گروه جامعه - میخواستی کربلا باشی؟ که چه کنی؟ که زبان بگیری؟ گریبان چاک دهی؟ که صورت بخراشی؟ میخواستی کربلا باشی که چه کنی؟ ... اینگونه پرغم سر ارادت بر عَلم عزایش گذاشتی چه بر تو میرود و بر دلت میگذرد؟ با او چه میگویی؟ عمری بر جان و دلت آتش نشسته که اینگونه خاموش میگریی و بر جانها آتش میزنی؟
میخواستی کربلا باشی؟ بر کدام تن بیسر میخواستی مویه کنی؟ میخواستی بر قدمهای کدامیک از فرزندان رسول (ص) وقتی که دلیرانه روانهی میدان رزم میشدند سر بنهی؟ با دیدن قامت خمیدهی زینب (س) چه تسلایی داشتی که به حضرتشان بدهی؟ ... صاحب این نجوای عاشقانه و لطیف، نوشین خانم است. یک زن از خیل عظیم عاشقان اهلبیت علیهمالسلام. اهل روستای ننیز. همسر زندهیاد پهلوان خیرالله است و همسرش از علمداران پیشکسوت روستا بوده است.
صاحب این عکس دو سالی میشود که به دیدار معبود رفته اما این تصویر از دلدادگیاش را که عباس افضلیننیز ثبت کرده؛ باقی مانده تا هربار نگاهی به آن افتاد دلی بر مظلومیت اباعبدالله الحسین (ع) و یاران باوفای ایشان آتش بگیرد و آزادگی و عبودیت زندگی یابد.
علمگردانی یکی از آیینهای قدیمی محرم در روستای ننیز از توابع شهرستان رابر در استان کرمان است. در این مراسم، علمداران جوان، علم را به خانههاى آبادى برده و با خم کردن آن که نوعی تعظیم و احترام به مجلس عزای خوبان است، امکان دخیل بستن و بوسیدن آن به نشانهی تبرک را برای عزاداران فراهم میکنند.
بوسهی همسر خیرالله قنبری در این مراسم بوده است.
به همین بهانه و با تسلیت به مناسبت ایام سوگواری سیدالشهدا علیه السلام، یادداشتی که عباس افضلیننیز، استاد دانشگاه و پژوهشگر دربارهی آیینهای محرمی ننیز نوشته و پیش از این در «جُنگ هنر مس» نیز منتشر شده بازنشر داده میشود:
«معنای «ننیز» را «مادر آب» دانستهاند و وجه این تسمیه را وجود نهرها، جویبارها و چشمههای آب فراوان این آبادی. پیش از خشکسالیهای اخیر، زمینهای «یُزم» باتلاقی شکل در ننیز زیاد دیده میشد و چندین چشمه آب، که خشکیدند. «ننه» و «یزم» در ترکیب باهم و در باور و اصطلاح مردم این سامان و به معنای «مادر آب» اسم این آبادی را تشکیل میدهند. ننیز هنوز هم به خاطر وجود بزرگترین سد خاکی استان کرمان و منابع آبی دیگر سرسبز و خرم است.
بیرون آمدن درها و الوارهای نیمسوختهی خانههایی ویران از دل خاک و کشف آثار و سکههایی از دوران اشکانی و شاید پیش از آن، در محدودهی قلعه کهنه ننیز ، حکایت از سکونت اقوامی پیش از اقوام فعلی این آبادی دارد که احتمالاً مورد حمله و غارت قرارگرفته و این منطقه را ترک کردهاند ...
ننیز در سه کیلومتریِ مرکز شهرستان سردسیری رابر و شمال شرقی آن واقعشده است. احمدعلی خان وزیری در «تاریخ کرمان» آورده است: « ننیز قریب به هفتاد خانوار و ده دوازده درب باغ دارد» در این ثبت تاریخی ـ نوشته شده در 1291 هجری قمری ـ پرجمعیتترین آبادی منطقه است. جمعیت کنونی ساکن در ننیز 875 نفر و 215 خانوار است. (بهجز جمعیت مهاجر)
مذهب در ننیز حضور و تأثیری محوری دارد و آمیخته است به سوگ و حماسه. آیینهای عزاداری بهیقین پیش از تشکیل اولین گروه تعزیهخوانی آن در عهد قاجار، شکلگرفته و رواج داشته است. قطعاً بررسی هرکدام از آیینهای سوگواری، پژوهش و مجالی گستردهتر میطلبد؛ اما در این مجال بهاجمال نگاهی به آیینهای محرم در این روستا خواهیم داشت.
