گروه فرهنگوهنر - علی صمصامی از علاقهمندان و فعالان حوزهی تئاتر، چند هفته پیش، در آستانهی تولد هنرمند گرانمایه محمدرضا قدسولی، با دفتر نشریه تماس گرفت و گفت: «به منظور گرامیداشت و ادای احترام به استادم قدسولی، قصد دارم به مناسبت هفتم مهرماه که روز تولد ایشان است برای او یک فعالیت رسانهای داشته باشم و از دوستان و علاقهمندان او بخواهم تا به میمینت این روز، در بارهی او یادداشت کوتاهی بنویسند. متن پیشرو حاصل همین تلاش است».
علی صمصامی: خوشحالم که با مردی بزرگ آشنا شدم
به گزارش فردای کرمان به نقل از استقامت، زمان خیلی زود میگذرد. یادم هست وقتی 16 ساله بودم اولین دیدار را با ایشان داشتم. برخورد کاملا متفاوت داشت. مردی که پر انرژی بود و مرا به خود جذب کرد. حدود دو سال در کلاسهای ایشان حضور داشتم. خوشحال بودم که افتخار شاگردی این مرد را داشتم. او جدا از درس بازیگری درس مردانگی، معرفت و اخلاق به ما میداد. از آن روزها سالها میگذرد.
جدا از بحث هنر، روزهای زیادی را در کنار هم به کارهای دکوراسیون داخلی پرداختیم. روزی نبود که از خود نپرسم چرا مردی به این بزرگی و با این همه سواد و تفکر و صاحب سبک در هنر والای تئاتر، چرا باید در حال رنگ زدن ساختمان باشد، اما چه باید کرد؟ این را نیز بگویم که کار کردن عار نیست؛ اما این کار در خور کسی که در تئاتر صاحب سبک و نظر است نیست و خوشحالم که با مردی بزرگ آشنا شدم و از او آموختم. این انسان والا محمدرضا قدسولی از پیشکسوتهای تئاتر کرمان است.
به مناسبت تولد این هنرمند، از چند تن دوستان بزرگوار و فعال در حوزه درخواست کردم تا یادداشتی در مورد ایشان بنویسند. دوستان هم محبت کردند و یادداشت نوشتند. البته تعداد یادداشتها بیشتر بود و بعضا به تبریک اکتفا کردهاند که ضمن پوزش بهدلیل محدودیت جا، نتوانستم همه را در این گزارش بیاورم.
نگاهی گذرا به جایگاه و فعالیتها
محمدرضا قدسولی، نویسنده، طراح و کارگردان صاحب سبک در تئاتر کرمان؛ متولد هفتم مهر 1342 است.
فارغالتحصیل رشتهی هنرهای نمایشی گرایش بازیگری کارگردانی / عضو هیات موسس انجمن نمایش کرمان / هشت دوره مدرس بازیگری انجمن نمایش کرمان / چهار دوره عضو هیات امنای انجمن نمایش کرمان / موسس اولین آموزشگاه هنرهای نمایشی استان کرمان / مدرس آموزشگاه آیین، آموزشگاه پاروز و آموزشگاه موج نو
برگزارکنندهی همایش روز جهانی تئاتر در دانشگاه آزاد اسلامی / برگزارکنندهی ورکشاپ بازیگری در شهرهای سیرجان و بافق / کارگردان برتر دههی هفتاد در استان کرمان براساس نظرسنجی فعالین تئاتر / کارگردان برتر استان طی سالهای 68/69/70 / عضو شورای سیاستگذاری تئاتر استان / داور چهار دوره جشنواره تئاتر استان
داوره سه دوره جشنواره استانی و منطقهای سوره / داور یک دوره جشنواره استانی گیلان / دو دوره عضو هیات انتخاب آثار جشنواره استانی
فعالیت در حوزهی نویسندگی :
فریدون، کیک تمشک، هدیه، مجلس سهرابکشی، هزار ستاره، فرود جریره، ورق پارها، دونده، گالری، دایره متوفیات، امشب تئاتر تعطیل است.
