فردای کرمان – محمد لطیفکار: همایون صنعتی تا زمانیکه زنده بود نه مصاحبه کرد و نه خاطرات نوشت. تنها مصاحبهای که حاضر به انجام آن شد با سیروس علینژاد بود و تا زنده بود منتشر نشد. تنها باری که جلوی دوربین رفت با مجتبی میرطهماسب برای بانوی گل سرخ بود، و دیگر هیچ. حالا آنهایی که تلاش میکنند او را بشناسند چارهای ندارند جز آنکه بروند سراغ نامههایش به ایرج افشار و خواهرش مهدخت صنعتی. و یا خاطرات این و آن دوست یا همکار قدیمی. این مطلب را از آن جهت میگویم که دیگران نیز روی این موضوع تاکید کردهاند و گفتهاند همایون را نشناختیم!
خاطرم هست پیروز کلانتری سازندهی مستند «همایون» که در آذرماه نود و هفت به کرمان آمده بود تا مستند خود را در تماشاخانه پارس نشان بدهد. بعد از نمایش فیلم، موقع نقد و بررسی، وقتی خواست در بارهی همایون چیزی بگوید، تاکید کرد « هنوز همایون صنعتی را نمیشناسم»!
من این جملهی کلانتری را بههیچوجه تعارف، یا حرفی از روی فروتنی نمیدانم. معتقدم او با بیان این جمله نشان داد، روی اندیشهها و رفتار همایون خیلی خوب و جدی کار کرده است. اما او نیز همانند بسیاری از کسانی که با همایون دمخور بودهاند، نتوانسته بود از همایون تعریف روشنی ارائه کند. گو اینکه همین مستند او هم نشان میداد که از همایون به تعریف روشنی نرسیده است.
همایون از جمله افرادی بود که به معنای درست کلمه چند وجهی بود. سایه روشنهای زیادی در زندگیاش بود که او را از سایر افراد هم دوره و دوستانش متمایز کرده بود. فراز و فرودهایی که او داشت، و علاقهای که به کار و پول و کتاب خواندن داشت او را یکه و شاید به قول ابراهیم گلستان «تک» کرده بود.
براساس چیزهایی که از همایون میدانیم و یادگارهایی که از خود باقی گذاشته است گمان میکنم او را باید در شمار سرمایههای اجتماعی و فرهنگی استان و کشور بدانیم.
حیف است به پاره دانستهها و خرده روایتهایی که در بارهی او گفته میشود قناعت کنیم و با کمکاری در بارهی شخصیت او، راه شناخت واقعی او را بر خود ببندیم.
*چهارم شهریور سالگرد درگذشت اوست. یادش گرامی و روحش شاد باد.
*عکسها را از اینترنت برداشتهام.
نظر خود را بنویسید