فردای کرمان - عباس افضلیننیز: رتبهی کنکور هنرم، برخلاف انتظار، خوب شده بود و فکر میکنم نتیجه هم اعلامشده بود؛ اما هیچ تصوری از رشتههای هنر و دانشکده هنر نداشتم. عمویم گفت دوستی دارد که قطعاً میتواند کمکم کند. گفت از همرزمان و دوستانِ دوران جنگ است. باهم رفتیم به آدرس بلوار پارادیس، ساختمان سرو. ( یادم نیست آن موقع هم اسمش سرو بود یا نه؛ رسماً افتتاح نشده بود، اما زیرزمیناش کلاس آموزش طراحی و نقاشی دایر بود.) پلههای منتهی به آتلیه نقاشی پر از گلدان بود و فقط یک نفر میتوانست رد شود. پشت سر عمو رفتم و رسیدم به یک دنیای جدید، پر از رنگ.
از اولین دیدارمان زیاد چیزی به خاطر ندارم؛ نگاهم به سهپایهها و مدلها و تابلوها بود. فقط یادم است آقای سلجوقی گفت مواظب باش که تحت تأثیر جو دانشکده هنر قرار نگیری. اقتضای سن شما و این فضاست و کمی هم غیرقابل سرزنش است که معمولاً دانشجوها در این شرایط کارهایی میکنند که بعداً با مرور خاطراتشان حس خوشایندی ممکن است نداشته باشند. بیست سال دیگر که آلبوم عکسهای دانشجوییات را ورق میزنی میفهمی چه میگویم...
رابطهام با او بهعنوان یک مشاور، در دوران دانشجویی بهواسطهی همین دیدار نخستین حفظ شد. همان اوایل کنار حوض وسط خانه سروشیان ـ که دانشکده هنر بود ـ توصیه کرد به «نقاشی» تغییر رشته بدهم؛ پیشنهادی که بعدها هم تکرار شد و گفت که بعد از چهار سال، پشیمان میشوی؛ و پشیمان شدم. (شرحاش البته مفصل است.)
بعدها ـ در دورهی کارشناسی ارشد ـ دربارهی تاریخ عکاسیِ کرمان پژوهش میکردم و بر اساس طرح اولیه قرار بود به دوران «انقلاب» و «جنگ» بهعنوان دو مقطع تاریخیِ تاریخ معاصر هم بپردازم و قطعاً یکی از کسانی که باید در مسیر این پژوهش قرار میگرفت استاد سلجوقی بود. یک مصاحبهی کوتاه داشتیم و چند جلسهی دیدار دیگر برای بررسی و جستجو در آرشیو عکسهایشان. بعدها یک نمایشگاه از عکسهایی که ویرایش کرده بودم در دانشگاه برگزار کردیم و حاصل آن گفتوگو هم این زندگینامهی کوتاه است که ویرایش کردهام:
«محمد امیرزادهسلجوقی، عضو بازنشستهی هیات علمی دانشگاه شهید باهنر کرمان و رئیس اسبق دانشکده هنر و معماری صبا، متولد 1336 شهرستان بم است. فعالیتهای هنری خود را از سال 1350 با نقاشی و حجمسازی و ـ بعد از مدتی ـ عکاسی شروع کرد. انقلاب57 زمینهی مناسبی برای بروز و نمو استعداد هنری او بوده است.
عکسهای مظفر طاهری از تظاهرات عاشورای 1357 مردم کرمان حضور او را در کنار اثرش که نقاشی تمثال امام خمینی است مستند کرده است. سلجوقی میگوید: « شب تاسوعای آن سال به کمک دو نفر دیگر عکسی از امام را نقاشی کردیم و در تظاهرات تاسوعا و عاشورا به خیابان آوردیم.»
محمد امیرزادهسلجوقی در این ایام به عکاسی هم پرداخته است. واقعهی مسجد ملک کرمان که منجر به شهادت شهید نامجو شد یکی از مواردی است که او عکاسی کرده است. تظاهرات و اجتماعات روزهای انقلاب، سوژهی عکسهای اولیه او در آغاز فعالیتهای هنریاش است.
به هنگام جنگ ایران و عراق، سلجوقی در عملیات خیبر ، بدر، فتحالمبین، شلمچه، فاو، کربلای 10 و والفجر 10 حضور داشته است. او که اغلب در زمینههای فرهنگی و تبلیغات فعال بوده، گاهی هم به عکاسی از صحنههای جنگ پرداخته است.
بخش اعظم نگاتیوها و عکسهای سلجوقی در آرشیو لشکر 41 ثارالله محفوظ است. او عشق و علاقه را همراه با «دل و جرات» لازمهی کار «عکاسیِ جنگ» میداند. سلجوقی ـ اگرچه هیچگاه بهعنوان عکاس مطرح نبوده ـ را میتوان از عکاسان انقلاب و دفاع مقدس کرمان دانست. آرشیو شخصی نگاتیوهایش که بخش کوچکی از آثار اوست حکایت از فعالیت گستردهاش در ایام جنگ دارد.
او قبل از انقلاب با همکاری استاد مؤدب، خوشنویس پرآوازهی کرمان بهصورت مخفیانه به چاپ و ظهور فیلمهای انقلاب میکرده است. آنها فیلمهای سوپر 8 را نیز ظاهر میکردند. سلجوقی که بعدها در همکاری با «مسعود مصری» ظهور و چاپ رنگی را هم تجربه میکند؛ از سال 62 در رشتهی نقاشی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران مشغول به تحصیل میشود و آنجا با عکس و عکاسی و بهطورکلی مقولهی تصویر به شکل آکادمیک و دانشگاهی آشنا میگردد.
تحصیل او در دانشگاه به سبب حضورش در جبهه، طولانی میشود. او در سال 69 فارغالتحصیل شده است و پس از آن مدرک کارشناسی ارشد را از دانشگاه تربیت مدرس تهران اخذ میکند. او در کارنامهی خود شش سال تدریس در دانشگاه تهران را دارد و همزمان آموزشگاه آزاد هنری را نیز مدیریت میکرده است.
سلجوقی مدتی مدیر کانون هنر کرمان بوده است. علاوه بر تدریس در دانشگاه شهید باهنر در مجموعهی فرهنگی هنری سرو به آموزش هنر پرداخته، کارشناس موزهی هنرهای معاصر کرمان و از صاحبنظران مطرح عرصهی هنر در شهر کرمان بود. مدیریت همراه با تلاش و جدیت او بر دانشکده هنر و معماری به خدمات ارزشمندی منتهی شد که پرداختن به آن فرصتی میخواهد. کارآفرینی و خلاقیت در عرصهی تولید وجه دیگری از زندگی سلجوقی است که بعد از بازنشستگی او شکل گرفت و وجهی پراهمیت است، اما من دربارهاش قادر به نوشتن نیستم.
آه و افسوس، که پایان بهار سال 1400، آخرین برگ دفتر این زندگینامهی ارزشمند و پرافتخار ورق خورد. یادش گرامی و روحش به آرامش».
نظر خود را بنویسید