روضهخوانی
اگر بپذیریم که خاستگاه مجالس تعزیه، مجالس روضهخوانی با حضورِ ذاکرِ دوم علاوه بر روضهخوان اصلی میتواند باشد، اینگونه روضهها هنوز هم در ننیز خوانده میشوند. مجالسی همچون ضربت خوردن حضرت علی (ع) و آمدن قنبر به بالین او ، یا روضهی امام سجاد (ع) در بارگاه یزید و ... که دو ذاکر در آن به روایت میپردازند و این میتواند سرآغاز شکلگیری مجالس نمایشگونهی تعزیهخوانی باشد ...
مجالس روضه دو گونه بودهاند:
- روضههای «خرجی» : که بانی یا صاحبمجلس عدهای را دعوت کرده، پس از منبر رفتن روضهخوان با غذایی که اغلب «آبگوشت» بوده از میهمانان پذیرایی میکرده است
- روضههای خُشکه: «ذاکر» به دعوت «بانی» بعد از خواندن اشعاری به شیوهی چاووشی ـ برای اطلاعرسانی و فراخوانی مردم ـ به ذکر و روضهخوانی میپرداخته و در اینگونه مجالس (بسته به نیت صاحبمجلس) پذیرایی مختصری صورت میگرفته است.
روضهخوانان ننیزی از حدود چهار نسل پیشازاین تاکنون عهدهدار برپایی مجالس روضهخوانی در کل منطقه رابر بودهاند. ازاینرو ننیز را از قدیم به «قم کوچک» میشناختهاند که محل اقامت روحانیان محلی بوده است. آنها بهجز ذکر و وعظ و خطابه، مرجع پرسشهای دینی و شرعی مردم منطقه هم بودهاند.
علمگردانی
علمگردانی ننیز احتمالاً سابقهای بیش از تعزیهخوانی دارد؛ اما بعدها بارونق تعزیه، یکی از آیینهای وابسته به آن شده است.
نخستین علمها چوب خشک یک صنوبر یا درخت کشیده قامت مانند آن است . هنوز این علمها در برخی روستاهای ایران وجود دارد . علم بهتناسب شرایط فرهنگی و اجتماعی در مناطق مختلف از صورت یک درخت و آرایههای رنگی آن خارج شد. تیغههای علم بر بلندی بالای آن افزوده و تنهی درخت بهصورت پایه اصلی و تنه علم درآمد و به این شکل، نقش نمادین «درخت زندگی» از میان اسطورههای ایران باستان در فرهنگ عاشورای ایرانی تداوم یافت. هنوز در مراسم تشییعجنازه اموات در ننیز علم را پیشاپیش تابوت بهسوی قبرستان میبرند. علم در تعزیه در دست شبیه حضرت عباس، نشانهی اوست. اما رسم علمگردانی با نظر به جوانب گوناگون آن، خود میتواند موضوع یک پژوهش مستقل باشد.
علمدار، پهلوانی بوده که علاوه بر نیروی جسمانی بالا در میان جامعه نیز به جوانمردی شناخته میشده است. علمداران امروزِ ننیز مراسم را از قبرستان آبادی شروع کرده و به تکیه ختم میکنند. علم باید به همهی خانهها برده شود. بزرگتر هر خانواده پیش از رسیدن علم موظف است به پیشواز آمده و علم را از علمدار تحویل گرفته و به خانهی خود ببرد... مردم بسته به نیتشان نذوراتی دارند . گوسفند قربانی، شیرینی، پارچه و وجه نقد هدایایی است که اغلب به علمداران تحویل داده میشود. درگذشته این هدایا بهعنوان حق الذکر به ذاکرین تعلق مییافته اما در سالهای اخیر به پیشنهاد و رضایت تعزیهخوانان بهصورت کامل برای ساخت تکیه یا ملزومات تعزیهخوانی صرف میشود. یکی از رسوم علمگردانی بستن پارچهای به علم توسط مادر تازهعروس و یا تازهدامادی است که بعد از محرم سال پیش ازدواجکرده است. درگذشته پارچه جزء اقلام باارزش و ضروری زندگی بوده و مردم سعی میکردهاند پارچهای نفیس و ارزشمند را به علم ببندند.
