فردای کرمان - مینا قاسمی: تقریبا روزهای آخر زمستان سال پیش بود که دکتر یدالله آقاعباسی از تمرین نمایش تازهی «آینه و سنگ صبور» خود خبر داد و اعلام کرد که این نمایش برای اجرا آماده است؛ اما برای روی صحنه رفتن، فقط منتظر رسیدن فصل مناسب است که تعطیلیهای روزهای نزدیک به عید را نداشته باشد، و هم بازیگران و هم تماشاگران با فراغتخاطر به تماشای تئاتر بنشینند. در آن زمان تنها لازمهی اجرای نمایش تازهی دکتر آقاعباسی، فقط یک «فصل مناسب» بود؛ اما درست یک سال بعد از اعلام این خبر، با آمدن کرونا و تعطیل شدن تماشاخانهها و پلاتوهای تئاتر، اجرای این نمایش تازه، تا همین لحظه به چیزی بیشتر از یک فصل مناسب بستگی دارد؛ آقاعباسی، به عنوان یکی از هنرمندان شناختهشدهی حوزهی تئاتر، همواره در امر تدریس، اجرای نمایش، پژوهش و ترجمههای مربوط به این حوزه کوشش کرده و متون مفید متعددی به علاقهمندان این هنر عرضه داشته است. او در گفتوگو با فردای کرمان، به طور مفصل تشریح کرد که هنرمند در همین شرایط بحرانی که ممکن است بسیاری را عصبی کرده باشد، میتواند برای خود تهدید را به فرصت تبدیل کند و از این فرصت طلایی برای ارتقاء فکر و زبان خود بهره ببرد و به لحاظ نظری، سواد تئوری و تکنیکی خود را بالا ببرد. این گفتوگو را که در ادامه میخوانید، در بردارندهی گفتههای این نویسنده، پژوهشگر و مترجم در مورد تاثیر کرونا بر امور زندگی خود، اثرات تعطیلیهای کرونایی بر فضای فکری و روانیِ هنرمند تئاتر و بلاخره، آثار تازهی او است که در قرنطینه به آنها پرداخته است.
آقای دکتر، با توجه به این که شرایط کرونا و آمدن قرنطینه باعث شد تا برای مدتی، رویدادهای هنری و حتی جریان زندگی روزمرهی هنرمندان متوقف شود، خود شما در آن برههی زمانی چه تاثیری از کرونا بر امور خود گرفتید؟
اول باید این را بگویم که برای شخص من، امور زندگی و کارم، در چند حوزه طبقهبندی میشود، جدا از وظایف معمول زندگی و دشواریهای آن یک حوزهی کار من مربوط به تدریس در دانشگاه است که با آمدن کرونا کلاسهای من ابتدا تعطیل شدند و بعد به صورت مجازی در آمدند و به شیوهی ارتباط از راه دور ادامه پیدا کردند. اما میدانید که وقتی آموزش از راه دور باشد، استاد مجبور میشود خلاصهی مطالب را به دانشجو بگوید و دیگر در این نوع آموزش بحثی در نمیگیرد و کلاس دیگر حالت زندهی خودش را ندارد. من هم دچار این قضیه شدم و این احساس را تجربه کردم؛ اما به هرحال ترم به پایان رسید و امتحان دروس را هم از دانشجویان گرفتیم و تمام شد. قسمت دیگر کار من، نمایش و اجرای نمایش است. ما بعد از حدود دو سال، نمایشی را با نام «آینه و سنگ صبور» آماده کرده بودیم که ۱۰، ۱۵ نفر بازیگر داشت. مدت زیادی برای این کار تمرین کرده بودیم و کار آماده بود که البته در همان زمان هم برای اجرای آن تردید داشتیم که چه روزی مناسبتر است، آنقدر این هفته، آنهفته کردیم که بلاخره به روزهای کرونا خوردیم و الان چند ماه است که کار متوقف شده است. بعد ازآن نتوانستیم دور همدیگر جمع شویم و تمرین کنیم. البته حدود یک ماه پیش رسما گفتند که میشود تحت شرایطی خاص هم تمرین کرد و به صورت خیلی محدود نمایش را به اجرا رساند، اما با چنین وضعیتی کار کردن، چندان باب میل ما نبود. به خصوص که من هم به دلیل حضور بازیگرانی که اکثر آنها سنهای بالایی داشتند، برای خطری که ممکن بود جانشان را تهدید کند، هراس داشتم. بنابراین فکر کردم بهتر است تا عادی شدن شرایط به همین منوال ادامه دهیم. به هرحال اجرای نمایش هم