مینا قاسمی - «هرگز بچهها را سر موضوعاتی که دوست دارند تجربه کنند، اذیت نکردیم و در طی این سالها برای بچهها فضای آزادتر فکری ایجاد کردیم که بتوانند راحت کار کنند. هرگز کار به آنها سفارش ندادیم و خودشان سفارشدهندهی کارهای خودشان هستند».
این را عباس بلوچی میگوید؛ رئیس انجمن سینمای جوان رفسنجان همچنین، در گفتوگو با «فردایکرمان» از کم و کیف فعالیتهای این انجمن و اقداماتی که او و همکارانش در حوزهی سینمای بومی انجام دادهاند سخن گفت. این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
جناب بلوچی؛ انجمن سینمای جوان رفسنجان تاکنون برای تقویت و توسعه حوزهی سینما در شهرستان چه اقدامات شاخصی انجام داده و چقدر توانسته در رسیدن به اهداف خود موفق باشد؟
انجمن سینمای جوان در استان کرمان سه دفتر دارد که دو دفترِ آن، از اولین دفاتری هستند که در کشور پایهگذاری شدند. دفتر کرمان از سال 63 تاسیس شد و دفتر رفسنجان از سال 64 با حضور آقای برزگرحسینی افتتاح شد و بعد از سه، چهار ماه ایشان که رفتند، آقای محمد اسلامی روی کار آمدند و تا سال 69 کارهای فیلمسازی و آموزش و تولید فیلمهای هشت میلیمتری را بر عهده داشتند و انجمن رونق خوبی داشت و بچهها نیز در انجمن حضور خوبی داشتند. سپس، از سال 69 تا 70 آقای مجتبی دهقانی آمدند که بیشتر از یک سال نتوانستند بمانند و به کرمان رفتند. بعد از او آقایان محمدی و توفیقیخواه آمدند و به هرحال هر ششماه، مسئولان عوض میشدند و همین تعدد مسئولان و عوض شدنِ سریعِ مدیران باعث شد تا انجمن وضعیت خوبی نداشته باشد. تا اینکه سال 73 آقای حسین نظریان را به عنوان مسئول انتخاب کردند و من هم آن زمان کارمند دفتر انجمن بودم. و از سالهای 73 تا 91، 92 انجمن حرکت کندی داشت.
از زمان روی کار آمدن دولت نهم، توانستیم دو حوزه را در انجمن تقویت کنیم؛ یکی اینکه به لحاظ سختافزاری کار را توسعه دادیم و تجهیزات انجمن را بهروز کردیم و دیگر اینکه، فضای آزادتر فکری برای بچهها ایجاد کردیم که بتوانند به همان موضوعاتی که دوست دارند بپردازند. من هم چند سالی کارمند انجمن بودم و در آن زمان میدیدم که برای آثار بچهها وسواسهای زیادی به خرج میدادند و بچههایی که فضای فکریشان بازتر بود اینجا نمیآمدند و دفع میشدند؛ ولی در سالهای 91 ،92 به طور کل وضعیت جامعه و همینطور وضعیت فکری تغییر کرد و بچهها، به خصوص نسل جدیدتر(دهه 60 و 70 ) وارد انجمن شدند. سعی کردیم برای آنان اساتید خوبی بیاوریم و کارگاههای خوبی برگزار کنیم. خب البته همهی اینها به کنار، اینجا حمایتهای مس را هم نباید نادیده گرفت. فیلم «کودکان ابری» با پشتیبانی روابط عمومی مس، حمایت ستاد مرکزی و همت خود آقای فهیمی بود که ساخته شد و موفقیتهای زیادی کسب کرد. کودکان ابری یک اتفاق نبود؛ یک جریان بود. چراکه ما قبل و بعد از آن هم فیلمهای موفق دیگری داشتیم. چنانکه آقای حسنی، آقای بخشی و آقای میرزایی آثاری ساختند که در جشنوارهها دیده شد. به هر روی سعی کردیم بچههای بااستعداد را کشف کنیم و آنان را هم به لحاظ مادی و معنوی، حمایت کنیم. بچهها هم دلگرمتر شدند و کار کردند به طوریکه هر سال یکی از بچههای رفسنجان در سطح ملی دیده شد و آثارشان به جشنوارهها رفت. میخواهم این را بگویم که فقط یک نفر نیست که باعث میشود یک چنین اتفاقاتی رخ دهد؛ بلکه این مجموعهای از آدمها هستند که میتوانند در کنار یکدیگر و با پشتگرمی هم کاری را انجام دهند. سینما هم یک هنر جمعی است.
