فردایکرمان ـ مینا قاسمی: رضا شمسی، منتقد ادبی و روزنامهنگار که پروردهی فلسفه و ادبیات است، در این گفتوگوی کوتاه که در ساعات پایانیِ شب با او میسر شد، از شیوههای شخصیاش برای مقابله با کرونا گفت.
او در پاسخ به این پرسش که «در ایام کرونا بر رضا شمسی چه گذشت؟» صحبت کرد و گفت که رضا شمسی هم مثل تمام مردم دنیا، با آمدن کرونا روند رایج زندگیاش مختل شد. ساعت خواب و بیداریاش تغییر کرد. برای ندیدن دوستان و عزیزانش، آنطور که دلش میخواست با آنها ملاقات کند اما نتوانست، دچار عذاب و آزار شد و او هم مثل بسیاری از مردم دنیا، رنج ترس از این بیماری را با پناه بردن به سینما و ادبیات بر خود هموار کرد.
اضافه بر این، او در گفتوگوی حاضر خواهد گفت: «این شرایط بر هنرمندان تاثیر متفاوتتری گذاشت، چون علاوه بر روندِ منظم زندگی، اندیشگانِ این صنف نیز دستخوش تحولات بنیادین شد».
وی در اینباره گفت: «در اینکه کرونا یک اتفاق و حادثهی جدید بود که در زندگی همهی آدمها افتاد، هیچ شکی نیست. اما هنرمندان و نویسندگان بیشتر از بقیهی مردم از این اتفاق ناخوشایند تاثیر گرفتند که بیشترِ این تاثیر در بخش اندیشگانی آنان بود. وگرنه همهی مردم روند عادی زندگیشان مختل شد. از خواب بیدار شدن، کار کردن، رعایت بیشتر نظافت و... با همهی ملت بود. این یک ترس همگانی از مرگ بود. ولی هنرمندان و نویسندگان بیشتر زندگی را از منظر عاطفی، احساسی یا اندیشگانی میبینند پس طبیعتا تاثیر بیشتری از اتفاقات و رویدادها میگیرند».
وی افزود: «یک بخش دیگرِ این جریان هم برمیگردد به تولید اثر هنریِ هنرمندان. هنرمندان و نویسندگان هم مثل همه، زندگی روزمرهشان متوقف شد و با این اتفاق، تولیدات هنریشان هم متوقف شد. ولی من فکر میکنم یک هنرمند یا نویسندهی ایرانی با بقیهی هنرمندان و نویسندگان دنیا تفاوت دارد و تفاوت او در این است که هنرمند ایرانی آنقدر با بلاها و سختیهای متعدد روبهرو شده و بر سرش آوار شده که دیگر انگار کرخت شده! مگر ترس از جنگ و شرایط بد اقتصادی کم از ترس از کرونا است؟ این مشکلات هنرمند را کرخت کرده و انگیزهی زندگی را از بین برده است».
این شاعر در ادامه، با بیان اینکه هنرمند نمیتواند در دلِ بحران در مورد آن صحبت کند، گفت: «یک مسئلهی دیگر هم که هست این است که یک نویسنده یا یک فیلمساز وقتی میتواند درمورد پدیدهای مثل جنگ فیلم بسازد یا داستان بنویسد که از آن اتفاق فاصله گرفته باشد. نمیتوان در میدانِ جنگ، از جنگ نوشت. درست است که داری جنگ را تجربه میکنی ولی بعد باید بروی خارج از فضای جنگ، در منزلت بنشینی و از جنگ بنویسی. باید ازآن بلای طبیعی فاصله بگیری. از این لحاظ، ما در حال حاضر زیر آوار کرونا، یک اتفاق بسیار غیرمترقبه هستیم و فعلا تنها اتفاقی که افتاده این است که زندگی روزمرهمان مختل شده است. در زمانهای که بهداشت و پزشکی در حال کنترل سلامت مردم است، یک دفعه یک ویروس کرونا مرگ را با خود آورده. به نظر من در حال حاضر هنرمند دارد این تجربهی تلخ را پشت سر میگذارد. تولیدات هنری متعلق به بعد از این دوران است».