شرایطی میخواهد که در شرایط غیرعادی، در شرایطی که جامعه و شهر روال طبیعی خودش را ندارد، کارهایی مثل جمع شدن افراد دور هم و یا اجرا و یا هر مراسم دیگری، دیگر حالت طبیعی خودش را نخواهد داشت و به نظر من هم عاقلانه نیست و توجیهاتی که آورده میشود هم قابل قبول نیست. اما به هر حال شرایط عادی خواهد شد و کارها ادامه خواهد یافت، لازمهی این امر هم، اجرای تمهیداتی است که همین کارها بتواند به صورت دیگری انجام شود. مثل همان اقدامی که برای تدریس مجازی صورت گرفت. به هرحال در آن شرایط هم خود دانشجو احساس میکند شرایط عادی نیست و با پیگیری دروس خود حتی از راه دور و ارتباط با استاد، کار را جبران میکند. برگردم به خودم، یک بخش دیگر از کار من علاوه بر تدریس و اجرای نمایش به کارهای پژوهشی، ترجمه و نگارش اختصاص دارد که هرگز متوقف نشده و در طی ۳۰، ۴۰ سال گذشته هم همیشه آن را دنبال کردم. به ناچار در این شرایط، و در ایام قرنطینه، این وجه از کار من تقویت شد. البته خود من باورم این است که انسان باید در جامعه باشد و از آن نیرو بگیرد تا بهتر بتواند کار کند، ولی در شرایط غیرعادی کرونا وقت من بیشتر صرف این وجه از زندگی فرهنگیام شد.
با توجه به این که «بازیگری» برای فعالان حوزهی تئاتر، به خصوص هنرپیشهها، به عنوان شغل اصلی و حرفهی آنان به شمار نمیرود و هریک ممکن است به صورت مقطعی قسمتی از زندگی خود را بر این کار بگذارند، به نظر شما این فاصلهی طولانیمدت جدا ماندن از کار چه اثری میتواند بر فعالیتهای حرفهای یک بازیگر بگذارد؟
اگر بخواهم این وضعیت را برای یک بازیگر بسنجیم، باید نگاهی به نسبت بین شهرستان و مرکز هم داشته باشیم. در این مورد باید بگویم وضعیت شهرستانها در مقایسه با تهران، فقط کمی متفاوت است. اما با این وجود هم، ما در شهرستانها بازیگر حرفهای خیلی کم داریم که این هم به این دلیل که است که تئاتر، زندگی بازیگر را تأمین نمیکند. هنرمندان، چه کسانی که آماتور هستند و چه کسانی که تمام وقت به این کار میپردازند، در کشور ما هرگز نتوانستند از راه هنر، به خصوص تئاتر، پول در بیاورند. مگر چند تن از ستارهها که آنّها هم شاید دری به تخته خورده باشد که مطرح شدهاند و آن هم گذرا است و همیشگی نیست. به جز آنها، هنرمندان بازیگر نتوانستند از این راه زندگی بگذرانند مگر این که خیلی بخواهند با قناعت زندگی کنند. ولی من، به شخصه معتقد هستم هنرمند حتما و لزوما باید چندوجهی باشد. این باور از زمان کودکی با من بود، چون یک زمانی حکایتی در اینباره خوانده بودم که بسیار بر من تاثیر گذاشت. حکایت در مورد شاهزادهای بود که از تاج و تخت خود جدا شده، و به کارگری میپرداخت. درواقع پدرش عامدانه او را به این روش تربیت کرده بود تا بتواند در شرایط مختلف، جان در ببرد. درواقع تربیت همهی بچههای ما در قدیم اینگونه بود. اگر بچهها مدرسه هم میرفتند، سه ماه تابستان را باید به کاری مشغول میشدند. هیچکس آن زمان بیکار نبود. من هم در اینباره معتقد هستم که آدمها باید توانایی چندوجهی شدن را در کارشان داشته باشند تا در نمانند. باید بتوانند خودشان را با هر شرایطی وفق دهند. این که آدم فقط متمرکز بر یک کار باشد، به خصوص در کشور ما اصلا جواب نمیدهد. باید بگویم بازیگرانی که صرفا به بازیگری متکی بودند قطعا در این شرایط لطمه دیدند. البته، ایدهآل این است که آدمّها بتوانند بر یک کار متمرکز شوند و در یک شاخهای وقت بگذارند و کار کنند. خیلی خوب است اما متاسفانه در شرایط واقعی جامعه، فعلا این روش جواب نمیدهد.