فعالیت در حوزهی کارگردانی :
ارزش، ساحره سوزان، مکبث، مرگ فروشنده، آژیر بیصدا، سلام ؛ خداحافظ، آسید کاظم، گفتوگوی شبانه، ضیافت، شب بیستویکم، امپرسیون جیغ بنفش، غریبه شام، آه اسفندیار مغموم، فرود جریره، گالری، کیک تمشک، هزار ستاره، هدیه، همهی پسران من، سهگانهی پاریسی و...
مهدی ثانی: قدس از مانایان هنر نمایش کرمان
هنرمند ارجمند ، مردمی و متعهد دیار کریمان که از همان لحظات اولیهی آشنایی با او درمییابی که هنرش همچون کلام و برخوردش محکم و حماسی است. به دیدار آثار او که بنشینی درمییابی که با هنرمندی طرف هستی که معاصر خود را با گذشته پیونده زده و هنرش بوی و روی کاملا ایرانی به خود گرفته است. میتوان گفت همچنان که شاعر بزرگ ایران (مهدی اخوان ثالث) حماسهگرایی را در شعر پیشه کرده بود و شعرش همچون کلام بیعیب فردوسی محکم و سرشار از تصاویر ملی و مردمی است، قدسولی در هنر نمایش بهدنبال رسیدن به چنین راهی است. آقای قدس از مانایان هنر نمایش در کرمان هستند. برایشان آرزوی توفیق دارم.
شاپور منصوری: خلاق در اندیشه و پیشرو در صحنه
محمدرضا قدسولی؛ هنرمندی بیادعا و خلاق است که سی سال سابقهی دوستی با ایشان، بهترین مجال برای من بوده که همواره از محضرشان کسب فیض کنم و شاگردی ایشان جزو افتخارات همیشگی من است
صراحت لهجه؛ ارتباط صمیمانه با همهی افراد و گروههای تاتری شهر و استان کرمان؛ خلاق در اندیشه و پیشرو در صحنه؛ از ویژگیهای این مرد هنرمند است. استاد عزیز تولدتان خجسته باد؛ دیر زیاید و هماره مانا باشید، که بزرگتر مایید.
ابراهیم اسدیزیدآبادی: رضا قدسولی در مهر با مهر آمد
معرفت، رفاقت، انسانیت، بزرگمنشی، رضا قدسولی، این کلمات به شدت با هم عجین و همنشین هستند. سال ۷۹ وقتی نامش رو شنیدم و من را به ایشان معرفی کردند تا نقش راس در تئاتر مکبث را بر عهده بگیرم فکر نمیکردم اینقدر خدا را شاکر باشم که با رضا قدسولی آشنا شدم. از او نه تنها تئاتر، بلکه اخلاق آموختم. از او ادبیات کهن و غنی فارسی شاهنامه را آموختم. اما از دیچهای متفاوتتر و جذابتر، او نه تنها یک استاد بود، بلکه یک رفیق با معرفت برای تکتک شاگردانش بوده و هست. رضا قدسولی برای هر تئاتری در استان کرمان، یعنی کلی خاطرههای دلنشین، یعنی مردی که در تعریف خاطره هم تک، و کم نظیر است. رضا قدسولی عزیز استاد گرامی، رفیق بامعرفت، هنرمند فرهیخته تولدت مبارک.
جلیل زعیمیان (صبا بافقی): همهجانبهگرا و عمیق
چند روزی بیشتر فرصت نشد که در محضرش باشم. لحظاتی!! تقریباً طولانی را هم با او در ایستگاه، به انتظار قطارِ همیشه جامانده، ماندم و چه خوب که ماندم و این بار، تقدیرمان، ساعاتی تأخیر بود برای رفتن او و دورشدن من.
ساکت و آرام به نظر میرسید/ .. و عمیق / این در نگاه اول بود.
