فردای کرمان – محمد لطیفکار: اگر بگویم هیچ نویسنده و مورخی به اندازهی ربع نوشتههای روانشاد باستانی پاریزی دربارهی کرمان مطلب ننوشته، سخنی به گزاف نگفتهام. شاید برای همین است که حالا، هر جا صحبت از کرمان است، اهل نظر حتما یادی از این استاد فرزانه هم میکنند.
او برای کرمان یک سرمایهی بزرگ اجتماعی و فرهنگی بود و حالا که رفته، با قریب هفتاد جلد کتاب که از خود به یادگار گذاشته، این سرمایه را به نام کرمان سند زده است.
باستانی اما فقط از کرمان حرف نمیزد، او خود یک نمونهی تمامعیار کرمانی بود. که نه تنها تا واپسین روزهای حیات خود، لهجهی کرمانی خود را کنار نگذاشت، به شدت اهل مدارا، گفتوگو و فروتنی هم بود. با این که حدود هفتاد جلد کتاب تالیف کرده بود که هر کدام مخاطبهای بسیار زیادی داشتند، اما هرگز دچار غرور نشد، و کتابهایش را بیعیب ندانست.
او حتی در پاسخ منتقدینی که به نقل قولهای او خرده میگرفتند با نرمی آثار خود را فرو میکشید و اگر مدرک تازهای میجست در چاپ بعدی اصلاحات لازم را انجام میداد. نمونهی آشکار این نوع روحیهی پژوهشی او را در مقدمهی کتاب اژدهای هفت سر میخوانیم: «شک نیست که مقالات من، هنوز تا جزء تحقیقات اصیل تاریخی درآید فرسنگها فاصله دارند، اینها همه نقل قول دیگران است، و خود هنوز اجتهاد و ابداعی ندارم».
جا دارد اهل تحقیق و نظر، از این نوع نگاه و روحیهی استاد باستانی درس بگیرند.
پنجم فروردین ماه سالروز درگذشت اوست. روحش شاد و یادش گرامی باد.
نظر خود را بنویسید