فردای کرمان – پروین میرزاحسینی: قصهی پر غصهی کرونا، شاید بیشتر از آنچه بسیاری از ما گمان میکردیم طول کشیده و در این میان این کادر درمان است که بعد از گذشت 18 ماه همچنان بار سنگین و پرمشقت دفاع از سلامت را بر دوش میکشد.
انسانهای فرشتهخویی که به گفتهی سوپروایزر بالینی بیمارستان افضلیپور، زیر بار آوار این بیماری در حال له شدن هستند و انگار مردم نه تنها کرونا که آنها را هم فراموش کردهاند.
مهدیه مکیآبادی، که 21 سال سابقهی کار دارد در گفتوگو با خبرنگار فردای کرمان با اشاره به حال و روز این روزهای بیمارستان، میگوید هیچگاه فکر نمیکردند که چنین روزهایی را ببینند.
او میگوید کادر درمان در حال له شدن هستند و عاجزانه از مردم میخواهد بیماری را جدی بگیرند.
گفتوگو با این پرستار را در ادامه بخوانید.
خانم مکیآبادی، چرا رشتهی پرستاری را انتخاب کردید؟
انتخاب رشتهی من 25 سال پیش کاملا تصادفی بود چون فقط قبولی در دانشگاه برایم مهم بود. اولین کارشناسی من در انتخاب رشته، پرستاری دانشگاه شهید بهشتی تهران بود که همانجا پذیرفته شدم. اوایل علاقهی چندانی به رشتهی پرستاری نداشتم اما به مرور، بعد از آنکه وارد کارورزی و بیمارستان شدم و بالای سر بیمار رفتم، واقعا عاشق پرستاری شدم.
آیا شرایط در حال حاضر آنقدر سخت شده که اگه به گذشته برگردید، قید پرستار شدن را بزنید؟
نه. با وجود اینکه در حال حاضر تمام پرستاران در اذیت هستند اما الان فکر میکنم اگر برگردم، شاید هیچ کار دیگری نتوانم انجام بدهم. انگار به دنیا آمدم که پرستار شوم.
وضعیت پیک پنجم را با قبل چطور ارزیابی میکنید؟
اصلا قابل مقایسه نیست. نه من و نه هیچیک از همکارانم فکر نمیکردیم چنین روزهایی را ببینیم. با توجه به اینکه تقریبا بیش از یک سال از شیوع کرونا میگذرد و مردم با آن آشنایی دارند، آموزش دیدهاند و میتوانند پروتکلها را رعایت کنند و دولت تدابیری اتخاذ کرده، فکر میکردیم هرچه جلوتر برویم وضعیت بهتر شود و آمادگی همه خیلی بیشتر شده است، اما آنچه الان میبینیم واقعا یک غافلگیری بزرگ است. اصلا تصور نمیکردیم به این مرحله برسیم. بحران است.
بیماران بیشتر از چه ردهی سنی هستند؟
از همهی ردههای سنی در بیمارستان بیمار بستری داریم اما متاسفانه الان احساس میکنم ویروس دلتا بیشتر جوانها را درگیر میکند. در یکی از آیسییوها جوان 28 ساله بستری داریم که متاسفانه اصلا حال عمومی او خوب نیست. متاسفانه این مدت فوتی 38 ساله، 40 ساله و 43 ساله داشتیم.
با بیماران که صحبت میکنید اکثرا کجا مبتلا شدهاند؟
بیمارانی که میتوانند صحبت کنند میگویند که غافلگیر شدهاند، اکثرا در دورهمیهای خانوادگی، عروسی و جشن تولد، با وجود اینکه تعداد افراد کم بوده، مبتلا شدهاند. خیلی از بیماران میگویند ما سعی کردیم فاصله را هم رعایت کنیم اما اکثرا در دورهمیهای خانوادگی مبتلا شدند. یا عدهای هستند که میگویند اعتقادی به ماسک زدن نداشتیم و یا بسیاری میگفتند ما فکر نمیکردیم به کرونا مبتلا شویم چون بدنمان قوی بوده و یا هر روز داروهای تقویتی مصرف میکردیم و مرتب دمنوش میخوردیم. افرادی هم هستند که ماسک زدن درست را رعایت نمیکردند و یا بیماری را جدی نمیگرفتند. همین الان هم در خیابان افرادی را میبینم که بسیاری از موارد ساده را رعایت نمیکنند و فکر میکنم مردم تا نیایند و محیط بیمارستان را نبینند، باورشان نمیشود قضیه جدی است. تا زمانی که خودشان یا خدایی ناکرده یکی از عزیزانشان بیمار نشوند و به بیمارستان نیایند و وضعیت شلوغی اینجا را نبینند، باور نمیکنند. این افراد وقتی به بیمارستان مراجعه میکنند و میبینند اورژانس آنقدر شلوغ است که با وجود تلاش زیاد کادر درمان برای رسیدگی هرچه سریعتر به بیماران، گاهی پیدا شدن تخت خالی ممکن است ساعتها زمان ببرد و مردم در راهروی اورژانس روی برانکارد میخوابند، شوکه میشوند و تازه باورشان میشود، قضیه جدی است.
