فردای کرمان – گروه فرهنگوهنر: قبل از اینکه شیوع کرونا قطعی شود آگهی رونمایی کتاب مجموعه داستان «از نویسندهای که نمیشناسید، داستان نخوانید»، نوشتهی محسن لشکری نویسندهی کرمانی منتشر شد، اما این برنامه به اجرا نرسید و همهچیز به کام تعطیلی رفت. چون رونمایی انجام نشد، نیمهی اسفندماه در فضای مجازی با نویسندهی کتاب گفتوگویی انجام دادم، بلکه جبران مافات بشود. اما کتاب به توزیع شهرستانی نرسید و مطبوعات هم به تعطیلات رفتند. اگرچه در جریان طولانی شدن تعطیلات کرونایی، رونمایی از کتاب در فضای مجازی انجام شد و در سایت خبری فردای کرمان گزارش آن را منتشر کردیم اما حالا که زمانی برای انتشار نسخهی کاغذی استقامت فراهم شده است دریغم آمد گفتوگویی را که حدود پنجاه روز قبل انجام دادهام منتشر نکنم. با این توضیح که به خاطر گذشت زمان، ناچار شدم ویرایش مختصری در متن بدهم و البته با آقای لشکری هم هماهنگی لازم را انجام دادم. این مصاحبه را که حتما نکات جالبی دارد که بپسندید، در ادامه بخوانید.
آقای لشکری اخیرا کتابی از شما با عنوان « از نویسندهای که نمیشناسید، داستان نخوانید» منتشر شده که قرار بود طی مراسمی رونمایی بشود اما به تعطیلات کرونایی برخورد کرد و این نشست برگزار نشد. لطفا در بارهی این کتاب برایمان بگویید؟
مجموعه داستانم به نام «از نویسندهای که نمیشناسید، داستان نخوانید»، متشکل شده از دوکتاب است؛ کتاب اول داستانهای کوتاهم را شامل میشود که از سال 84 در این کتاب داستانی دارم با عنوان «نگهبان. شرط. خنده» تا به آخرین آن که سال 97 نوشته شده است با عنوان: «غریبهای در خانهات».
بخش دوم آنرا به نام کتاب دوم به داستانهای مینیمال اختصاص دادم که مشتمل بر 21 کار است. عنوان مجموعه هم برگرفته از یکی از داستانهای کوتاه این کتاب است. انتشارات قصه باران این کتاب 171 صفحهای را منتشر کرده است.
تم اصلی مجموعه، بیشتر اجتماعی و سیاسی است و چیزی که بعد از چاپ کتاب توجهام را جلب کرد و بیشتر برای خودم یک شوک بود، کشف این موضوع بود که متاسفانه در اکثر داستانهایم، شخصیتها و یا موقعیت ایجاد شده پایانی تراژیک و بازنده دارند. حتی اگر خودشان بازنده نباشند، کل موقعیتی که من ساختهام به نحوی باخت را تداعی میکند. کشف این موضوع برایم شوکی عجیب بود و چندین سوال در ذهنم تداعی شد. مثلا آیا این بازخورد اجتماع پیرامونم بوده یا دریافتی است که زیست و ذهن من از این جامعه دارد؟
ضمنا این را هم اضافه کنم که یک رمان نوجوان هم با عنوان «گیلی پدرش را میسوزاند »،آمادهی چاپ دارم و یک رمان بزرگسال هم در حال بازنویسی دارم، که امیدوارم در سال آینده بتوانم کامل کرده و منتشر کنم.
فارغ از وضعیت فعلی کرونایی که دسترسی به کتاب را دشوار کرده است به نظر میرسد استقبال جامعهی کتابخوان ما از کتابهای داستان خوب است. ارزیابی شما هم همین است؟
معمولا مخاطبان عام، داستان کوتاه را کمتر میخوانند و بیشتر سراغ داستانهای بلند و رمان میروند و از آنجایی که داستانهای کوتاه تکنیکیتر نوشته میشوند برای هنرجوها و کسانی که سابقهی کمتری دارند میتواند آشنایی با این تکنیکها به آنها کمک کند و البته باید در نطر داشت سرعت در تبادل اطلاعات خیلی افزایش داشته، شاید در آینده اما برعکس شود و داستانهای کوتاه مخاطب بیشتری پیدا کنند مخصوصا داستانهای مینیمال.