بعد که از او سئوالی میپرسیدی، دیگر ساکت نبود. سخاوتمندانه، مصمم و با اشتیاق پاسخ میداد. انگار که دنیا این وظیفهی مهم و خطیر را تنها بر دوش او نهاده باشد و الحق که هنرمند واقعی این چنین میاندیشد و این چنین عمل میکند. توضیحاتش خوب و نقطه نظراتش چالش برانگیز بود. البته اختلاف نظرهایی هم در پی داشت که طبیعی، اجتنابناپذیر و ضروری بودند.
با دقت میشنید و با طمأنینه جواب میداد. درست همانطور که از یک استاد واقعی انتظار میرود.
همهجانبهگرا و عمیق / با دانش و دقیق / متواضع و بذلهگو/ استاد «قدسولی» را میگویم / درودش باد.
علی کهن: پرفورمنس انسانیت و معرفت
پرفورمنس رفتارت، در صحنهی زندگی... به همذات پنداری، انسانیت و معرفت منجر میشود. رضا قدس عزیز، تولدت مبارک...
رضا درویشی: جبر زمانه رضا را از عشق دور کرد
سلام... رضاجان... تولدت مبارک... به جرات میتوانم بگویم... حیف... اگر نبود جبر روزگار... رضا یکی ازبینظیرترین... کارگردانان... نظریهپردازان... منتقدان... تئاتر کشور بود... ولی صدحیف... جبر زمانه او را از صحنهی تئاتر به داربست نقاش کشید... و خواسته یا ناخواسته دور شد رضا از عشق... تئاتر... رضا... دوستت دارم، تولدت مبارک... الهی که جبر زمانه پیرت نکند.
محسن شکریان: خدمت بدون منت و توقع
از بزرگان حرف زدن خیلی سخته، آدم دست و دلش میلرزد که مبادا جوری صحبت کند که حق مطلب آنجور که باید و شاید ادا نشود.
استاد عزیزم، جناب آقای قدسولی را بنده از سال ٧٩ میشناسم. هم درس تئاتر و بازیگری از ایشان یاد گرفتم، هم درس زندگی؛ در مورد سبک اجرایی استاد و سبک بازیگری، و درک موقعیت که زیر نظر ایشان تمرین و کار میکردیم حقیقتش خودم را کوچکتر از آن میدانم که بخواهم صحبت کنم. اساتید بزرگ و اهل فن بهتر از اینجانب میتوانند حق مطلب را ادا کنند. اما در مورد درسهای اخلاقی زیادی که بنده به عنوان یکی از شاگردان ایشان، از او یاد گرفتم میتوانم از نوع دوستی، احترام به پیشکسوت و بزرگتر، خدمت بدون منت و توقع، انسانیت، ادب، تواضع، ... یاد کنم؛ و افتخار میکنم که دست سرنوشت ایشان را سر راه من قرار داد تا هم فرصت شاگردی ایشان نصیبم بشود، هم راه بهتر زیستن را یاد بگیرم . امیدوارم مسئولین عزیز قدر این سرمایههای پرارزشمان را بیشتر بدانند و سایهی استاد هم سالیان سال بر سر ما مستدام باشد انشاءالله تا زیر سایهی ایشان و بقیهی بزرگان و یاری حضرت حق، بتوانیم بهتر و بیشتر به بالندگی هنر کمک کنیم .
سجاد منصوری: شهامت و صداقتی برازندهی نام کرمان
شاید واژهی پوریای ولی هنر برای شهامت و صداقتش برازندهی این نام از کوی کویری کریمان باشد. او زندگیاش را وقف هنر و هنر را در تئاتر و تئاتر را در کشف و شهود شاهنامه خلاصه نمود. در این وانفسای گوجه دلاری صحبت از شاهنامه و مریدان شاهنامه، احتیاج به تفسیر و تاویلهای فراوانی دارد تا شاید گوش زمانه بشنود راز اندیشیدن و تفکر را ...
قدسهایولی کریمان، تعدادشان در این بلاد که تورانهای فراوانی را به خود میبیند انگشتشمارند ...قدرشان را بدانیم ./پ
نظر خود را بنویسید