یک مشکلی هم که الان وجود دارد این است که مردم به دلیل ترس از مراکز درمانی، علائمی را که پیدا میکنند به حساب سرماخوردگی و حساسیت میگذارند و زمانی مراجعه میکنند که بالای 60 درصد ریه آنها درگیر است و دیگر نمیتوان کاری برای آنها انجام داد.
افزایش تعداد بیماران چه تاثیری بر روند کار پرستاری از بیماران گذاشته است؟
در 18 ماه گذشته همکاران من استراحت نداشتند. چه روحی و چه جسمی. الان یک وضعیت نفسگیر شده، همکاران در بخشها میگویند له شدیم. چه خانمهای پرستار و چه آقایون پرستار. خانمها مقداری بیشتر خسته هستند به دلیل اینکه در خانه درگیر فرزندان و خانهداری هستند. آقایان هم همینطور. یکی از همکاران آقا چند روز پیش میگفت همسرم به من میگوید تو یا سر کار هستی و یا در خانه خوابی، ما اصلا چشمهای باز تو را نمیبینیم. پرسنل واقعا خسته هستند. کاش هموطنان بیشتر رعایت میکردند و جدی میگرفتند. نباید تقصیرها را گردن این و آن انداخت. نباید گفت چرا دولت کاری نمیکند. خودمان هم رعایت نمیکنیم. لج و لجبازی با جان خودمان که نباید بکنیم. اگر شرایطی دلخواه ما نیست نباید از زدن ماسک امتناع کنیم و پروتکلها را رعایت نکنیم. بیماران جوان که فوت میکنند خستگی در تن ما میماند. همکاران من که از لحظهی مراجعهی بیمار به بیمارستان با او در ارتباط بودند، حرف زدند و دلداری دادند، زمانی که بیمارشان فوت میکند، خستگی در تن آنها میماند.
وضعیت حقوق و مزایای پرستاران چگونه است؟
از نظر حقوقی بعد از گذشت مدتی از شیوع کرونا، تلاشی شد و رهبری دستوراتی دادند که باعث شد شرایطی که برای بعضی سازمانها فراهم بود، تازه برای پرستاران شکل بگیرد، و چیزی اضافه بر این مبنی بر اینکه پاداشی دریافت کنند و یا به دلیل اینکه با بیماران کرونایی در تماس هستند، تعلق نگرفت. الان هم پرسنل در راه رضای خدا کار میکنند. از نظر مالی تغییر خاصی صورت نگرفته و اگر افزایش حقوق و مزایایی بوده، چیزی بوده که بعضی سازمانها سالها از آن استفاده میکردند و تازه به پرستاران تعلق گرفته است. الان هم یکسری درگیر هستیم که یک فوقاالعادهی خاصی یا پاداشی برای پرستاری در نظر گرفته شود که هنوز در دست اقدام است و هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است. ولی کاش با این وضعیتی که همکاران من اینقدر تحت فشار هستند حداقل از نظر مالی یک انگیزهی کوچکی به آنها داده میشد. پاداشی هست به عنوان پاداش کرونا که هر از گاهی به پرسنل تعلق میگیرد ولی هم خیلی دیر است و هم مبلغش اصلا قابل قیاس با زحمتی که بچهها میکشند نیست.
