فردای کرمان – محمد لطیفکار: اوایل دههی پنجاه، زمانیکه دبیرستان میرفتم با نوشتههای دکتر علی شریعتی آشنا شدم. آن روزها اندیشههای شریعتی در دبیرستانها و دانشگاهها در اوج محبوبیت بود، و افکار او برای ما که بسیار جوان بودیم، هیچ عیب و نقصی نداشت.
چند سال پیش به مناسبت سالروز درگذشت او یادداشتی با عنوان: «شریعتی اسطورهی دهه پنجاه» نوشتم. این یادداشت را در همان زمان در هفتهنامه پاسارگاد منتشر کردم.
سال گذشته نیز یادداشت کوتاهی قریب به همین مضمون، اما اینبار با عنوان:« نسل ما و شریعتی» نوشتم و در فضای مجازی منتشر کردم.
در آن یادکرد کوتاه اینستاگرامی نوشته بودم: «شریعتی امروز دیگر مسئلهی زمانهی ما نیست؛ اما یک حس خوب، او را در ذهن ما با مذهب، اخلاق و میهن پیوند میدهد.
همنسلان من سخنرانیهای پرشور و جذاب او را خوب به یاد دارند. حتی اوایل انقلاب، مردم در صفهای طولانی جلوی کتابفروشی به صف میایستادند تا کتابهای او را بخرند.
به گمان من برای داوری در مورد شریعتی باید دههی چهل و پنجاه را بشناسیم؛ چرا که او برانگیختهی همین دوره بود. او از اسطورههای جوانان در دههی پنجاه بود»
اما چیزی که باعث شد تا این یادداشت را بازتولید کنم این است که روز گذشته دیدم دکتر مقصود فراستخواه در گفتوگو با روزنامه ایران، بر این مضمون تاکید کرده است. حیفم آمد دیدگاه او را به مناسبت چهل و سومین سالروز درگذشت او، اینجا نیاورم.
این دیدگاه از آن نظر قابل تامل است که ما را از داوری افراطی یا تفریطی در مورد شریعتی که این روزها منتقدان زیادی پیدا کرده است، باز میدارد. او در این گفتوگو میگوید:«شریعتی فرزند روزگار خود بود. او مؤلفی بود که تا حدی مخاطبان و زمانهاش نیز در تألیف خود او سهیم بودند. ما اغلب فکر میکنیم یک مؤلف همچون شریعتی و آلاحمد، بیرون گفتمانها و پارادایمها ایستادهاند و از بالا مینگرند و متنهای خود را با قدرت میسازند. در حالی که مؤلفها خود نیز، ساخته میشوند. مؤلفها فقط نمینویسند بلکه خود نیز نوشته میشوند. همانطور که شریعتی مینوشت، خود نیز نوشته میشد. متن شریعتی به شکل اجتماعی و در شبکهای با مقیاس ملی و جهانی آن روز ساخته شد؛ در نتیجه این شریعتی، دیگر امروز قابل تکرار نیست».
روحش شاد و یادش گرامی باد. /پ
25577
یادداشت محمد لطیفکار
شریعتی فرزند روزگار خود

نظر خود را بنویسید