل چیست و به کجا رسیده و بگوید وقتی وضع آبانبارها و جنازهی کاروانسراهای بازار ما را میبیند آیا میتواند بر این مصیبت چشم بپوشد؟ کسی باید بیاید بهجای سخنرانی دربارهی بازار تکهپاره شدهی قلعهمحمود، کنار کمر خمیدهی دیوار بازار میدانقلعه و رنگ و روی پریده از وحشت این بازار تاریخی بایستد و به آنچه بر فرهنگ و تاریخ این شهر میرود بیاندیشد و بگوید بالاخره باید این آثار را نجات داد یا همان تماشا کردنها ادامه یابد!؟ و اگر کسی پیدا شد که در اندیشهی نجات بازار تاریخی، مسائل این مجموعه را جستوجو کرد، از او میخواهم در راه برگشت، به آبانبار حاجآقا علی هم سری بزند و بگوید ... بگذریم. از شمال تا جنوب و شرق تا غرب استان وضع همین است و کمکاری و تعلل در حدی است که پروژههایی مثل احیا و مرمت عمارت شترگلوی ماهان، تعیینتکلیف بامکرمان، ساخت موزه جیرفت و موزه شهر کرمان و شهداد، خشکیدگی درختان کهنسال باغموزه هرندی و حل مسائل متعدد بیابان لوت و بازگشایی موزه مطبوعات و پروژهی ساماندهی تپههای باشکوه باستانی قلعهدختر و اردشیر در شهر کرمان سالیان زیادی است که سوژهی رسانههای کرمان است و همچنان حل نشده باقی ماندهاند.
اگر بخواهم این مرثیهنامه را کش بدهم، حالا حالاها حرف برای گفتن هست بهخصوص اینکه میراثفرهنگی معنوی این استان هم حال و روزی خوشتر از میراث ملموس آن ندارد. سخن را کوتاه میکنم اما راستش را بخواهید نمیتوانم از دریغ و افسوس بر 30 کاروانسرای تاریخی رها شده در حاشیهی جادهی راور تا خراسان چشم بپوشم. تصویر دیوارهای فروریخته و بادگیرهای بر باد رفتهی خانه صادقیهای شهداد جلوی چشمم است. کوچهباغهای ماهان و چنارهایش، آستانه شاه نعمتالله ولی و احتیاجاتش، باغ فتحآباد و پاییز ادامهدارش، موزهی باستانشناسی کرمان و انبارش، خانه حاجآقا علی و قفل درهایش، عمارت موسیخانی و کمفروغیاش، راین و ارگ و بلوار افلاطونش و ... اگر کسی میخواهد برای میراثفرهنگی ملموس این استان کاری بکند، باید بداند کرمان یک استان با بیش از 183 هزار کیلومتر مربع وسعت است با هزاران سال سابقهی باستانی و تاریخی اثبات شده که هم کنارصندلها و تلابلیسها و خبیصها را دارد و هم خانهشهرها و باغسنگیها و خانهی پدری باستانیپاریزی را. و همهی آثار میراثی استان کرمان و نه فقط یک نقطه و یک شهر و یک اثر، در هر سه حوزهی حفاظت، پژوهش و معرفی نیازمند توجه و برنامههایی جدی هستند و همهی دولتها در اینباره آنقدر به کرمان بیمهری ورزیدهاند که به قولی چوب خطشان پر شده است! /الف
عکس: نمایی از آستانه شاه نعمتالله ولی ماهان / محمد لطیفکار
نظر خود را بنویسید