فردای کرمان – محمد لطیفکار: عصر چهارشنبه بیستو پنجم فروردین برای دومین بار سری به کارگاه مجسمهسازی زدم. تا چشم کار میکرد گرد سنگ فضا را پر کرده بود و تنفس با دشواری میسر بود. نازککاری پرشور هنرمندان برای تولد مجسمهها در اوج بود. و معلوم بود این مولودهای نازنین بدون رنج زیاد، حاضر نمیشوند قدم به زندگی ما بگذارند.
مجسمهها هنوز نهایی نبودند، اما سر و شکل آنها کم و بیش نمایان و پر از بشارت بود. وقتی با برخی هنرمندان حاضر از در صحبت برآمدم، از اینکه میگفتند سمپوزیوم چهارم عالی است، حس و حال خوبی پیدا کردم.
البته به جز این هم انتظار نداشتم. این را خوب میدانستم کرمان تجربهی چند دورهی مجسمهسازی را در سطح کشور با خود همراه کرده، و دارد به درستی میزبانی و مدیریت میکند.
چند روز پیش یکی از دوستان گفته بود دغدغهی مکانیابی خوب برای نصب مجسمهها را دارد. یک اهل هنر نیز عنوان کرده بود حیف است اگر این تجربه بومی نشود و با نسل بالندهی امروز به اشتراک در نیاید. هفتهی قبل هم در مطلبی دیگر نوشته بودم امیدوارم تجربهی بعدی سمپوزیوم کرمان با ده سال تاخیر تکرار نشود؛ این هم یک دغدغهی دیگر... همهی حرفم این است که خدا کند شهرداری و شورای بعدی این تجربهها و بیم و امیدها را جدی تلقی کنند و دنبال کار را بگیرند.
دستمریزاد میگویم به همهی دستاندکاران، به ویژه به شهریار رضایی و فهیمه اسلامکیش که واقعا پای کار هستند.
با وجود غبار شدید گردسنگ چند عکس به یادگار گرفتم.
نظر خود را بنویسید