از نظر دارو و تجهیزات بیمارستانی کمبود هم وجود دارد؟
صددرصد. به موازات اینکه تعداد بیماران زیاد میشود ما مرتب بخش باز میکنیم، آن هم با همان تعداد پرسنل. مسلما میزان دارو و سرمی که وجود دارد جوابگوی این حجم از بیمار نمیتواند باشد. ما نهایت تلاش خود را میکنیم و مسئولین و مدیریت بیمارستان و مسئولین داروخانه مرتب به هر دری میزنند تا کمبودی که خدایی ناکرده موجب خسارت جبرانناپذیری شود پیش نیاید، ولی واقعا سخت است و اگر تعداد بیماران به همین شکل افزایشی باشد، حداقل میتوانم بگویم تامین دارو و لوازم بسیار زمانبر میشود. خیلی باید یک بیمار منتظر باشد تا دارو به او برسد. به هر حال منابع هم یک محدودیتهایی دارند. با این وضعیت تحریم و مشکلاتی که وجود دارد تا یک جایی جوابگو است و همین الان هم دارو، تخت و لوازم به سختی تامین میشود. در تامین اکسیژن هم که داروی اصلی کرونا محسوب میشود، خیلی مشکل داریم.
در حال حاضر چند بخش عفونی برای بستری بیماران کرونایی در بیمارستان افضلیپور راهاندازی شده است؟
9 بخش عفونی و 4 بخش آیسییو داریم و متاسفانه همهی آیسییوها پر هستند. اگر با همین وضعیت پیش برویم باید به هر دری بزنیم که اگر بتوانیم یک آیسییو دیگر باز کنیم که امیدوارم به آنجا نرسیم، چون نه نیرو داریم و نه امکانات. البته خیرین بسیار بزرگواری داریم که بخشی از تجهیزات را اهدا میکنند و مدیریت بیمارستان تلاش کردند تا دانشگاه ونتیلاتور اضافه در اختیار بیمارستان قرار دهد. ولی انگار هرچه تجهیزات وارد میشود باز هم کم است. یعنی از یک طرف تجهیزات فراهم میکنیم و از سوی دیگر میبینیم این امکانات پاسخگوی این حجم از مراجعین نیست.
بیمارانی که بستری میشوند از نظر روحی چه وضعیتی دارند؟ گاهی میگویند که بیشتر کسانی که فوت میکنند به دلیل ترس از بیماری است.
بله. این وجود دارد. مخصوصا مردم چون باور نمیکنند وضعیت تا این اندازه جدی است، از ترس خیلی دیر مراجعه میکنند. حتی با وجود تنگینفس هزار و یک بهانه برای خودش میآورد که به بیمارستان مراجعه نکند و زمانی میآیند که درگیری ریه در آنها بالاست و زمانی که میآیند با ترس میآیند و وقتی این حجم از شلوغی و بیماران را میبینند، شوکه میشوند. ترس و استرس سبب میشود نیاز به اکسیژن بیشتر شود و زمانی که ریه درگیر باشد اکسیژن را کمتر دریافت میکنند. این ترس و استرس سبب میشود فرد روحیهی خود را از دست بدهد. همکاران من مرتب به بیماران دلداری میدهند که نترس، این اضطراب و استرس شرایط را بدتر میکند. مرتب باید با آنها صحبت شود که آرامش داشته باشند. ترس و اضطراب را در چشمهای همه میبینیم. مخصوصا بیماران آیسییو، زیرا بسیاری از مواقع بیماران کاملا هوشیار هستند که به این بخش منتقل میشوند و از اسم آیسییو، طرف کاملا خودش را میبازد و متاسفانه شرایط بیمار بدتر میشود.
