فردای کرمان ـ فاطمه هجینینژاد* : چند روز پیش، پس از اجرای نمایشی برای کودکان، مادری با دختر ۷ سالهاش که اشک در چشمانش حلقه زده بود به سراغم آمد. با صدایی آرام گفت: «دخترم تا به حال چند بار روی صحنه اجرا داشته؛ وقتی شما هنرمندان را معرفی کردید و نام او گفته نشد، ناراحت شد و گریه کرد. گفت چرا من را معرفی نکردند؟»
آن لحظه برایم به سؤالی عمیق تبدیل شد: آیا ما با دعوت کودکان به اجرا، واقعاً به رشدشان کمک میکنیم، یا آنها را زودتر از موعد وارد دنیای قضاوت، رقابت و اضطراب میسازیم؟
نمایش خلاق و تفاوت آن با اجرای عمومی
در سالهای اخیر، حضور کودکان روی صحنهی نمایش، حتی در سنین پیشدبستانی و دبستان، به امری عادی و حتی افتخارآمیز برای برخی والدین و مؤسسات آموزشی تبدیل شده است. اما آیا این اجراها که در ظاهر شیرین و دلنشین به نظر میرسند، واقعاً با روح و هدف کلاسهای نمایش خلاق همراستا هستند؟
نمایش خلاق، روشی آموزشی است که بهجای تولید یک نمایش حرفهای، بر تجربهی خلاقانه، رشد احساسات، همکاری گروهی و تخیل آزاد کودک تمرکز دارد. در این شیوه، هیچ متن ثابتی وجود ندارد، هیچ تماشاگری الزامی نیست و هیچ بازیگر ستارهای نداریم. اما وقتی این کلاسها تبدیل به اجراهایی با نور و لباس و دعوتنامه برای بزرگترها میشوند، از روح نمایش خلاق فاصله میگیرند.
ضرر اجرا کردن برای کودک
از دید روانشناسی رشد، کودکان در سالهای ابتدایی زندگی به شدت تحت تأثیر قضاوت دیگران، تجربههای موفق یا شکستخورده اجتماعی، و احساس امنیت یا عدم امنیت در جمع هستند. اجرای عمومی در سن پایین، اگر بدون رضایت، آمادگی یا علاقهی کودک باشد، میتواند منجر به: «اضطراب اجتماعی و ترس از صحنه، تضعیف اعتماد به نفس، احساس بیکفایتی در صورت اشتباه یا مقایسه با دیگران و یا از دست رفتن لذت و آزادی در تجربهی خلاقانه» شود.
پژوهشهای کلاسیک نشان دادهاند که نوع تمجیدِ کودکان مهم است: تمجیدِ توانایی ذاتی (مثلاً ، «تو خیلی باهوشی») در کودکان میتواند آنها را به سمت اهداف نمایشی و ترس از شکست سوق دهد و انگیزه و پایداری در یادگیری را کاهش دهد؛ در حالی که تمجیدِ تلاش و فرایند (مثلاً ،«چه تلاش خوبی کردی») انگیزهی یادگیری و تابآوری را تقویت میکند.

اعتماد بهنفسِ کاذب
یکی از پیامدهای کمتوجهی به نوع تمجید و نحوهی مواجههی بزرگترها با موفقیت کودک، شکلگیری نوعی اعتمادبهنفسِ کاذب یا خودبزرگبینی ظاهری است. این وضعیت زمانی اتفاق میافتد که کودک از سوی والدین یا مربیان «بیش از حد» ستایش شود یا بیش از توان واقعیاش تحسین و برجستهسازی گردد ـ پدیدهای که در ادبیات علمی تحت عناوینی مانند بزرگنمایی والدین بررسی شده است.
پژوهشها نشان میدهند که: تمجیدِ نادرست یا بزرگنمایی مستمر میتواند به گرایشهای نارسیستی یا انتظارات غیرواقعبینانه در کودک منجر شود؛ کودک یاد میگیرد که ارزشش وابسته به تحسین و جایگاه ویژهی اوست، نه تلاش، همدلی یا مهارتهای واقعی. مطالعات طولی نشان دادهاند که بزرگنمایی والدین پیشبینیکنندهی سطح بالاتری از خصوصیات نارسیستی در کودکان است.
