فردایکرمان ـ گروه جامعه: با راه افتادن کمپین درخواست اقدام برای ثبت جهانی توس، مقبره حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاعر بلندآوازهی ایران و خالق شاهنامه، محمدجعفر یاحقی، شاهنامهپژوه بر این موضوع تاکید کرد و نوشت: «از همهی دردمندان تاریخ و فرهنگ و اصالت و شرافت و آزادگی و قدرشناسی و قدرِ خوددانان ایران و جهان میخواهم که یکصدا فریاد برآورند: «توس باید ثبت جهانی شود. نه یک حرف کم نه یک کلمه زیاد!».
برای شرکت در این پویش به نشانی https://www.karzar.net/tus مراجعه کنید.
به گزارش فردایکرمان به نقل از ایسنا سراسری، در این کارزار که به گفته برگزارکنندگانش طی دو روز بیش از دو هزار امضا از طرف مردم برای آن جمعآوری شده، از وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی و استاندار خراسان رضوی خواسته شده تا اقدامات لازم برای ثبت جهانی این شهر صورت بگیرد.
در پی شکلگیری این پویش، محمدجعفر یاحقی، شاهنامهپژوه و مدیر قطب علمی فردوسی و شاهنامه در دانشگاه فردوسی مشهد، در یادداشتی با عنوان «ما را چه شده است!» بر ثبت جهانی شهر توس تاکید کرده و نوشته است:
«ما را چه شده است که صدای تاریخ را نمیشنویم؟ فریاد پدرانمان دیگر در گوشمان نمیپیچد؟ نکند خویشتن را از یاد بردهایم؟ یا که نه، از کار و کردار پدران عار داریم و نمیدانیم که: «هرکه از پدران ننگ داشت ناخلف است».
به همین سرزمین خاکنشانِ طوس گوش بسپارید. چه میشنوید؟ همهمهی سمکوب دشمنان و متجاوزان در پیشانی تهاجمات بیابانگردان خداناشناس؟ هنگامه رفتوآمد کاروانیان کالا و معرفت؟ یا که نه، زمزمه درس و بحث و علم و ادب و اندیشه و مراوده و آمدورفتِ عالمان و دانشوران و طالبان اندیشه و دانش و دلآگاهی؟ صدای ناله غزالی که توبره داناییاش به غارت رفت؟ صدای آوارگی ابن سینا در کوههای هزارمسجد؟ یا که نه، خِشوخِش جابهجایی گروهیِ یاران و مریدان بوسعید که با کوهی از نگاه بالابلند عارفانه در مسیر نیشابور در کوه و کمر و پناهگاهها و روستاهای آن با مردمان کمنام و بینشان همزانو و همکاسه شده و پرچم آزادمنشی و گشادهدلی افراشتهاند؟ فردوسی در پس مرغزارهای آن در شبی «روی شسته به قیر» در کورسوی شمعی که یار مهربانش گیرانده است، بیژن و منیژه میسراید، نظامالملکش از فراسوی رادکان تدبیر نظامیهها در سر میپروراند، شیخ ابوجعفر(طوسی)ش با استبصاری جانانه به تهذیب اعتقاد مردمانش کمر بسته است. نصیرالدینش افلاک را به تسخیر خود درآورده و خانان خونآشام مغول را در آستانۀ رصدخانهاش به خاک مذلت نشانده است! عارفان ابرده و فارمدش برای مریدان آن سوی جیحون نحلهسازی کردهاند!
این همه گردنان علم و شعر و حماسه و ادب و عرفان و فقاهت و حدیث و هندسه و نجوم و تاریخ و تفسیر که از این دیار به دیاران دیگر صادر شده و پرتوهای دانش این سرزمین را به اقصای عالم از قندهار تا قیروان گسترانیدهاند، اگر کم باشد همین امام رضایش که خدای مسلمانان او را از مدینه به اینجا کشاند، یا نه همین فردوسی و خالق شاهنامهاش ما را بس که بگوییم، یا که نه بگویند: طوس باید جهانی بشود. طوس جهانی هست باید به رسمیت شناخته شود. چه کسی و چه نهادی باید به رسمیتش فتوا دهد؟ در عرف جهان امروز، یونسکو.
و من که از پنجاهواندی سال پیش سر بر آستان طوس نهاده و دمی از آن غافل نبودهام و امروز یا فردا بر خاک خوب آن برای همیشه سرخواهم نهاد، از همان روزهای آغازین چنین دغدغهای داشته و چنین وسوسهای را در سر میپروراندهام: اگر در دانشگاه فردوسی با فردوسی زبان باز کردهام، اگر نخستین نوشتههایم از پنجاه سال پیش دربارهی فردوسی بوده، اگر در سال ۱۳۶۹ نخستین شمارهی کتاب پاژ را به نام فردوسی منتشر کردهام، اگر اندکی بعد با یارانم برای معرّفی طوس و فردوسی کتابچه نوشته و شمارهی ۱۳ و ۱۴ پاژ را اختصاصا به طوس بخشیدهام، اگر چند سال بعد از تعطیلی ناخواستهی پاژ مرکز خراسانشناسی راه انداخته و چند سال در عرصهی تاریخناک طوس و خراسان پوییدهام، اگر با دغدغهی فردوسی از سالها پیش قطب علمی ادبیات خراسان و فردوسی را به دانشگاه فردوسی کشانیدهام، اگر از فرهنگسرای فردوسی اینک به خردسرای فردوسی و از کتاب پاژ به فصلنامهی پاژ منتقل شدهام، اگر سالها پیش در حضور سفیر کشورمان در مقر یونسکو در باب فردوسی داد سخن دادهام، اگر زمانی که دکلهای بیقوارهی شرکت برق موی دماغ آرامگاه فردوسی شده بود در مطبوعات و رسانهها فریاد وامصیبتا برآوردهام، و دهها اگر و مگر دیگر، همه برای آن بوده است که طوس جهانی بشود.
اینک از همهی دردمندان تاریخ و فرهنگ و اصالت و شرافت و آزادگی و قدرشناسی و قدرِ خوددانان ایران و جهان میخواهم که یکصدا فریاد برآورند: #طوس باید #ثبت_جهانی شود. نه یک حرف کم نه یک کلمه زیاد!». / الف
نظر خود را بنویسید