دستهگردانی
سابقهی دستهگردانی در ننیز اگرچه به تعزیهخوانی و علمگردانی و ... نمیرسد اما نوحهخوانی، بخصوص نوحههای ذکری ، پامنبری و سینهزنی بخشی از آیینهای محرم را تشکیل میداده است. از حدود نیمقرن پیش که دستهگردانی مرسوم شده است گروهی بالباس سفید و کفنپوش به عزاداری میپردازند که به آنها «عباسی» میگویند. یکی از نذورات معمول و مرسوم مادران ننیزی آن است که اگر فرزند پسری داشته باشند هر عاشورا «عباسی» آش کنند. سنت کفنپوشی در سالهای جنگ رونق بیشتری گرفت.
گروهی از افراد مسنتر، هیئت ذوالجناح را تشکیل میدهند. این گروه بدون نظم و ترتیب خاصی اطراف اسبی سفیدرنگ با زین واژگون و تیرهایی که بر بدنش نقاشی شده یا بر پارچه زیر زین دوختهاند حرکت میکنند. صدای نوحهخوانی این گروه که معمولاً بدون سیستمهای صوتی امروزی میخوانند در میان هیاهو و شور هیئتهای دیگر گم میشود. حال و هوای این دسته ویژه است و مخاطبان و طرفداران خاص خودش را دارد.
پس از انقلاب 57 دستهگردانی ننیز تشکیلات ویژهای یافت، هیئت «انصارالحسین» و کمی بعدازآن هیئت «انصارالرسول» تشکیل شد و ازآنپس بهمرور سیر تحول آن از شکل سنتی به شیوههای نوین شهری سرعت بیشتری گرفت تا جایی که اکنون از علامتها ، نمادها ونشانههای اصیل، میان دو صفِ دستهها اثری نیست. هیئت غلامان علیاصغر نیز از حدود بیست سال گذشته تشکیلشده و موردتوجه مردم بوده است اعضای این گروه را کودکان و نوجوانان تشکیل میدهند.
جوش
نیمی از دایره میگویند : « غریب » و جواب میشنوند « حسین »؛ میگویند : « مظلوم » و میشنوند: «حسین » ...،... میگویند : « حیدر » و نیمِ دایره : « صفدر »؛ و جواب « عباس » میشود : « بیدست »
شیوهی « جوش گرفتن » ننیزی ها را در جای دیگری ندیدهایم. عدهای حدود حداقل بیست نفر دایرهای تشکیل میدهند؛ این دایره با حرکت موزون و ریتمیک دستها و پاها همزمان که باز و بسته میشود در جهت عقربههای ساعت حول محوری که اغلب « علم» است ، میگردد و وقتیکه طنین فریادها و سرعت حرکت دایره به اوج رسی ، با چاوشیخوانی علمدار ایستاده در مرکز دایره که اشعاری حاوی طلب صلوات میخواند پایان میپذیرد. ( با ظهور دستگاههای صوتی چاووشی پایانی از خارج دایره جوش خوانده میشود.) جوشگرفتن یکی از مراحل اطلاعرسانی جهت اعلام آغاز تعزیهخوانی بوده است. نحوه اطلاعرسانی و فراخوان مردم برای اجتماع، و برگزاری مجلس تعزیه مراحلی داشته است : ساعتی پیش از اجرای تعزیه طبال بر بلندی مشرفبه محل اجرای تعزیه با ریتم و آهنگ خاصی طبل (دهل) میزند. صدای این دهلنوازی تا آبادیهای اطراف هم میرود و مردم را به مجلس تعزیه دعوت میکند. پسازآن مردانی که توانایی جسمی بالایی داشتهاند جوش میگرفتهاند. جوش اغلب زمانی حدود ده تا بیست دقیقه به طول میانجامیده و صدای آن نیز تا مسافتی زیاد به گوش میرسیده و نزدیک بودن زمان اجرای تعزیه را به مردم گوشزد میکرده است ... پس از پایان جوش تعدادی از ذاکران با خواندن نوحههای ذکری ـ که نوع خاصی از نوحه و بدون ریتم ضربی برای سینهزنی است مجلس را برای حضور تعزیهخوانان آماده میکردهاند. نوحههای ذکری ـ یا دمکشی یا نوحههای پامنبری ـ دارای اشعاری غنی و زیبا هستند و موسیقی خاص و آداب ویژهای دارند. بعدازآن و با ورود تعزیهخوانان «پیشواقعه» میخواندهاند که شبیه همان نوحههای ذکری بوده و برای هر تعزیهای پیشواقعه مخصوصی داشتهاند.