اگر بخواهیم زندگی و روحیهی یک بازیگر حرفهای را که تمام کارش را بر این حوزه گذاشته در نظر آوریم، به نظر شما دوریِ طولانیمدت او از محیط تمرین و اجرای نمایش، بر فضای فکری او به عنوان یک هنرمند تأثیر میگذارد یا خیر؟
اگر بازیگری باشد که تماما و قطعا خودش را بر این حوزه متمرکز کرده باشد، حتما به لحاظ روانی لطمه میبیند. نه تنها در حیطهی بازیگری و نمایش این قضیه را داریم، شما در هر شغل و حرفهی دیگری هم این جریان را میبینید. این یک حالت همهگیر است. یک بلای همگانی است. بازیگر تئاتر هم، حتما از نظر روانی لطمه میبیند و به علت بیحوصلگی و اعصابی که صرف میکند حتما فشار روی او است. ولی در حوزهی هنر، من میتوانم توصیه کنم که افرادی که در این حوزه مشغول فعالیت هستند، در این فرصت پیش آمده، روی جنبههای تئوریک و تکنیکی خود کار کنند و خودشان را تقویت کنند. من اینجا وضعیت مادی افراد را در نظر ندارم چون هر آدمی باید برای خودش کاری کند که در این شرایط در نماند، ولی از نظر زبانی و فکری نمیتوانم بپذیرم که بازیگر وقتی یک سال کار نکند دیگر خیلی تحتتأثیر وضعیت موجود قرار گیرد! به هرحال این زمان به نظر من فرصت بسیار خوبی است، چون وقتی آدم درگیرِ کار است، خیلی سخت میتواند خودش را به لحاظ فکری بسازد. ولی وقتی خلوتی پیدا میکند میتواند برگردد و به این فکر کند که: من چرا تئاتر کار میکنم یا چه طور کار می کنم؟ در این فرصت کارهای زیادی میشود انجام داد. در یک دورانی مثل این دوره، واقعا فرصت تأمل خیلی بیشتری هست. همهی ما وقتی درگیر روزمرگی هستیم انگار فقط در یک خط حرکت میکنیم و چیزهای دیگر به چشممان نمیآید. اما وقتی در یک خلأ قرار میگیریم و همه چیز از دست ما میرود و در یک آن میبینیم که همهی داشتههایمان از بین میرود، در این لحظه، تنها چیزی که برای آدم باقی میماند، گوهری است که خود آدم دارد. و این لحظه درست همان لحظهای است که آدم باید به گوهر خود برگردد. شاید الان اینطور نباشد، ولی بعدا معلوم میشود که ما الان با همه بدیهایش چه فرصت طلاییای داریم که متاسفانه خیلی اوقات با بطالت، بیحوصلگی، تحتتأثیر واقع شدن، با حالات روانی مختلف، و پناه بردن به سرگرمیهایی که قانعمان نمیکند و ما را پُر نمیکند، آن را از دست دادیم.