در بین صحبتهایتان هم اشاره کردید، فکر میکنم یکی از دشوارترین شرایط برای شما پرستاران، وقتی باشد که بیمارتان فوت میکند. حتما چنین لحظات سختی را در این ۱۸ ماه اپیدمی تجربه کردید؛ موردی هست که بر شما تاثیر زیادی گذاشته باشد؟
بله، خیلی زیاد. مخصوصاً همکاران من که در آیسی یوکار میکنند. همین الان یک جوان ۲۸ ساله در یکی از آیسییوهای ما بستری است که کاری هم نمیتوان برای او انجام داد مگر اینکه معجزه اتفاق بیفتد. یک هفته است که من، همکاران سوپروایزر و پرسنل بیمارستان که مرتبط با این مریض در تماس هستند همه از نظر روحی به هم ریختهایم، ما بیماران جوان خیلی زیادی داشتیم که متاسفانه از دست رفتند. یکی از همکاران خودمان همان اوایل دچار کرونا شدند و بعد از بهبود، ظاهراً به دلیل عوارض کرونا سکتهی قلبی میکنند و از دست میروند. این مورد در ذهن همهی ما مانده زیرا با هم در تماس بودیم و هر روز یکدیگر را می دیدیم. فکر نمیکنم هیچیک از این موارد از ذهن ما بیرون برود. فوت بیماران، بیشتر از خستگی و شیفتهای فشرده همکاران را اذیت میکند. پرستار مرتب به بیمار سر میزند به او دلداری میدهد و زمانی که فوت میکند، خستگی در تن بچهها میماند و خیلی از نظر روحی به هم ریخته میشوند. انشاالله کرونا هم روزی به لطف خدا مانند بسیاری از مشکلات از بین میرود اما مشکلات پس از کرونا حالا حالاها گریبانگیر پرسنل ما هست.
این شرایط کاری چه تاثیری بر زندگی خانوادگی شما گذاشته است؟
زمانی که به پیک و اوج بحران میرسیم مثل اول مردادماه، کلیهی مرخصیها لغو میشود و مرتب بچهها فشرده سر کار حاضر میشوند. خود من شخصا یک تن خسته و داغان را به خانه میبرم و سایر همکاران هم به همین شکل. همکاران گاهی گله میکنند که بچهها و همسرشان را نمیبینند. از سوی دیگر به دلیل اینکه کاملا در متن کار هستیم، ارتباط با نزدیکان و رفتوآمدها را به صفر رساندیم و همکاران من ماههاست که پدر و مادر خود را ندیدند. اینها همه روی فرد تاثیر میگذارد.
مردم خسته شدهاند و ستاد کرونا میگوید امکان تعطیلی گسترده وجود ندارد و کرونای دلتا هم مسریتر از گونههای قبلی است. در این شرایط، به مردم چه توصیهای دارید؟
مرم حق دارند و واقعا خسته شدهاند اما حداقل پروتکلها را هنگام بیرون رفتن رعایت کنند. در خیابان تعداد زیادی را میبینم که ماسک نمیزنند و فاصلهی اجتماعی برای آنها تعریف نشده است. خیلیها از نظر مالی در این شرایط به مشکل خوردهاند و بیکار شدند و نمیتوانند مغازهها را تعطیل کنند چون نانآور خانواده هستند، ولی رعایت کنند، اگر درست ماسک بزنند و فاصلهی اجتماعی را رعایت کنند خیلی اوضاع بهتر میشود. گاهی فکر میکنم مردم بیخیال شدهاند در حالی که این بیخیالی ضررش متوجه خودشان است.
و سخن آخر شما.
عاجزانه از مردم خواهش میکنم به خودتان و به کادر درمان رحم کنید. ما هم انسان هستیم و از آهن نیستیم. پرسنل درمان تا حدی کشش دارند. با وجود اینکه پرستاران واکسن زدند به دلیل اینکه در مواجههی مستقیم با بیماران هستند، باز هم به کرونا مبتلا میشوند اما بلافاصله بعد از بهبودی باید سر کار حاضر شوند و فرصتی برای استراحت و تامین قوای بدن ندارند. آن هم در این روزهای گرم که بدن بسیاری از آنها زیر لباسها و پوششهایی که دارند تاول زده است. یک جا دیگر کسی نیست که رسیدگی کند. حتی اگر امکانات و تجهیزات هم فراهم باشد ربات که نمیتواند از بیمار پرستاری کند. باید نیرویی باشد که خدمات ارائه بدهد. مردم بیماری را جدی بگیرند و مبادا به جایی برسیم که دیگر نتوانیم کاری انجام دهیم. این حقالناس به گردن همهی ماست. اگر کسی دانسته رعایت نکند، دانسته اطرافیانش را در معرض خطر قرار دهد و دانسته دورهمی برگزار کند و بگوید هیچ اتفاقی نمیافتد، حقالناس تکتک همکاران من به گردن اوست.
همچنین جا دارد از مدیریت پرستاری، ریاست بیمارستان و پزشکان محترمی که دوشادوش همکاران ما طی این مدت تلاش کردند و همواره کنار همکاران بودند و ما را تنها نگذاشتند تشکر ویژه داشته باشم.
نظر خود را بنویسید