اعتمادبهنفس کاذب وقتی در معرض شکست یا انتقاد قرار گیرد، میتواند به واکنشهای دفاعی، انفعال در برابر یادگیری، یا حتی رفتارهای خصمانه و مقابلهای منجر شود؛ از منظر نظری، پژوهشهای بینرشتهای نشان دادهاند که «ایگوتیسمِ تهدیدشده» (یعنی دیدگاه بسیار مطلوب نسبت به خود که مورد تهدید قرار میگیرد) میتواند محرکی برای خشم و واکنشهای پرخاشگرانه باشد. این نکته اهمیت مییابد وقتی کودک را در محیطهایی قرار میدهیم که توقعات نامتناسب یا رقابتمحور دارند.
علاوه بر این، فرهنگِ «همیشه مثبت بودن» که احساسات منفی کودک را نادیده میگیرد یا فوراً پاک میکند، به کودک فرصت پردازش شکست، درد عاطفی و یادگیری از تجربه را نمیدهد؛ در نتیجه کودک برای رویارویی با چالشهای واقعی زندگی کمتر آماده میشود. منابع علمی ـ ترویجی دربارهی پیامدهای مثبتگرایی افراطی نیز هشدار دادهاند.
در جمعبندی، وقتی اجراها یا ستایشها بهگونهای شکل میگیرند که تصویری غیرواقعی از توانمندی کودک میسازند، ممکن است اثر معکوس بر «تابآوری»، «انگیزه برای تلاش» و «هماهنگی اجتماعی» او داشته باشند ـ همان چیزهایی که نمایش خلاق هدفِ پرورش آنهاست.
خطر حرفهایسازی زودرس
در برخی موارد، فضای نمایش خلاق آنقدر جدی و تولیدمحور میشود که کودک بهجای یادگیری، در حال تقلید از یک بازیگر بزرگسال میشود. این وضعیت زمانی تشدید میشود که والدین برای «دیدن اجرای بچهها» یا «افتخار کردن به هنرنمایی آنها» به کلاسها فشار میآورند.
در چنین شرایطی، کودک به ابزاری برای رضایت بزرگترها تبدیل میشود، نه انسانی در حال رشد. پژوهشها نشان میدهند که تعریف نادرست یا ستایشِ غیرواقعی، برخلاف تصور رایج، همیشه با افزایش عزتنفسِ سالم همراه نیست و گاهی ریشهی رفتارهای اجتماعی نامناسب یا انتظارات غیرواقعی میشود.
جایگزینهای ایمن و انسانی
ما مربیان و والدین میتوانیم همچنان امکان اجرا را فراهم کنیم، ولی با تغییر نگاه:
کودک باید حق انتخاب داشته باشد که اجرا بکند یا نه.
نقشها و سطح مشارکت باید متناسب با سن، تمایل و ظرفیت کودک باشد.
تمجید باید بر تلاش، فرایند و مهارتهای اجتماعی تأکید کند، نه بر ویژگیهای ذاتی. (تبدیل «تو باهوشی» به «این تلاش و تمرین باعثِ پیشرفتت شده».)
تماشاگران باید آگاه باشند که هدف، رشد کودک است، نه اجرای بینقص.
فضای اجرا باید شبیه جشن مشارکت باشد، نه مسابقه یا امتحان.
سخن پایانی
نمایش خلاق، فرصتی است برای دیدن جهان از زاویهی نگاه کودک، برای درک احساساتش، خیالهایش و بیان بدون سانسورش؛ این فضا را به صحنهای برای اجرای رسمی بدل نکنیم. کودک در این کلاسها آمده تا رشد کند، نه تأیید بگیرد.
* بازیگر و کارگردان تئاتر
نظر خود را بنویسید