بفرمایید انجمن رفسنجان برای آموزش اعضای خود چه اهدافی در نظر داشته است؟
ببینید؛ این گونه نیست که هرکس وارد انجمن میشود، تبدیل به یک فیلمساز شود، و اساسا هدف انجمن هم نیست! هدف این است که بچهها را بینندهی حرفهای بار بیاوریم. اینکه کسی که فیلم میبیند با لذت ببیند و بداند که این فیلم چگونه ساخته شده است، بتواند آن را نقد کند و با بینش بازتری به فیلم نگاه کند. قرار نیست هریک از این بچهها در آینده سینمای حرفهای مملکت دستشان باشد. دورهی سینمای جوان هفت ماه است و این زمان هم صرف آشنایی با سینما میشود. حالا ممکن است بین آنان، یکی دو نفر آدم علاقهمند هم بودند، یا در دانشگاه تحصیل میکنند و وارد سینمای حرفهای میشوند، خودشان را بالا میکشند و فیلمشان را میسازند. رضا فهیمی نیز، خودش سینما (رشتهی کارگردانی) خوانده بود و در دوران تحصیلاش، در انجمن سینمای جوان چند فیلم (قبل از ساختن کودکان ابری) با بچهها ساخت و تجربههایی در انجمن کسب کرد.
آثار تولید شده در انجمن به چه شکل هستند و بچهها در اینجا اغلب به سراغ چه ژانری از سینما میروند؟
ما هر سال هشت تا 10 فیلم آموزشی تولید میکنیم، دو فیلم حرفهای و چهار، پنج فیلم نیمهحرفهای. تولیدات ما نیز سه دسته است: فیلمهای آموزشی داریم که توسط بچههایی که دوره کارگردانی دیدهاند ساخته میشود و بیشتر جنبهی تمرینی و کار عملی دارد و معمولا به گونهای نیستند که آنها را به جشنوارهها بفرستیم. ما هرسال یکبار هفتههای فیلم و عکس برگزار میکنیم و همین کارهای آموزشی را نمایش میدهیم که هم بچهها تشویق شوند هم خانوادههایشان، آثار فرزندانشان را ببینند. حال، بین اینها بچههایی هستند که بیشتر از بقیه به سینما علاقه دارند که ما به اولین تولید آنها تولید نیمهحرفهای میگوییم. تا سقف دو، سه میلیون تومان هم کمکشان میکنیم و تجهیزات در اختیارشان میگذاریم تا یک فیلم حرفهایتر بسازند. اگر این فیلم با این حمایت، در جشنوارهها (اول جشنوارههای منطقهای و بعد جشنوارههای کشوری) دیده شد، فرد به عنوان یک فیلمساز معرفی میشود و ما هم تولیدات حرفهای را به آنها میدهیم و با مبلغهای بالاتری با آنان قرارداد میبندیم. البته این را هم بگویم قرارداد ما سفارشی نیست بلکه بچهها موضوعاتی که خودشان دوست دارند را میسازند. در واقع، اینجا بچهها خودشان سفارشدهندهی کارهای خودشان هستند. در مورد ژانر هم، ما بیشتر تولیدات داستانی و اکسپریمنتال (تجربهگرا) داریم. هم کوتاه و هم نیمهبلند. البته مستند هم داریم ولی قاعدتا این مرکز سینمای مستند و تجربی تهران است که آثار مستند تولید و تهیه میکند. ما هم در اینجا داستانهای کوتاه، مستند کوتاه و انیمیشن کوتاه میسازیم اما مستندهایی که بیشتر از 30 دقیقه باشد را تهیهکنندگی نمیکنیم و آن را به تهران میفرستیم.