در شرایط کنونی که اجرای تئاتر به حالت نیمهتعطیل درآمده، چطور میتوان آن را تا حدی که به بیماری کرونا دامن نزند، به اجرا رساند؟ شما اجرای پروتکلهای بهداشتی را برای یک اجرای موفق لازم میدانید؟ به خصوص برای اجرای نمایشی که باید تابع اصولی خاص باشد؟
بله، اجرای تئاتر میتواند صورت گیرد، ولی این که اجراگران تا چه حد بتوانند ابتکار به خرج دهند تا بتوانند احتمال خطر را کاهش دهند و تا چه حد بتوانند برای دیگران فضای امن فراهم کنند، کار دشواری است. ببینید، در تئاتر، احساس گرمای حضور تماشاگر ضروری است. در دنیای جدید حتی معماری تماشاخانهها هم به گونهای طراحی میشود که آدمها کاملا در کنار هم قرار بگیرند. دیگر آن صندلیهای بزرگ و با فاصله از همدیگر، به هیچعنوان استفاده نمیشود. چون در معماری جدید تماشاخانههای تئاتر، همهی تماشاگران یک تنِ واحد میشوند. حتی وقتی کنار هم قرار میگیرند اگر جا نبود باید روی زمین کنار هم بنشینند.درواقع اگر تئاتر میخواهد تئاتر باشد، همه باید یکی باشند، چه بازیگران و چه تماشاگران. اصلا ویژگی ذاتی و اصل زنده بودن تئاتر در همین است. حالا در این شرایط هم اجرای نمایش غیر ممکن نیست. برخی هم دارند اقداماتی انجام میدهند تا حرفهشان را حفظ کنند ولی باز هم اجرای تمام این تمهیدات، در سرانجام خود، هدف تئاتر را برآورده نمیکنند. البته برای بعضی اجراها با ابتکاراتی میشود کاری کرد که این قضیه از دست نرود، ولی من فکر میکنم حتی اگر تئاتر خیابانی هم برگزار شود یا محیطهای بزرگتری برای اجرا در نظر گرفته شود، باز هم تماشاگران باید جمع شوند و در این شرایط اپیدمی، جمع کردن مردم برای هر کاری اصلا عاقلانه نیست. فکر میکنم باید یا تا عادی شدن شرایط صبر کرد و یا دست به ابتکاراتی زد که خطر نداشته باشد.
آقای دکتر، شما از خلوتی که لازمهی وجود هنرمند است صحبت کردید، با نظر به شرایطی که قرنطینه و کرونا پیش آوردند، تاثیر آن را بر هنرمند تا چه اندازه میدانید؟
این شرایطی که یک بیماری واگیردار موجب آن شده، علیرغم تمام مشکلاتی که دارد، همهی دوریها، و همهی رنجهایی که با خود آورده، یک فرصت هم هست. همیشه، همهی آدمها باید همهی شرایط را به فرصت تبدیل کنند. اصلا هنر کارش این است که محدودیت را به فرصتی برای آزادی، رشد و تعالی تبدیل کند. اگر نتوانیم این کار را انجام بدهیم، فقط پیچ و مهرههایی هستیم در دست کسانی که فقط دارند ما را در دست خود میچرخانند. چه در حوزهی بازیگری و چه در حوزهی اجتماعی. این فرصت، فرصت تأمل است. من فکر میکنم که این شرایط ارتباطات انسانی را هم عمیقتر کرده است. شما ممکن است سال تا سال آدمهایی را نمیبینید اما مرتب مثل همین الان که با من صحبت میکنید، به آنها تلفن میزنید و حالشان را میپرسید. این خودش روابط را تعمیق میبخشد. من حقیقتا آرزو میکنم که هیچکس از این فرصتها عصبی و خسته نشود. ما باید به طبیعت فرصت دهیم و حق دهیم که با همهی دستدرازیهایی که به آن کردیم حالا دارد خودش را بازسازی میکند. طبیعت هم حتما موجود زندهای است که دارد فکر میکند و دارد عمل میکند. این را بپذیریم، و سعی کنیم خودمان را با سلامت از این دوره بگذرانیم، البته با حفظ همهی اصول ایمنی.
