گروه فرهنگوهنر ـ علی از فرزندانِ خانوادهی بزرگ صنعتیزاده است. او در نهمین سالگرد فقدان پدرش همایون صنعتیزاده که دیروز دوشنبه در کتابسرای اردیبهشت و با حضور جمع زیادی از دوستان و دوستدارانش برگزار شد، ابتدا خاطرهای نقل کرد.
به گزارش خبرنگار فردایکرمان او تعریف کرد: «من در جایگاهی نیستم که بخواهم از ایشان بگویم. یکی از خاطراتی از ایشان همیشه در ذهنم است مربوط به زمانی است بچه بودم و خیلی شیطنت میکردم. روزی داشتم یکی از مربیان را که در حال صحبت با آقای صنعتیزاده بود اذیت میکردم. ایشان هم، یک چوب آبدار نصیبم کرد. اما این تنبیه با همهی تنبیههایی که شده بودم فرق میکرد؛ یک پتک بزرگ بود که تغییر شخصیت دهم. آن لحظه که آن چوب را به من زد، از دست ایشان دلخور شدم و گریه کردم. داشتم در اتاق، گریه میکردم که آمد و از دلم درآورد و صحبتهایی با من کرد که باعث شد تکانی به خودم بدهم و بفهمم زندگی فقط شیطنت نیست و دربارهی کارهایی میکنم فکر کنم. کارهایی که بر شخصیت و آیندهام خیلی تاثیر دارد».
او سپس متنی در وصف آقای صنعتیزاده قرائت کرد که در ادامه میخوانید:
«پدرم!
میخواهم برایت نامهای را انشاء کنم و حرفهای تمام سالها را که به تو نگفتهام بگویم. در آغاز باید بگویم کلمهی پدر، دست و زبانم را برای نوشتن میبندد. صاف و ساده بگویم که شرمندهام قدر ثروتی چون تو را ندانستم. مرا ببخش اگر انگشتان ضربه دیدهات را ندیدم که لای درهای بستهی روزگار مانده بود. آن روزها سایهات آنقدر بزرگ بود که وقتی میایستادی همه چیز را فرا میگرفت. دروغ چرا؟ فکر میکنم خیلی دیرتر تو را فهمیدم. خیلی دیرتر از آنچه که فکرش را میکردم. هنوز پژواک صدای قدمهای خستهات میان راهروی بازسازی شدهی پرورشگاه در گوشم زمزمهی بهترین آهنگهاست. امروز جایت در زندگیام بسیار خالی است. دیگر کسی را ندارم که راه را از بیراهه نشانم دهد. تنبیهم کند، تشویقم کند؛ نه به حق قدرتی که دارد بلکه به اقتدارش. این جملهات همیشه در گوشم است که غم را به دلم راه ندهم. پدرم تو جدی و سختگیر بودی اما قلبی بسیار مهربان داشتی. اکنون اینجا هستم تا قدردانِ ازخود گذشتگیهای تو باشم که به من و بقیهی برادرانم هویت بخشیدی و به زندگیمان هدف دادی. امروز هریک از فرزندان تو فردی موفق و دستکم بنیان یک خانواده است. امید دارم روزی به عهدی که با تو و خدای خود بستهام دست یابم که رهرو راه تو و نیاکانت باشم و بتوانم دینم را نسبت به شما و وطنم ادا کنم و شخصیتهای متفکر و لایقی تحویل جامعه دهم.
دشواری راه زندگانی
هموار شود اگر توانی
هنگام هجوم رنج و اندوه
لبخند زنی، ترانه خوانی
این دو بیتی نتیجهی تحمل و اندیشهی هشت ماه زندان انفرادی پدرم بود».
به گزارش فردایکرمان، همایون صنعتیزاده که چهارم شهریور ۱۳۸۸ خورشیدی در دامنهی کوههای لالهزار آرمید، متولد سال ۱۳۰۴ در تهران است. او ناشر، نویسنده، مترجم و کارآفرین و فرزند عبدالحسین صنعتی از نخستین داستاننویسان ایرانی است. روزنامه دنیای اقتصاد در معرفی او نوشت: «همایون کودکی خود را در کرمان و نزد پدربزرگ و مادربزرگش گذراند. در دبیرستان کالج (البرز کنونی) در تهران درس خواند و در همین مدرسه با ایرج افشار آشنا شد، اما همزمان با شهریور ۱۳۲۰، دبیرستان را ناتمام رها کرد و به کرمان آمد و در کار تجارت و ادارهی امور پرورشگاه به پدر کمک کرد. صنعتیزاده در دهههای ۳۰ و ۴۰ خورشیدی در عرصهی چاپ و نشر در ایران تحولی جدی پدید آورد». یکی از مهمترین اقدامات او، راهاندازی شعبهای از موسسه انتشارات فرانکلین در ایران در سال ۱۳۴۴ خورشیدی است که ترجمهی بسیار از آثار خارجی را بهدنبال داشت.
او به جز فعالیتهای ارزشمند فرهنگی خود، در حوزهی اقتصاد نیز صاحب فکر و ایدههایی نو و نتیجهبخش بود که از جمله آنچه او انجام داد کشت گل در لالهزار بردسیر و تاسیس گلاب زهرا است. به نقل از دنیای اقتصاد، او همچنین تعدادی بنگاه تجاری و مرکز صنعتی موفق دیگر را نیز بنیان نهاده که از جملهی آن میتوان به شهرک خزرشهر در مازندران، کاغذسازی پارس، کشت مروارید در کیش و رطب زهره، اشاره کرد. یادش گرامیباد.
*به گزارش فردایکرمان، اخبار و گزارش های دیگر از این مراسم نیز در سایت منتشر شده است.
1626
همایون صنعتیزاده از زبان یکی از بچههای پرورشگاه صنعتی کرمان
نظر خود را بنویسید