برای اینکه خودتان را به عنوان داستاننویس به جامعهی مخاطب معرفی کنید قبل از چاپ این اثر اصولا در این خصوص برنامهریزی کرده بودید؟
مطمئنا در ایران اگر واقعبین باشیم کتاب کم خوانده میشود. مگر اینکه کاری قابل تامل باشد و یا کاری که در بورس بیفتد و تاریخ مصرفش همان جو و لحظه و سال باشد. امیدوارم نوشتههای من جز دسته اول قرار بگیرند.
حقیقت امر این است که در نظر دارم کتابم را برای چند منتقد خوب که میشناسم و در شهرها و استانهای دیگر هستند پست کنم و از آنها بخواهم داستانهایم را بدون رودربایستی و خیلی راحت و حتی تند نقد کنند. اینجوری میتوانم حداقل سطح خودم را برای نوشتههای بعدیم بسنجم. و اصلا به تیراژ بالا و چاپهای متعدد فکر نمیکنمِ حداقل درمورد کتاب اولم بیشتر هدفم این است که خودم را به جمع ادبی ایران معرفی کنم و سطح خودم را بسنجم.
نقد و بررسی کتاب که جای خود دارد و قطعا ارزشمند استِ اما هر کتابی قطعا با سرمایهگذاری ناشر یا نویسنده منتشر میشود بنابراین توقع میرود کتاب در درجهی اول به مخاطبهای وسیع ادبیات داستانی که مشتری این کارها هستند معرفی بشوند، شما برای این مخاطبهای فرضی اثرتان فکری کردهاید؟
فکر میکنم فصاهای مجازی و ارتباطات هر نویسنده با جامعه میتواند، کتابهایش را معرفی و به فروش برساند. ولی خب بالطبع بیشتر کار برعهدهی خود ناشر و پخش آن میباشد.
اگر نویسنده بخواهد به فکر فروش کتابش هم باشد فکر کنم بیشتر تداخل در دو امر جداگانه است و اصولا فروش کتاب برعهدهی نویسندهی آن نیست و باید از طریق تمهیدات ناشر صورت پذیرد. مثلا میتواند با حضور در نمایشگاه، شرکت در جشنوارههای سراسری کتاب و... صورت بگیرد
آقای لشکری شما اگرچه کتاب اولی به شمار میروید، اما سابقهی زیادی در نوشتن و انتشار به صورت غیر کتابی دارید. بفرمایید چطور شد که به داستاننویسی علاقهمند شدید و در مورد سابقهی خودتان و سیری که طی کردید تا به امروز رسیدید و نیز این فعالیت ادبی را در چه سطحی دنبال میکنید توضیح دهید؟
من ابتدا با جلسههای کانون پرورش فکری که توسط مرحوم محمدعلی مسعودی و آقای علی ملازاده اداره میشدند شروع کردم. البته روز اولی که رفتم شعر نوشته بودم، وقتی بقیه قصهشان رو خواندند من پشیمان شدم و شعرم را نخواندم، اما هفتهی بعد داستان نوشتم و نوشتن داستان را شروع کردم.
شاید تا 5 سال پیش نوشتن برایم خیلی جدی نبوده و گاها حتی یکسال هم شده که چیزی ننوشتهام. ولی الان میتوانم بگویم از هر چیزی در زندگیم جدیتر و تنها هدفم است
جایگاه و موقعیت داستان نویسی استان کرمان را چگونه ارزیابی میکنید؟
در دههی اخیر داستان کرمان نشان داده رشد سریعتری داشته و بیشتر از دهههای قبل، خودش را به جامعهی ادبی ایران معرفی کرده و آثار درخشانی هم تولید و عرضه کرده است. البته باید این را هم در نظر داشته باشیم تولید ادبی در سطح ایران هم سرعت بیشتری گرفته است. با نویسندههای جوانی که به این شاخهی هنری اصافه شدهاند.
مطمئنم در آیندهی نه چندان دور، کرمان نه تنها در ایران، بلکه در خارج از مرزهای کشورمان هم جایگاهی خواهد داشت.
برای توضیح ادعایی که در مورد ادبیات داستانی کرمان درایندهی نهچندان دور مطرح کردید آیا اشارهی شما به آثار یا نویسندههای خاصی است؟
نوشتههای علیاکبر کرمانینژاد، رضا زنگیابادی،منصور علیمرادی، و مهدی بهرامی و رضا ذوالعلی، مرجان عالیشاهی. زهرا میمندی و لیلا راهدار، و البته نویسندههای قدیمیتری مثل محمد شریفی و هوشنگ مرادی کرمانی و بلقیس سلیمانی و فرخنده حاجیزاده، مهدی محبی که دیگر جای خود را دارند و مهمتر از همه، نویسندههای جوان و تازه نفسی که مطمئنم با ارائه و چاپ کارهایشان نقطهی عطفی در ادبیات کرمان هستند. علی ملازاده، مجتبی شول افشار زاده، مصطفی شمس و حجت شمس که همهی این عزیزان مطمئناً در کنار هم میتوانند روند رشد و توسعه ادبیات کرمان را تسریع کنند.