آقا دکتر، به عنوان سوال آخر لطفا در مورد آثاری که در دوران قرنطینه نوشتید یا ترجمه کردید برایمان بگویید.
سال گذشته، ۹ یا ۱۰ کتاب از من منتشر شد و در حال حاضر هم ۱۰، ۱۵ عنوان کتاب دیگر هم زیر چاپ دارم که ناشران به دلیل برگزار نشدن نمایشگاه کتاب، و سخت شدن شرایط بر آنها در کار نشر، دارند دست به عصا راه میروند و مشکلات خیلی زیادی هم دارند. فعلا اطلاع دارم سه عنوان از کتابها به چاپخانه رفتهاند که امسال منتشر میشوند؛ یکی از آنها «گشت و گذاری پیرامون پدرم» از جان مورتیمر است و دیگری نمایشنامهی «سرگرمیساز» از جان آزبورن. یک کتابی از شوناو کِیسی به اسم «غبار بنفش» هم هست که کار مشترک من و خانم موسوی است. یک کتاب نظری هم به نام «تئاتر نوین ایرلند» دارم که امسال منتشر میشود. در همین مدت قرنطینه هم سه نمایشنامه ترجمه کردم؛ یک نمایشنامهی زندگینامهای از یوجین اونیل و نمایشنامهای به نام «تحفهی انیشتین»از ورن تیسن که شخصیتهای این نمایشنامه انیشتین و نظیر او هستند که باید امسال منتشر شود چون آماده است. نمایشنامهی «میراث باد» از جروم لارنس و رابرت ای لی را هم ترجمه کردم. همچنین با خانم مینا متصدی نمایشنامهی فیلادلفیا من دارم میام اثر جان مورتیمر را ترجمه کردیم. همینطور ترجمه کتاب«کیمیاگران صحنه» از یوجینیو باربا را تمام کردم. کتابی در مورد تئاتر کودکان هست که مجموعه مقالاتی از ۵۵ نویسنده و پژوهشگر در سراسر جهان است که تا نیمههای آن را ترجمه کردهام. خودم هم نمایشنامهای را در دست نگارش دارم که تا نیمه آن را نوشتهام و امیدوارم تا یکی، دو هفتهی دیگر بتوانم آن را تمام کنم. یک فیلمنامه هم قبلا (حدود ۱۰ سال پیش) نوشته بودم که بحث آن، بخشی از تاریخ معاصر کرمان و ایران و شخصیتهای تاثیرگذار آن بود. به صورت یک سریال بود که بر شخصت های میرزا رضا، میرزا آقا خان و علیاکبر صنعتی متمرکز بود. قرار بود آقای کیانوش عیاری آن را بسازد ولی به دلایلی این اتفاق رخ نداد، و من احساس کردم که لازم است این فیلمنامه مطرح شود و دیدم که شاید اگر در قالب فیلمنامه نوشته شود، خواننده چندانی نداشته باشد. بنابراین سعی کردم آن را به صورت رمان بنویسم. یعنی میشود یک رمان تاریخی - که تا الان ۲۰۰ صفحه از آن را نوشتهام و فکر میکنم تا ۷۰۰ صفحه هم برسد. در این فاصله، دو سه مقاله پژوهشی هم نوشتم که در نشریات مختلف چاپ شده است. بخشی از کار پژوهشی من، در ادامهی کتاب «فنون نمایشنامهی ایرانی»ام است که در دوران قرنطینه مطالعاتم در این حوزه را هم ادامه دادم. از جمله کارهای دیگرم باید از برگزاری مستر کلاسی یاد کنم که به همت آقای دقیقی انجام شد و قرار است به صورت مجموعه، در قالب DVD منتشر شود. این کلاس تقریبا چهار ساعته بدون حضور شنوندگان برگزار شد. /م
نظر خود را بنویسید