گروه فرهنگوهنر ـ هفتهنامه سراسری «کرگدن» در شمارهی 147 خود، در تاریخ هفتم مهرماه جاری، یادداشتی دربارهی کتاب «آهوانی» منتشر کرده است. این یادداشت که «مهناز معیّری» آن را نوشته را در ادامه میخوانید. به گزارش فردایکرمان، آهوانی مجموعهداستان «مهدی محبیکرمانی» است که نشر نون امسال آن را منتشر کرده است.
معیری مینویسد: «محبیکرمانی داستانهای سادهای نوشته که در ذات خود پیچیدهاند. او موضوعهای جاودانهی زندگی بشری و موضوعهای اجتماعی مانند سنگینی سنتها، پوچی پارهای دلبستگیها و وابستگیها، روابط قدرت و مانند آنها را بهخوبی در تاروپود داستانها بههم تنیده است بیآنکه خواننده را فریب دهد و او را درگیر گره افکنیها، بحرانها، بیم و امیدها، انتظار و لذت کشف میکند».
او ادامه میدهد: «تعلیق مهمترین شگرد محبی در بیشتر داستانهای این مجموعه است. «صفورا» داستانی است که شخصیت آن در تعلیق است. او حضور عینی ندارد اما در فضای ارتباطی آدمهای محل حاضر است. «اثر» او حاضر است. اثر او چیست؟ اولین کلید راوی برای کشف اثر حضور صفورا چشم انتظاری او به راه شوهری است که راهی جبهه شده است: وفاداری یکی از آن اثرهاست که در ناخودآگاه جمعی مردم محل ثبت شده است».
نویسندهی یادداشت معتقد است: «کلید بعدی در گفتوگوی اهالی محل به دست خواننده میافتد. خواننده پی میبرد که صفورا عاشق شویش بوده و هردم بیتاب بازگشت او به خانه: اثر دوم حضور ناپیدای صفورا در خاطرهی جمعی مردم محل، عشق است و آخرین گشایش برای فهم اثر این حضور، نقل تجربهی عجیب (و دور از فهم)ف رزندان نویسنده در روبهرو شدن و برخورداری از کمک و مراقبت زنی (همراه مردش) در کوهستان مه گرفته و سرد و رهایی از سرگردانی و گمشدگی و بازگشت به خانه است و بدینگونه راوی که حالا جایش را به خود نویسنده داده با تاکیدی نمادین از حضور مهربانی بیدریغ معطوف به همگان در شکل یک صورت خیالی یعنی صفورا سخن به میان میآورد».
معیری ادامه میدهد: «جالب آنکه محبی در گشایش سوم، برای نشان دادن «اثر» حضور صفورا در روان جمعی مردم محل در شکل مهر و مراقبت همگانی از شگردی خلاقانه فراروایی در جابهجا کردن راوی اولیه با خودش بهعنوان نویسندهی درگیر ماجرا بهره میبرد و با تودرتو بافتن قصه، از واقع به تخیل و از تخیل به واقع رفتوبرگشت میکند. این دو روایت روی هم سوار میشوند و واقعیت خیالی صفورا به حقیقت صفورا تبدیل میشود».
نویسندهی یادداشت با اذعان به اینکه نکتهی مهم در شخصیت داستانهای مجرد محبی آن است که آنها سرسری نیستند و غایتی دارند؛ تصریح میکند: «غایت صفورا عشق است.علت وجودی صفورا یادآوری حضور و تداوم عشق است.اما صفورا را چه کسی زنده نگه میدارد؟ حکایت کردن سرگذشت صفورا: زنان و مردان محل، خود رسالت نویسنده را به دوش میکشند. داستان میسرایند و یاد عشق را زنده نگه میدارند».
او مینویسد: «شخصیت اصلی داستان «ماه و ماهی» هم حضور ندارد اما در گفتوگوی مداوماش با نویسنده در خیال خلاق نویسنده حاضر است و مقوم فکرها و احساسهای او. غایت وجود او (صورت خیالی مادر نویسنده؟) الهامبخشی به نویسنده و کار نویسندگی اوست».
معیری همچنین بر این باور است: «مثال دیگری از تعلیق در داستان «آن چمدانها» در شکل تعلیق ماجراست. داستان موضوعی ساده دارد که در ذات خود پیچیده است: جمع کردن آت و آشغال. این موضوع تمامی روابط و رویدادهای داستان را حول خود شکل میدهد. شخصیت داستان در موقعیتی حساس دست به یک انتخاب زده است. چه ماجرایی بر او گذشته است که به چنین انتخابی کشیده شده است؟ گرهگشایی آخر داستان خواننده را بسیار غافلگیر میکند. اینجا هم سخن از عشق است. خوانندهی این داستان به احتمالی، از این پس، شخصیتهای وسواسی در جهان واقع را با فهم و مهر صمیمانهتری خواهد نگریست. و چنین است که محبی؛ نمونهای از خدمت ادبیات داستانی را به بسط روابط مهرآمیز انسانی در میان آدمیان به دست میدهد».
معیری مینویسد: «زبان محبی فارسی پاکیزه است و در بعضی از داستانهایش به شعر نزدیک میشود. طنزی سرخوشانه در بیشتر آنها موج میزند. حتی در داستانهایی سراسر بحران مانند «آن چمدانها» که با طنزی دلگشا تلطیف شده است و یا داستانی مانند «زاغو» نمونهای اصیل از فرهنگ بومی و مردمی است که با موضوعهای تابو در فرهنگ مردم شهری، با طنزی مفرح حرکت داستان را به جلو پیش میبرد و در پایان ضمن نشان دادن ظرفیتهای پنهان فرهنگ عامه، خواننده را غافلگیر میکند».
او اضافه میکند: «شاید استفادهی محبی از لهجه ی کرمانی در بعضی از داستانها باعث شود خوانندهی ناآشنای غیر کرمانی به دستانداز بیفتد ولی برای من تصور آن مکثهای دردآلود صوتی و کشیدگیهای آوایی لذت شنوایی لهجهی کرمانی را زنده کرد».
معیری در ادامه مینویسد: «محبی در داستانهای واقعگرای اجتماعی این مجموعه مانند «سرچشمه ئی» در مواجهه با سنتها و روابط قدرت نهفته در آنها به پشتوانهی تجربهی زیستهی خود در زادگاهش کرمان با لحنی مهربانانه به نقدهای اجتماعیای مفرح دست زده است. خواندن این مجموعه داستان از روان جمعی خیالپرور و زندهی مردم کرمان تصویری چشمنواز به خواننده میدهد».
نظر خود را بنویسید