البته نویسندههای خوب شهرستانهای کرمان را هم نباید فراموش کرد که روند رو به رشد و خیلی خوبی داشتهاند.
آقای لشکری نقد و بررسی آثار در رسانههای حرفهای و برگزاری جشنوارهها و نیز وجود محفلهای ادبی در جهت اموزش و پژوهش میتواند در غنای جریان داستان نویسی هر منطقه موثر باشد. بفرمایید در این موارد کرمان را چطور ارزیابی میکنید؟
متاسفانه نقد نه تنها در کرمان بلکه در کل ایران بیشتر به صورت مناسباتی و فرمایشی است و نقد حرفهای و به دور از دوستیها و مناسبات اگر شکل بگیرد، حبابهای زیادی خواهد ترکید و این میتواند به رشد سریعتر ادبیات کمک بسیاری بکند. ولی متاسفانه حداقل تا به امروز نقد این چنینی را به ندرت دیدهام و شاید بشود بگویم اصلا ندیدهام و البته خود نویسندهها هم اکثرا چنین نقدی را بر نمیتابند!
ولی من میخواهم از این فرصت استفاده کنم و بگویم ممنون و قدردان کسی هستم که بدون مناسبات و راحت و واقع ینانه با داستانهایم روبهرو شود و نقد بنویسد. من به او این اطمینان را میدهم که دوستیم بیشتر از قبل با او خواهد شد، حتی اگر نقدش تند باشد.
و در مورد جشنوارهها و محفلهای ادبی نظر نمیدهید؟
جشنوارها که اصولا اینجوری که از نتایجشان مشخص میشود با سرمایهگذاری تعدادی ناشر برگزار میشوند و در نهایت مناسبات در نتیچه گیریهای نهایی بیتاثیر نیست. البته جشنوارههای خوبی هم که از این آفتها به دور هستند هم وجود دارد، ولی خب به نسبت خیلی کمتر هستند.
محافل ادبی هم دوسویه هستند . از یکسو باعث ایجاد انگیزه و محک زدن افراد میشوند و هر کس با خواندن داستانهایش میتواند در آن جمع با نقاط ضعف و قوت کارش آشنا شود. اما از جهتی هم چون روابط دوستانه حاکم است نقدها معمولا با رودربایستی و در نظر گرفتن دوستیها مطرح میشود.
البته من به شخصه تمام سعیام را کردهام که در سهشنبههای داستان کرمان این موضوع جا بیافتد که دوستی جای خودش را دارد و نقد هم باید بدون تعارف مطرح بشود. در واقع، جوری جا انداختیم که اگر ضعف دوستمون رو دیدیم و نگفتیم، به او خیانت کردهایم
شما بجز این اثری که منتشر کردهاید ظاهرا چند اثر دیگر هم امادهی چاپ دارید در این باره توضیح میدهید و اصولا بهتر نیست بعد از دریافت بازخوردهای لازم از اولین اثرتان دست به اماده کردن سایر کتابهایتان بزنید؟
مطمئنا از لحاظ سابقه، نوشتن این کتابم مربوط به گذشتهی دورتری است ولی خب دو، سه رمان را در سالهای پیش شروع کردم و نتوانستم به پایان برسانم و به گونهای شکست خوردم. حتی یکی از آنها را تا 70 درصدی کار رها کردم و متوجه شدم راه را اشتباه رفتهام بعد از شکستهای پی در پیام نوشتن یک رمان نوجوان را به واسطهی تدریسی که برای کودکان و نوجوانان داشتم شروع به نوشتن کردم و تمامش کردم و برای آقای شریفی و آقای احمد اکبرپور فرستادم و بازخوردهای نسبتا خوبی از این دو عزیز دریافت کردم. در سال گذشته یک طرح رمان دیگر را شروع کردم که نسخهی اول آن به اتمام رسیده و در حال بازنویسی هستم. سعی میکنم تا سال آینده نسخهی نهایی آن را آمادهی چاپ کنم، و برگردم سراغ آن رمانی که دوسال پیش در هفتاد درصد شکستم داد، تا از اول بنویسمش و لازم به توصیح است که این رمان در ژانر فانتزی است.
منتشر شده در هفتهنامه استقامت / شماره 687
نظر خود را بنویسید