فردای کرمان – محمد لطیفکار: داستان بوف کور صادق هدایت به خاطر اینکه توانست جایگاه ادبیات داستاننویسی ایران را در کشور و فراتر از آن در سطح جهان ارتقاء بدهد، واجد اهمیت است، و روزبهروز قدر و اعتبار آن در حوزهی ادبیات داستانی کشورمان بیشتر شناخته میشود. دربارهی بوف کور حرف زیاد زده شده، اما این اثر به قدری تاویلپذیر است که گمان میرود تا نسلها بعد، این کنکاش و گفتوگوها برای فهم آن ادامه خواهد یافت.
داستانی با این پیشینه و جایگاه ادبی، حالا چند روزی است که دستمایهی یک اثر نمایشی ارجمند قرار گرفته و توجه علاقهمندان را به خود جلب کرده که با وجود فضای کرونایی، ضمن رعایت پروتکلهای بهداشتی، برای تماشای این اثر به تالار علی معلم واقع در خانه هنر بروند.
محمدرضا حیدری، کارگردان و بازیگر نمایش بوفکور که قدم در وادی این داستان گذاشته و بنا دارد با روایتی دیگر از این اثر، چالش تازهای برای ورود به ساحت رازآلود آن آغاز کند، اظهار کرد: «بوف کور در ادبیات داستانی ما یک شاخصهی عجیب و غریبی است که مقدار زیادی دربارهاش هم نقد وجود دارد و هم تمجید و میشود گفت بیشترین چالش در ادبیات داستانی ما با صادق هدایت و بوف کور او وجود دارد».
او در غروب شنبهی گذشته و ساعتی پیش از آنکه خودش را برای اجرا به دست گریمور کاربلد نمایش بوف کور بسپارد به خبرنگاران گفت: «تجربه، تجربه و تجربه در تئاتر اتفاق بااهمیتی است، و ما باید سعی کنیم از تجربیات خودمان جلوتر برویم. بازگشت به عقب را خیلی دوست ندارم. بله، میدانم که کارهای معیار وجود دارد، که در جای خودشان حضور دارند، اما من معتقدم در کنار این کارهای معیار، تئاتر ما به شدت به کارهای تازه نیاز دارد. چه برای مواجهه شدن با مخاطب، و چه برای ایجاد جذابیتهای تازه هم برای مخاطبها و هم برای خود تئاتریها».
این کارگردان تئاتر تصریح کرد: «این کار من یک تئاتر تجربی است، و اسمی روی آن نمیگذارم. بعد از بازخوردهایی که از آن میگیریم شاید بشود بیشتر دربارهاش صحبت کرد. این کار، یک تجربهی شخصی و مانیفستی است، و برای من بعد از پانزده سال تئاتر اینجا نوعی نقطهی ثقل است».
حیدری که در سالهای اخیر با کارهای «همهچیز میگذرد تو نمیگذری» و «به خندۀ گندم که رویای آرد» مورد توجه علاقهمندان به تئاتر قرار گرفته تاکید کرد: «دنبال این هستم کاری که میکنم با کارهای قبلیام متفاوت باشد».
کارگردان و بازیگر نمایش بوف کور دربارهی کاری که به همراه یک تیم پر تعداد از نظر بازیگر و عوامل دیگر، حدود ششماه زمان صرف کرده تا با گذر از شرایط کرونایی آن را به صحنه برساند از ماجرایی حرف زد که آغازگر آن، دوست خوزستانی او دکتر مهراد بهراد است: «بهراد با اقتباس آزاد از داستان بوف کور، اثر مشهور صادق هدایت، روایتی نوشته که سه سال در اندیشهی اجرای آن به سر بردهام».
حیدری در ادامه با اشاره با اینکه این اثر خصوصیات معمول نمایشهای دراماتیک را نداشت بیان کرد: «نحوهی بیان و ادبیات نوشتاری آن من را جذب خودش کرد و به نظرم آمد که نسبت به کارهای قبلی من یک نمایش متفاوت است. دو سال پیش با یک گروه به توافق رسیدیم که این نمایش را کار کنیم و با چند تن از اساتید، ازجمله علی کهن صحبت کردم. امسال با همهی دشواری که به سبب کرونا وجود داشت یک فراخوان دادیم و تعدادی از دوستان را دعوت کردیم. حدود شش ماه تمرین کردیم و با همهی سختیهای رعایت پروتکلهای بهداشتی، توانستیم کار را پیش ببریم و به اجرا برسانیم».