تعزیهخوانی
گروه تعزیه ننیز، اگر قدیمیترین گروه تعزیهخوانی در حال حاضر استان کرمان نباشد قطعاً یکی از باسابقهترینهاست. اگرچه در وقفنامهی امیر بهرام ننیزی بهصراحت نامی از «تعزیهخوانی» نیامده و نمیتوان «تعزیهداری» را الزاماً به این شیوهی عزاداری اطلاق کرد، اما بررسی شجرهنامهی شبیهخوانانی که نسل به نسل و موروثی نقش پوشی کردهاند ما را به تاریخی در همان حدود تاریخ نگارش این وقفنامه یعنی حدود 160 سال پیش و عهد ناصری میبرد که قدمتی است همپایه تعزیهی ایران.
سید سلیمان یزدی اولین کسی است که نامش در زمرهی کسانی آمده که در ننیز تعزیهخوانی بر پا کردهاند. او با همکاری گروه ننیزی به اجرای تعزیه میپرداخته است. میر یحیی ، با در اختیار گرفتن نسخهی مجالس تعزیه سید سلیمان مرحلهی جدیدی از تعزیهخوانی ننیز را پایهگذاری میکند که تاکنون ادامه دارد. بعدها گروهی به سرپرستی شخصی به نام آقا رضا بکایی کرمانی به شبیهخوانی در ننیز میپردازد. از اهالی ننیز تنها کسی که با این گروه همکاری میکند حاجی قنبری است. او که تا چندی پیش در سن 88 سالگی یکی از سالخوردهترین مردان ننیز و از موثقترین راویان تاریخ آن و در قید حیات بود، در ایام نوجوانی در این گروه موافقخوانی میکرده است.
پس از جعفر فرزند یحیی، مشهدی اسدالله نسخههای تعزیههایی که اجرا میشده است را از بازماندگان او تحویل میگیرد و بعدها بخش عظیمی، قریب به سیصد نسخه از مجالس تعزیه در جریان یک سهلانگاری، ناخواسته از میان میرود. از نسخههای باقیمانده هرسال حدود چهارده مجلس بر پا میشود.
با بررسی متون تعزیهنامههای موجود با احتمال قریببهیقین میتوان آنها را به سید مصطفی کاشانی معروف به میر عزا ، تعزیه سرای عهد ناصری منسوب دانست. او مدتی در تکیه دولت به تعزیهگردانی پرداخت و در پی سرودن و اجرای مجلسی به نام « ترکمن زوار » مغضوب شاه قاجار و معزول شد.
هرسال صدای دهل بر بلندای تپهای یا پشتبامی مشرف به میدان تعزیه آغاز آیینهای سوگواری ننیز را در روز اول محرم خبر میدهد و ساعتی بعد تعزیهخوانان با پیشخوانی مجلس « مرد تعزیهدار » این سوگواریها را رسماً شروع میکنند. این تعزیه در ایامی که از سوی متعصبین با محدودیتهایی در این زمینه صورت میگرفت پرشورتر برپا میشد زیرا محتوی آن مخالفت حاکم شهری است با برگزاری مجلس عزاداری امام حسین ...
بررسی متون تعزیهها، نمادها و نشانهها، موسیقی سازی و آوازی تعزیهها و آیینهای وابسته به تعزیه و سیر تحول آن، هرکدام میتوانند موضوع پژوهشی مستقل باشند ...