در مورد فیلمهای کودک و نوجوان چطور؟
اغلب فیلمهای کوتاه ما کودک و نوجوان است. مثل کودکان ابری یا فیلم «چرخه»، که هم موضوع جنگ دارد و هم کودک.
آقای بلوچی، به نظر شما چرا اغلب جوانان فیلمساز به محض کسب موفقیت، ادامهی مسیر خود را در پایتخت دنبال میکنند و در کرمان نمیمانند؟
ببینید، در شهرستانها یا مراکز استانها امکانات ساخت فیلم بلند وجود ندارد. قاعدتا کسی که میخواهد در جرگهی سینماگرهای حرفهای قرار بگیرد، باید به تهران برود و آنجا مسیر رشد را طی کند. بههرحال این شرایط مملکت ما است و در حال حاضر نیز، اغلب فیلمسازانی هم که تهران هستند شهرستانیاند؛ ولی خب آنجا اقامت دارند و مشغول کار هستند. اما تهران برای پیشرفت بهتر است. شما الان ببینید چقدر در تهران سینما هست، و در کرمان چقدر سینما وجود دارد؟ تعداد صدابردارهای خوب در کرمان به یک یا دو نفر میرسد ولی شما ببینید در تهران چند نفر صدابردار، فیلمبردار و آدم متخصص داریم. کاش مدیران فرهنگی فکری میکردند که حداقل در مراکز استانها امکاناتی برای کسانی که میخواهند فیلم بلند بسازند فراهم شود. البته الان دو، سه سالی است که وزارت ارشاد پروانه ساخت فیلمهای تلهفیلم 90 دقیقه را به مراکز استانها تنفیذ کرده است که طی آن، اکنون کرمان خودش شورای تصویب تله فیلم دارد و میتواند تا 90 دقیقه سناریو تصویب کند و پروانه ساخت بدهد. اما خب این یک امکان نرمافزاری است، هنوز امکانات سختافزاری نداریم. دوربینهای سینمایی، لوکیشین، شهرک سینمایی، بازیگران حرفهای و آدمهای متخصص همه در تهران هستند. شما ببینید نادر فلاح از همان موقعی که تهران رفت رشد کرد. این است که هرکس میخواهد رشد کند، به خصوص در مملکت ما، و به خصوص در رشتهی سینما، باید برود. البته یک راهی که وجود دارد این است که مدیران فرهنگی جشنوارههای هنری را در استانها برگزار کنند. بهترین جشنوارههایمان هم مثل جشنواره فیلم فجر هرسال در تهران برگزار میشود اما چند سالی است که دارد در چند استان فیلمهایش را نمایش میدهد؛ خب اینها اقدامات خوبی است و باعث میشود کارهای هنری و محصولات فرهنگی هنری در شهرستانها دیده شوند و هنرمندها بیایند و کارهای آنان را ببینند. یا اصلا هفتههای فیلم وعکس بگذارند و از همین بچههایی که رفتهاند دعوت کند تا بیایند، و به هرحال حمایتشان کنند تا دیده شوند.