این کارگردان و بازیگر جوان با اشاره به اینکه شاکلهی اصلی کار از بوف کور صادق هدایت گرفته شده، خاطرنشان کرد: «همانطور که گفتم این نمایش اقتباس آزادی از بوف کور است. بنابراین نمیشود گفت که شما بوف کور میبینید؛ نمیشود هم گفت که یک داستان دیگر و مجزایی است. بیشتر یک روایت از بوف کور در این اثر دیده میشود. حتی میتوانست این اثر یک نام دیگری داشته باشد. من خودم اینگونه میبینم که ما با سه بوف کور مواجه هستیم. یکی بوف کور هدایت و یکی مهرداد بهراد، و یکی هم بوف کوری که متعلق به محمدرضا حیدری است، چون از لحاظ اجرا من واقعا کار آقای بهراد را عینا تکرار نکردم، و کار ما با نوشتهی ایشان هم متفاوت است».
او در توضیح بیشتر کاری که انجام داده است بیان کرد: «تلاش کردم تجربهی بینا داستان-تئاتری داشته باشم، با نگاهی به تئاتر پستدراماتیک؛ - نمیتوانم بگویم ضد کنش، اما تئاتر نویی که بیش از اینکه کنشها مد نظرم باشد نشانهگذاریها و در واقع بازگشت به روایتها، داستانها و ادبیات داستانی را مد نظر دارم».
حیدری با اشاره به اینکه نمایش بوف کور مثل داستان اصلی آن، فراواقعی است گفت: «حکایت خواب یک مجسمهساز است که خواب زن اثیری را میبیند. میخواهد او را از دست پیرمردی نجات دهد. در واقع آن مجسمهساز هم داستان و روایت زندگی خودش را دارد که اینها درهم ادغام شده و ما تلفیق اینها را میبینیم تا جداییشان. در نمایش بیشتر از آنکه تماشاگر با داستان همراه بشود، انگار در حال پیدا کردن واقعیت و خواب است. ما الان کجا هستیم؟ در رویا هستیم یا در واقعیت هستیم؟ ما سعی کردیم برای بیان این اتفاق از عناصر بصری استفاده کنیم، برای ارتباط با خودآگاه یا ناخودآگاه تماشگر».
کارگردان و بازیگر بوف کور که برای استفاده از موسیقی در کارهایش اهمیت زیادی قائل است، گفت: «من موسیقی را از تئاتر جدا نمیدانم. اصلا هنرها را از همدیگر جدا نمیدانم. معتقدم تئاتر ترکیبی از همهی هنرهاست. در تئاتر هنرهای تجسمی وجود دارد، تئاتر رقصهای آیینی دارد. تئاتر ادبیات دارد، و موسیقی هم یکی از ارکان و جزء لاینفک تئاتر است. در کارهای من انگار موسیقی خودش به نوعی بازیگر است. به نظر من موسیقی نمایش را نمیشود جدا گوش کرد، انگار خاصیت جداگانهای ندارد، اما وقتی در دل نمایش قرار میگیرد، به نوعی مثل یک بازیگر عمل میکند. همینطور هم به عنصر نور در کارهایم توجه دارم، و در این کار هم به نوعی شخصیت دارد، و یک بازیگر است».
او که هدف اصلی خود را از یک کار پر بازیگر و پر هزینه اجرای عمومی و ازجمله اجرا در تهران میداند در ادامه خاطرنشان کرد: «در جشنواره هم شرکت کردیم و با همهی مشکلاتی که بود، ازجمله اینکه سالن اجرا نداشتیم، با اینحال توفیق نسبی نصیب ما شد. جایزهی اول بازیگر مرد به آقای حسین اشرفعسکری رسید، و گریم برگزیده هم نصیب خانم هاشمی شد».
حیدری در بخشی از سخنان خود به گوشهای از مشکلات تئاتر هم گریز زد. او با بیان اینکه در این روزهای کرونایی بدون هیچ حمایتی این کار را به صحنه آوردهایم، افزود: «شبی ششصد هفتصد هزار تومان هزینهی سالن خصوصی را برای نصف ظرفیت سالن از جیب شخصی میپردازیم. برای اینکار هزینههای زیادی شده که با کمک سهچهار نفر از دوستان این هزینهها را میپردازیم، و به بازگشت سرمایه فکر نمیکنیم. من برای کار قبلی اصلا با چنین مشکلی مواجه نشدم، و در آن کار حمایت شدم. ولی این کار نقطهی عکس و مقابل کار قبلی است».
او با این جملهی تلخ که «اگر کرونا نبود حتما بهتر میتوانستیم کار کنیم»، حرف آخرش را اینطور بیان کرد که: «ما این جنگ را پذیرفتیم و بر این کار تجربی هم اصرار کردیم. تجربه چه در نوع بازیگری و چه ایده پردازی در تئاتر، و چه در شکل اجرا و مواجه شدن با وضعیتهای دراماتیک». /پ
نظر خود را بنویسید