فردای کرمان - سیدمحمدعلی گلابزاده*: این روزها که قاتل ویرانگری در پوشش ذرّهای ناچیز و غیر قابل رؤیت، به نام کرونا جهان را زیر و رو کرده و دلی را بیهراس نگذاشته و بر ناتوانی بشرِ پر مدّعا و خودخواهِ امروز مهر تأیید زده است، ما با دو گروه یکی نادان جاهل و دیگری دانای غافل روبهرو هستیم. گروهی که در اوج جهل و نادانی، تعصب را پشتوانهی رفتار خود ساخته و دین را دستاویز قرار دادهاند، و گروه دیگری که همه چیز را در رهگذر دانش جستجو کرده و از معنویت و تأثیر دعا غافل ماندهاند.
ابتدا به نادانان جاهل بپردازیم، با این توجه که نادان همان جاهل و جاهل همان نادان است، تکراری که چشمپوشی خواهید کرد. اما اینان چنان در جهل مرکّب ماندهاند که گویی امیدی به رهانیدنشان نیست، برخی رفتار این گروه در چنین روزهایی که به شدّت نیازمند رعایت اصول بهداشتی هستیم، آن قدر دل بهمزن است که اندازهای برایش سراغ نداریم، سر خیل این گروه کسانی هستند که به ضریح مطهر حضرت امام هشتمین، زبان میمالند و آن را لیس میزنند تا اخلاص خود را به تماشا بگذارند، غافل از اینکه، صحنهی اخیر جز نادانی، حرمتشکنی، افزودن به دشواریهای جامعه و ایجاد نفرت و انزجار همگانی، چیز دیگری را نشان نمیدهد. اصلاً فرض کنیم کرونایی وجود ندارد، آیا این اقدام به تنهایی، حرمت حرم را نمیشکند؟ در کجای تاریخ خوانده یا شنیدهایم که دلبستهای برای مراد خود، چنین عرض احترامی را هدیه کرده باشد؟ آیا با رفتاری از ایندست قصد داریم برای آن امام همام، شکوه و بزرگی بیشتری را به تماشا بگذاریم؟ و آیا این رفتار توهینآمیز موجب نفرت و بیزاری آن ستارهی هشتمین آسمان امامت نخواهد شد؟
رفتار برخی تندروهای دیگر نیز جای بسی شگفتی دارد، مانند آن بزرگواری که با بستهای از تربت مقدس حضرت اباعبداللهالحسین به ملاقات بیماران کرونایی میرود و به هر کدام مقداری میخوراند و به این ترتیب، هم تربت آن امام بزرگوار را بیحرمت میکند و با دخالت بیجا و غلط در امری که وظیفهی او نیست، یکی از اصول اصلی و اساسی اسلام را زیر پا میگذارد و یا آن روانشادی که در صفحهی اینستاگرام خود نوشت: دیشب سرفههای خشک، امانم را بریده بود، برخاستم، مقداری تربت امام حسین آب کردم و خوردم و بحمدالله بهبود پیدا کردم. اما پنج روز بعد خبر درگذشت ایشان در مطبوعات انتشار یافت. پرسش این است که چرا ما باید قدّیسین خود را به این بهای ناچیز سودا کنیم؟ اگر کار به این سادگی بود، پس چرا گفتهاند اول دوا، بعد شفا، و یا در هنگام تردید برای گرفتن تصمیم، توصیه شده که: اول استشاره بعد استخاره.
ایکاش این متعصبین خرافهپرست از رهبری انقلاب میآموختند که همواره بر نظرات کارشناسی و علمی ستاد مبارزه با کرونا تأکید کرده و عملاً نیز تمامی ضوابط و دستورات را موبهمو اجرا کردهاند. آیا ایشان نمیتوانستند، همچون گذشته جلسات عمومی خود را ادامه بدهند و بعد اعلام نمایند که هر کس مبتلا شد، با توسل و توکل خود را درمان کند و مطمئن باشد ائمه اطهار او را شفا خواهند داد؟ حال آنکه ایشان ضمن تأکید بر اهمیت توکل و توسل، رعایت دقیق اصول بهداشتی و پرهیز از خرافه را بارها و بارها تأکید کردهاند.