آیا خود شما تا به حال به فکر ترک کرمان افتادهاید؟
بله؛ من هم بارها دلم میخواست بروم در تهران کار کنم؛ اما شرایط آن را نداشتم و هم دلم میخواست به بچههای رفسنجان سینما آموزش بدهم و در واقع دوست داشتم خودم را وقف آنان کنم. من در تهران سینما خواندم و برگشتم و اینجا آموزش دادم؛ اتفاقی که پیش از این در انجمنها دیده نمیشد که یک فرد سینمایی آموزش را عهدهدار شود و تا پیش از آن، کسانی که یک دورهای یکجایی دیده بودند میآمدند و آموزش میدادند. اما من به تهران نرفتم چون نمیخواستم این اتفاق بیشتر از این ادامه پیدا کند. به طور کل اما، مهاجرت به پایتخت هم پشتوانهی مالی میخواهد و به این سادگیها نیست؛ الان هنرمندی را میشناسم که هفت، هشت سال است در تهران است و دارد با موتور کرایهکشی میکند! خب اینطور زندگی کردن در تهران که خوب نیست! اینکه هنرمند باشی و بروی در تهران کافه بزنی یا ساندویچی باز کنی، چه معنایی دارد؟ همان هنرمند اگر در شهر خودش بماند، عزتش حفظ میشود، و هم با آسودگی میتواند به کارهای هنری خودش برسد و هزینهی زندگی هم کمتر است. حالا در همین قضیه بعضی هم رفتند و با چنگ و دندان جنگیدند و موفق شدند. مثل بهمن قبادی که اگر زندگیاش را بخوانید متوجه میشوید. قاعدتا باید آدم تلاش کند. ولی تهران بستر همه چیز فراهمتر است. الان بخواهید فیلمتان را تصحیح رنگ کنید، پنج، شش شرکت معتبر در تهران هست که بهترین متخصصها را دارند ولی در استان کرمان چنین چیزی به طورکل وجود ندارد. صداگذاری حرفهای و استودیوهای حرفهای در کرمان نیست. پس مجبور میشوید با پایتخت ارتباط داشته باشید. البته من خودم میگویم آدم اگر در شهرستان زندگی کند، کارش را بکند، فیلمش را بسازد و در همان فضای بومی کار هنری خودش را انجام بدهد، خیلی بهتر است.
تفکر غالب جوانهای فیلمساز را بیشتر معطوف به چه مضامینی میبینید؟ این را از این بابت میپرسم که امروز شاهد این هستیم که اغلب جوانان یا به موضوعات کلیشهای میپردازند، یا به سراغ سوژههایی که ناامیدی و غم در آنها بیشتر است میروند. آیا شرایط اجتماعی امروز توانسته بر جوانها تاثیر بگذارد؟
به هرحال هرکسی که کار هنری میکند از شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعهی خودش تاثیر میگیرد. ما بچههای اول انقلاب، طرز فکرمان با دهه شصتیها فرق دارد. اما به هرحال نمیشود منکر این شد که یک موج ناامیدی و پوچگرایی در آثار بچهها دیده میشود. اما ما خودمان در انجمن سعی میکنیم فیلمنامههایی را انتخاب کنیم که همراه با امید، زندگی و آیندهنگری باشد و خیلی سیاه نباشد. هرچند از آنجا که انجمن سینمای جوان سینمای مستقل است و بینندهی عمومی ندارد ما سعی میکنیم در انتخاب موضوعات بچهها را اذیت نکنیم .اگر کسی میخواهد فیلم فلسفی بسازد، بسازد. یا اگر کسی خواست موضوع خاصی را تجربه کند اجازه ساخت میدهیم. بچهها را از کاری که میخواهند انجام دهند منع نمیکنیم. فقط ممکن است موضوعاتی که کمی ممیزی دارند را کار نکنیم ولی طی این چهار، پنج سالی که مسئولیت انجمن را را داشتم، تا حالا فیلمنامهای نبوده که بیاید و نگذاریم ساخته شود فقط شاید اصلاحاتی انجام داده باشیم. همین. این را هم بگویم بچههای ما بیشتر فیلمهایی میسازند که مربوط به بوم، زندگی، آیین و روابط زندگی خودمان است و در مقایسه با بچههای تهرانی که بیشتر درگیر فیلمهای آپارتمانی شدهاند در شهرستانها اما بچهها با اینطور فضاها فاصلهی بیشتری دارند و با دید محلی و به اصطلاح فولکلوریک خودشان فیلم میسازند.