اگرچه موقعیت جغرافیایی ننیز و از سویی علاقهمندی مردمانش به حفظ سنتها ، شیوه تعزیهخوانی و آئینهای وابسته به آن را تا حدود زیادی از دگرگونی و آسیب به دورنگه داشته است. اما ظهور تکنولوژی و ارتباط با گروههای تئاتر و تعزیه و تأثیرپذیری از سریالهای تلویزیونی آسیبهای جدی در خصوص اجرای تعزیه ننیز وارد کرده که به گوشهای از آنها اشاره میکنم:
- حذف و اضافهی متن مجالس تعزیه:
پس از پیروزی انقلاب 57 مرحوم شیخ نادعلی حسینخانی که اهل ننیز و تنها روحانی منطقه رابر بوده است با توجه به شرایط جدید ، مانع برگزاری مراسم تعزیه شده و اجرای آن را مشروط به «اصلاح نسخهها» و انطباق آنها با اسناد تاریخی و زدودن تحریفات میکند. وهن اهلبیت نیز از مواردی بوده که در حذف برخی از اشعار تعزیه نامهها در نظر گرفته میشده است. اصلاح نسخهها اگرچه با در نظر گرفتن جو و شرایط پیشآمده توجیهپذیر و اجتنابناپذیر بوده است اما در اغلب موارد سلیقه و ناآگاهی، باعث حذف غیرضروری بخش عمدهای از تعزیه نامهها شده است. تا جایی که گاهی عدم توانایی تعزیهخوانان نسل جدید در اجرای بحرطویلها و برخی گفتگوها منجر به حذف آنها به بهانهی «اصلاح» میشود. در این میان برخی نماد و نشانهها در تعزیه هم از میان رفت. این معضل تا سالها بعد و بخصوص در مقطعی با حضور و حاکمیت امامجمعهی شهر رابر گریبان تعزیههای ننیز را رها نکرد. و این رویکردِ «اصلاحگرایانه» بدون وجود و تداوم آن ضرورتها و بدون دلایل منطقی هنوز کموبیش ادامه دارد.
- تعزیهی اصیلِ ننیز متکی به موسیقی آوازی و ادبیات غنی ِ متون آن، و اجرای نمایشی تعزیه بسیار محدود و منحصر به انجام حرکاتی نمادین بوده است. نسل جدیدِ تعزیهخوانان تحت تأثیر تئاتر و بهخصوص سریالهای تلویزیونی آسیب جدی به اجرای سنتیِ تعزیه وارد کردهاند ...
3.موسیقی سازی در تعزیههای ننیز درگذشتهای بسیار دور « دهل » ، «سرنا» و «نی» بوده است. تا چند سال پیش استفاده از دهل هنوز برای پر کردن فاصلهها در تعزیه استفاده میشده اما مدتی است تحت تأثیر سینما و تلویزیون از موسیقی ضبطشده استفاده میشود.
- اطلاعرسانی برای تعزیه همانگونه که گفته شد با دهلنوازی و ... صورت میگرفته ولی اکنون بلندگوها و صدای ضبطشده مداحیهای شهری جای آن را گرفته است.
- برگزاری سوگوارههای تعزیهی استان کرمان توسط حوزه هنری و اداره ارشاد در بیست سال گذشته ، اگرچه بهقصد خدمت صورت گرفته، اما بزرگترین آسیب را به تعزیهی استان کرمان و گروههایی چون تعزیه ننیز وارد کرده است. مقایسهی تعزیهی گروههای مختلف بافرهنگها و شیوههای متفاوت ، داوری و گزینش، انتخاب تعزیه و تعزیهخوان برتر، خسارات جبرانناپذیری به تعزیه سنتی و اصیل استان کرمان وارد میکند...
و سخن آخر اینکه: تعزیه پیش و بیش از آنکه «هنر» یا «نمایش» باشد «آیین » است. آیینها را باید در ظرف فرهنگ و جغرافیای فرهنگی خودشان سنجید چهبسا آنچه ازنظر مخاطبان تعزیه در منطقهای پذیرفتهشده باشد در نگاه مردم جایی دیگر اشتباه و گاهی مضحک به نظر برسد.
تعزیه را نمیشود خیلی محدود به قوانین و بایدونبایدها کرد...»
نظر خود را بنویسید