وقتی خداوند میفرماید: «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم» و صراحتاً اعلام میدارد که خداوند هیچ قوم و ملتی را تغییر نمیدهد، مگر آنکه خود، زمینهی دگرگونی خویش را فراهم سازد. وقتی امام صادق علیهالسلام میفرمایند: یکی از پیامبران بیمار شد و گفت: خدا شفا میدهد، ندا آمد که تا درمان نکنی شفا نمیدهم. روایات زیادی وجود دارد که حتی پیامبر اسلام برای درمان به پزشک مسیحی و نصرانی مراجعه میکردند. پس از ضربت خوردن حضرت علی علیهالسلام، پزشک یهودی بر بالین ایشان آوردند و... دهها آیه و حدیث و روایت از این دست وجود دارد. بر این اساس باید پرسید اندیشهها و عملکردهایی اینچنین چه معنا و مفهومی دارد و آیا وجود تعصباتی اینگونه، بر دشواریهای کنونی گره نمیزند و جامعه را تا مرز نابودی پیش نمیبرد؟
از این گروه تندرو و متعصب که بگذریم، به گروه دیگری میرسیم که به اصطلاح از آن طرف بام افتادهاند، یعنی آنها که تأثیر دعا، در جوار درمان را نادیده گرفته و آن را ساده لوحی میانگارند. حال آنکه دعا نه تنها از بعد مذهبی، جایگاه ویژهای دارد، بلکه از ابعاد گوناگون علمی، نیز امری ثابت شده است. روانشناسان و پزشکان و صاحبنظران، بر این باورند که درمان، در محیطی بیقرار و ناآرام که جولانگاه تنش و اضطراب و استرس باشد، بسیار کماثر و گاه بیاثر است، زیرا هیولای استرس و اضطراب، تأثیر دارو را بسیار کم کرده و بیمار را از دستیابی به درمان باز میدارد. اینجاست که دعا و یاد خداوند و نیکان درگاه او، با بیقراری و استرس به مبارزه برمیخیزند و با آرام ساختن فرد، زمینهی درمان را فراهم میسازند. آنگونه که خداوند هم میفرماید: «الا به ذکرالله تطمئنالقلوب» دل، آرام گیرد به نام خدا.
پژوهشگران دانشگاه آرهاوس دانمارک، پس از انجام آزمایش روی 20 نفر با ایده و عقیدههای گوناگون اعلام کردند که وقتی انسان برای خودش یا دیگران دعا میکند و گشوده شدن گره مشکلها را از خدای خویش خواستار میگردد، آنبخش از مغز که وظیفهی تأمین آرامش انسان را به عهده دارد، فعال میشود. روانشناسان نیز بر این عقیده هستند که دعا در تقویت روح و بالابردن سیستم ایمنی فرد در حکم ورزش، برای تقویت جسم است، به ویژه اگر این دعا کردن، جمعی باشد، بر مهر و محبت دعاکننده میافزاید و او را از پرخاشگریهایی که به سیستم ایمنی بدن لطمه وارد میسازند، دور میکند.
بر این اساس باید گفت: وای به حال دو گروهی که یکی؛ بر هرچه تحقیق و پژوهش علمی که حاصل هزاران ساعت تلاش دانشمندان است خط بطلان میکشد و خرافات را جایگزین آن میسازد و ارزش و اهمیت ائمه اطهار و قدیسین مذهبی را در حد یک پزشک و درمانگر پایین میآورد و حال آنکه آنان دارای مقام و منزلتی هستند ورای اینگونه اندیشهها که برای شناختشان، دل و دیدهای آگاه نیاز است.
و گروه دوم؛ عالمنماهایی که همه چیز را در رهگذر پزشک و دارو جستجو میکنند و از اصول اساسی و بنیادی توکل و دعا غافل هستند و خواسته یا ناخواسته تأثیر غیرقابل انکار توسل و توکل و دعا را نادیده میگیرند و حتی حاضر نیستند نظریهی «سیکوسماتیک» یا همان تأثیر متقابل جسم و روان بر یکدیگر، که امروز به عنوان یک اصل مسلم روانشناسی مورد قبول همهی دانشمندان است را بپذیرند.
درود خدا بر حکیم توس، فردوسی بزرگ که فرمود:
ز کار زمانه، میانه گزین / چو خواهی که یابی زخلق آفرین
کسی کو میانه گزیند ز کار / پسند آیدش گردش روزگار
ستوده کسی کو میانه گزید / تن خویش را آفرین گسترید
*پژوهشگر تاریخ و رئیس مرکز کرمانشناسی
نظر خود را بنویسید