شمسی ادامه داد: «متاسفانه عموم مردم ایران از جمله هنرمندانش انگیزهی عاشقیت و عشق به زندگی را از دست دادند. به همین دلیل مواجهه با کرونا برایشان سختتر شده است. من در این دوران یک اثر نوشتاری خوب، یا یک فیلم کوتاه خوب از کرونا ندیدم. آنچه که بوده نوشتههای کوتاه با رویکرد طنز بوده است. چون هنوز زیر آوار کرونا هستیم. هنوز به مرحلهای نرسیدیم که تجربهی تلخ را بخواهیم به اثر هنری تبدیل کنیم و به مرحلهی خلاقیت نرسیدهایم».
با آمدن شرایط بحرانی، عقل انسانی از بین رفت
شمسی در بخش دیگری از سخنان خود، از تاثیر کرونا بر زندگی روزمرهی خود گفت و اظهار کرد: «اگرچه، من شخصا آدمی نیستم که زندگی روتینی داشته باشم و به نظم روتین زندگی پایبند باشم ولی به هرحال همان نظم نیمهبندی که داشتم را هم کرونا مختل کرد. من هم مثل بقیهی مردم ساعت خواب و بیداریام به هم خورد، برنامههای رایج زندگیام به هم خورد. و از همه چیز بیشتر که مرا آزار داد این بود که نمیتوانستم آنطور که دلم میخواهد دوستان و عزیزانم را ببینم. انگار من را گذاشته بودند توی یک قفس و از همه چیز محرومم کرده بودند. ما در جایی زندگی میکنیم که همان آزادی اندکی که در زندگی روزمره داشتیم هم کرونا گرفت. در این وضعیت با خودم گفتم شاید بهتر باشد فیلم بیشتری ببینم و کتاب بخوانم. اتفاقا از این بابت باعث شد دوباره به علایق خودم بیشتر بپردازم. اینها برای من شیوههای مقابله با کرونا بود».
پناهی جز ادبیات و سینما نداشتم
شمسی در ادامه، از تبعات شرایط سخت کرونا بر روان خود گفت و در اینباره ابراز کرد: «میتوانم بگویم به نسبت زندگی قبلم، افسردهتر بودم چون انگار از هستی و دنیا، جدا شدم. مخصوصا به عنوان یک ایرانی گلهمندم که ما به اندازهی کافی مشکل داریم که دیگر این هم اضافه شده است. ولی بیشتر به این علت افسرده بودم که شاید به عنوان یک انسان ایرانی این اتفاق از حد تحملام بالاتر بود. ولی در مقابل، پناهی نداشتم جز خودِ ادبیات و سینما. شاید در این دوره به دلیل اینکه تمرکز لازم برای متون نوشتاری نداشتم، فیلمهای بیشتری دیدم».
وی گفت: «امیدوارم زودتر تمام شود. اگر نخواهیم تعارف کنیم، باید بگویم واقعا خسته شدهام. بله باید با حرفهای شعاری جلو رفت و بله، باید تحمل کرد، رعایت کرد، پروتکلها را پیش برد دست به دست هم داد، ولی در عین حال خسته هم شدهایم! و رفتارهای غیرعاقلانه چه از طرف مردم و چه از طرف مسئولان و متولیان کشور را وقتی میبینم واقعا اذیت میشوم. چرا وقتی میشود بعضی تجمعات را نداشت، باید حتما برگزارشان کرد».
تنم میلرزد که اگر کرونا بگیرم چه کسی حامیام خواهد بود؟
وی سپس با اشاره به وضعیت سختتر اهالی هنر در شرایط بحرانی، اظهار کرد: «در یک شرایط بحرانی اولین چیزی که از سبد مصرف خانواده، فرد و جامعه حذف میشود کالای فرهنگی است. منی که متعلق به صنف هنرمندان هستم، در این زمینه بیشتر از دیگران آسیب میبینم. من نمیدانم من و دوستان دیگرم که از نظر صنفی بین اهالی هنر طبقهبندی میشویم، واقعا ماندهام که داریم با چه توانی ادامه میدهیم؟! انگار تو به عنوان هنرمند هیچ حامیای در کشور خودت نداری. من بارها به خودم لرزیدم که اگر من خدای ناکرده به کرونا مبتلا شوم یا یکی از عزیزانم این بیماری را بگیرد، چگونه باید از پس هزینههای مالیِ این بیماری بربیاییم؟ چه کسی حامی من خواهد بود؟ به جز خانوادهام که اگر توان مالی داشته باشد حمایتمان خواهد کرد، اگر نه که دیگر باید برویم به امان خدا! واقعا هیچ مسئولی به جز حرف چیز دیگری تحویلِ ما نداد. امیدوارم زودتر این کرونا تمام شود. واقعا خستهام». /م
نظر خود را بنویسید