گروه جامعه ـ محمدرضا نژادحیدری؛ روزنامهنگار و عضو هیات مدیره خانه مطبوعات استان کرمان به مناسبت ششمین سال درگذشت شادروان محمد دانشور؛ از پیشکسوتان مطبوعاتی استان کرمان یادداشتی نوشته است.
بهگزارش فردایکرمان، روزنامه اطلاعات این یادداشت را در شمارهی امروز خود منتشر کرده که آن را در ادامه میخوانید:
«چند هفتهای قبل از در گذشتاش بود که به خانهاش در محلهی خودمان؛ خواجه خضر رفتم. مانند همیشه در خانه تنها بود. با انبوهی از کتاب و کاغذ و روزنامه و یک رادیوی کوچک قدیمی و یک قاب عکس با تصویر سیاه و سفیدی از همسرش در کنج قفسه کتاب.
بعد از مرگ همسرش که بیست و چند سالی از آن می گذشت اگر چه فرزندانش او را تنها نگذاشته بودند و در کنارش بودند؛ اما او خودش را بیشتر سرگرم مطالعه و نوشتن کرده بود.
داشتم میگفتم؛ در آن دیدار کمی از دنیای سیاست از من سوال کرد و از دغدغههایش گفت. دغدغههایی که نشانهای روشن از مهر و عاطفهاش به ملک و میهن بود. از آخرین کتابش گفت که آن روزها در دست چاپ بود. از خون دلی که خورده بود. او به دلیل ناراحتی ریه سالها بود که از خانه بیرون نمیآمد. باد کولر و سردی هوا و هر آنچه ریهاش را ملتهب میکرد برایش مضر بود. میگفت گوشهی خانه مینشینم و برای تهیهی اسناد کتاب تاریخ شوراها و شهرداریهای استان کرمان با اینوآن تماس میگیرم. برای گرفتن یک عکس سه در چهار از شهردار بیست سال پیش یک شهر کوچک، از او نامهی استانداری و تائیدیه حراست و... خواسته بودند. با اندوه و آن نگاه سرشار از تاسف میگفت من پیرمرد برای دو تا عکس پرسنلی یا اطلاعات جزئی و دمدستی مثل کسی برخورد کردهاند که انگار از آنها اطلاعات طبقهبندی شده خواسته است.
باهم گفتوگویی کردیم و درپایان رویش را بوسیدم و از او خداحافظی کردم و این آخرین دیدار ما بود. او چند هفته بعد از میان ما رفت.
شادروان محمد دانشور نمونهی ممتاز از یک انسان فرهیخته و البته دغدغهمند بود. او سالها در کنار فعالیت خبرنگاری، پژوهش و نگارش آثار ارجمندی چون تاریخچه محله و مسجد خواجه خضر، از قلعه دختر تا دقیانوس، چهرههای ماندگار کرمان، تاریخچه محلات کرمان و تاریخ شهرداریها و شوراهای شهر استان کرمان؛ و همچنین تولید و نگارش انبوهی از مقالات برای روزنامه اطلاعات و نشریات محلی در مقام رئیس هیات امنای مسجد خواجه خضر کرمان به فعالیتهای عامالمنفعه نیز میپرداخت. او از همان اتاق کارش در خانه که روزگاری آن را مرکز فرماندهی خوانده بودم امورات ریز و درشت مسجد را پیگیری میکرد. آنها که دستی در فعالیتهای اینچنینی دارند میدانند که چنین کارهایی چه میزان سخت و طاقتفرساست.
خشت به خشت دیوارهایی که برای بهبود وضعیت این مسجد تاریخی روی هم گذاشته شد حاصل پیگیری و تلاش محمد دانشور و ناشی از اعتقادات پاک او بود.
«دانشور» در کنار این موضوع از کار مردم غافل نبود. روزی برای ایجاد یک خیابان برای شهردار وقت نامه مینوشت. روز دیگر در ضرورت آن خیابان که اکنون از خیابانهای مهم شهر کرمان شده در مطبوعات یادداشت مینوشت و خلاصه آنقدر پیگیری میکرد تا شهرداری هم به تکاپو میافتاد. روزی برای اینکه ضرورت نوسازی مدرسه جیحون از مدارس قدیم کرمان را تشریح کند شرح مفصلی از زندگی شاعر عهد قاجار میرزا محمد جیحون یزدی که در کرمان مدفون است؛ تهیه میکرد و آن را در چند شماره روزنامه اطلاعات به چاپ میرساند.
دانشور به واقع مردی چند وجهی بود. هم فعالیت اجتماعی داشت و به اطراف خود حساس بود. هم امور مسجد خواجه خضر را پیگیری میکرد و هم اهل تحقیق و پژوهش بود. اینها البته خدمات دوره بازنشستگی و خانهنشینی اوست.
در سال 1395 که مدیریت خانه مطبوعات استان کرمان بر عهده اینجانب بود با ارسال نامهی سرگشادهای از رئیس وقت شورای شهر کرمان درخواست کردم که بهپاس نگاشتن آثار تاریخی و خدمات صادقانهی مرحوم دانشور در شهرداری کرمان یکی از مجموعههای فرهنگی شهرداری یا یکی از معابر و میدانها به نام او نامگذاری شود. چندی قبل بهصورت شفاهی این درخواست را از جناب آقای فرشاد رئیس شورای شهر کرمان داشتم که با استقبال ایشان روبهرو شد.
امیدوارم شورای شهر کرمان این مهم را به نتیجه برسانند که هم پاسداشت خدمات آن فقید سعید باشد و هم ادای احترام به ساحت فرهنگ و ادب و دانش.
*عنوان یادداشت مصرعی از یکی از اشعار ملکالشعرای بهار است».
نظر خود را بنویسید