آیا هنرجوها برنامهای برای تماشای آثار سینمای جهان در انجمن دارند؟
در مورد فیلمهای گیشهای هالیوودی خیر، ما به بچهها توصیه نمیکنیم. ولی از آنجا که سینمای مستقل بیشتر سینمای هنری است، ما فیلمهای هنری و فیلمهای برگزیدهی بخش بینالملل جشنواره فیلم کوتاه را برایشان نمایش میدهیم و بچهها خودشان نقد میکنند ولی در حوزهی فیلم بلند این کار را نمیکنیم و خود بچهها اگر خواستند، طبق علاقهی خودشان دنبال میکنند.
شما این روزها مشغول جذب هنرجوی فیلمسازی هستید. این برنامهی انجمن یک پروژه است یا آزمونی است که به صورت مستمر برگزار میشود؟
به صورت مستمر برگزار میشود. بدین شکل که هرسال توسط انجمن سینمای ایران، آزمون سراسری سینمایی برگزار میشود که با هزینهی دولتی تعداد کم و محدودی پذیرش میشوند. برای اینکه ما امکانات آموزشی زیادی نداریم و با داشتن تنها دو کلاس، نمیتوانیم سالی بیشتر از 20 نفر آموزش دهیم. این آزمون برگزار میشود و شامل یک دورهی هفتماهه است. البته ما کلاسهای تکدرس مثل عکاسی، فیلمنامهنویسی و... را داریم و همیشه عضو میگیریم ولی دورهی فیلمسازی یک آزمون اصلی دارد و سالی یکبار انجام میشود. مثل کنکور است، ولی نه به شدت آن. ما مصاحبه میکنیم و بیشتر علاقهمندان جدی به سینما را جذب میکنیم.
آقای بلوچی، انجمن طی این سالها با چه مشکلات و موانعی بر مواجه بوده است؟
به هرحال هیچوقت شرایط ایدهآل نیست و همواره طی زمانهای مختلف مشکلات وجود دارد، اما یا حل شدهاند یا جای خود را به مشکلات دیگری دادند. دولت مکانهای فرهنگی و هنری را به بخش خصوصی واگذار کرده و ما هم اکنون این مشکل را داریم. دولت به خاطر کمبود بودجه این کار را انجام داده و از آنجا که در بعضی موارد اقدامات حسابشده نیست، قاعدتا فرمولهای ما هم به هم میریزد. اما خب اینگونه مشکلات باید به تدریج حل شوند و کمکم وابستگی انجمنها را به دولت کم کنند.
مشکلات دیگر ما نیز سابقا در مورد تدریس بچهها بود. اما به تدریج سعی کردیم این مشکل را رفع کنیم؛ زمانی از صدا و سیمای استان کرمان برای بچهها استاد دعوت میکردیم، به دلیل اینکه متخصصهای سینما در صدا و سیما کار میکردند؛ اما به دلیل بعد مسافت و هم اینکه حق التدریسهای انجمن هم زیاد نیست 20 ساعت تدریس، برایشان سخت بود. برای همین ما از خود انجمن، بچههایی که علاقهمند به تدریساند و مطالعه دارند را تربیت کردیم که کار تدریس را شروع کنند. انجمن سینمای جوان نیز هرساله دورههای دانشافزایی را برگزار میکند با هدف کاملتر کردن آموزش اساتید و هنرجوها. در هر حوزهای بهترین اساتید از تهران میآیند که اخیرا در ملایر کلاسهای دانشافزایی بوده است، و سه، چهار روز طی دورههای 30 ساعته، بچهها و مربیان را آموزش میدهند؛ ولی ما سعی کردیم خودمان بچههای رفسنجانی را تربیت کنیم که نیازمان به شهرستانها و مرکز استان کمتر بشود.
نظر خود را بنویسید