فردایکرمان ـ حمید جلالینژاد: «مطلب تامل برانگیز «شهر و شهرداران فرهنگی» اثر مهدی محبیکرمانی نویسندهی فرهیخته، که مدتی قبل در «فردای کرمان» منتشر شد، این پرسش را در ذهن تداعی کرد که از منظر معماری و شهرسازی، شهردار چقدر میتوانسته بر وزن فرهنگی شهر کرمان در دوران معاصر موثر باشد؟
از زمان شکلگیری شهرداری به جای بلدیه در صد سال اخیر در کرمان، اولین شهردار که وظیفهی جمع کردن جنازههای مردم قحطیزده را داشت فرصت کار فرهنگی پیدا نکرد. میراث فرهنگی و معنوی بهجا مانده از شهرداران بعدی، بهرغم تلاش برخی از آنها، غالبا دفن شده است، به نحوی که از مشاغل بازار فقط زرگری و عطاری و از کالبد تاریخی هم، بافت مغشوش و نا مانوسی بهجای مانده است. در این یادداشت سعی خواهم کرد بگویم آیا اساساً شهرداران میتوانستند کار فرهنگی انجام دهند؟
۱ـ به گفتهی اندیشمندان و شهرسازان، شهر امروز چیزی فراتر از یک اثر هنری است، مجموعهی پیچیدهای از عوامل جغرافیای انسانی که در جغرافیای طبیعی کالبد آن شکل گرفته است. ۲ـ کرمان یکی از معدود شهرهای ایران است که همواره تاثیری شگرف در سبک شهرسازی و معماری در دورههای مختلف ایران داشته است. سبک خاص و آثار بهجا مانده از دورهی سلجوقی و صفوی شاهدی بر این مدعاست. ۳ـ از دورهی پهلوی، شهر با ورود ناقص مدرنیته، شکل نوینی به خود گرفت و مهاجرت به شهرها با نگاه به زمین به عنوان سرمایه آغاز شد. در این دوره و بعد از انقلاب، زمین و مستغلات در شهر تبدیل به کالا و سرمایه شد و همین موجب شد تا بخشهایی که نماد فرهنگ بودند در برابر این قدرت رنگ ببازند و اقتصاد شهر که بر پایهی ملک و مستغلات تعریف شده بود، عامل اصلی موثر بر شکلگیری شهر شود.
شکلگیری شهر با پیچیدگیهای عصر جدید، ایجاد شهرداری و تعریف کاربریهای جدید فرهنگی، درمانی، بهداشتی، آموزشی، فضای سبز و... را بدنبال داشت که بر اساس نیاز انسان امروز صورت میپذیرفت و طرح و ترسیم آیندهی شهر پس از طرح صلیبهای رضاخانی( بدلیل نبود نقشه از شهر و آمار و اطلاعات) در قالب سندهای چشمانداز ده ساله و بیست ساله، طرحهای جامع و تفصیلی را شکل داد.
در این راستا، کاربریهای آموزشی، درمانی و غالباً فرهنگی در حد لکههایی در نقشههای جامع و تفصیلی دیده شد، اما هیچ وقت ساخته نشدند، یا به شکل نامناسب صورت گرفتند. در همینحال، کاربریهای تجاری و مسکونی با گران شدن زمین و تبدیل آن به کالا در بافت جدید و حتی بافت قدیم با نگاه سرمایه و کالا به زمین به صورت نا موزون و نگاه صرف اقتصادی و مد گرایی شکل گرفتند، و موج جهانی شدن در دههی هشتاد، این تاثیر را چند برابر کرد.
در واقع، توسعهی شهر کرمان به سمت مغرب و شکلگیری خیابانهای هزار و یک شب، امام جمعه و شفا و واگذاری شهرکهای الغدیر و حسنآباد با این نگاه شکل گرفت و باعث تراکم پایین و گستردگی شهر و مهاجرت از بافت اصیل به مناطق جدید شهر گردید. مهاجرین جدید و نا آشنا با بافت فرهنگی و تاریخی، جایگزین ساکنان قبلی گردیدند. بالا بودن عرصه و اعیان خانههای تاریخی، مشکلات ارث، پایین بودن حد نصاب، تفکیک دسترسی سواره و نگاه به ارزش زمین با طرح تعریض کوچهها، نبود متولی و استقرار ادارات فرهنگی چون سازمان میراث، ارشاد، دانشکدههای معماری در بافت جدید شهر، باعث تخریب 90 درصدی بافت تاریخی کرمان گردید. نگاهی به تعریض خیابان ابن سینا و... در بافت تاریخی و خیابان جهاد در بافت نسبتا جدید، به خوبی نگاه به زمین به صورت کالا را نشان میدهد که این نگاه باعث ایجاد عارضههای بزرگی همچون توفق سواره بر پیاده شد. به دنبال آن، شاهد پرشدن قنوات، بالا آمدن آبهای سطحی و از بین رفتن لایههای تاریخی سلجوقی بر اثر خاکبرداری ساخت بناهای جدید در بافت تاریخی و گسترش نفوذ افراد بزهکار در این بافت با ارزش شهر بودیم. در نتیجه شهرداران با چالشهای جدیدی روبرو میشدند که عمدتا پاسخهای مقطعی و مبتنی بر ارزش زمین بدنبال داشت، به نحوی که هیچ یک از خواستههای فرهنگی، بدلیل این نوع نگاه شکل نگرفت. پروژههای فرهنگی مانند طرح استاد دکتر فرهاد احمدی جای خود را با همین نگاه به فضای تجاری داد و سایر طرحها مانند طرح پاسبان حضرت، در مجموعهی فرهنگی صاحبالزمان در آرشيو خاک خوردند و پیاده راه امروز شهر کرمان با همهی تلاشها شکل نگرفت. جهانبینی مبتنی بر اقتصاد، در هر چهار قدم یک بنگاه املاک، یک بانک، بک بنگاه معاملات خودرو، وجه غالب شد
در این میان، ایده و رویاپردازی «هفتباغ» بود که در عرصهی جدید و در ادامهی روند باغ و باغسازی چند هزارساله یادآور باغسازی چند هزار جریبی دوران ترکانخاتون و غزها بود که با تعریف جدید گردشگری و تغییر اقتصاد شهر و روستا تا حدودی از این منظر موفق عمل کرد، اما نگاه و تاثیر عامل اقتصاد از تفکیک اراضی تا ساخت ویلاها نتوانست بار فرهنگی کرمان امروز را به آینده انتقال دهد و همراه با دانش روز دنیا شکل بگیرد.
امروزه با پیشی گرفتن قیمت زمین بر ارزشهای میراث کالبدی و معنوی در شهر، نمادها و عناصر متعلق به سایر سرزمینها، بدون توجه به همخوانی با زمینهی فرهنگی و ناخودآگاه جمعی، نه تنها در کرمان، بلکه در کل ایران و حتی شرق شکل گرفته است، که این همه جریانهای فکری در شهرسازی امروز کرمان هم اثرگذار شده است.
اما اینکه چرا شهری مثل یزد توانست تا حدود بسیار زیادی در مقابل این موج مدرنیته و جهانی شدن مقاومت کند، و در کرمان چنین اتفاقی رخ نداد، به نظر من به این بر میگردد که در شهر یزد اساتید دانشگاه چراغ راه شدند و عمدتا با استفاده از تشویق خیرین و صرف بودجه، ساخت ابنیهی فرهنگی مانند دانشکده معماری و شهرداری بافت تاریخی، باعث ایجاد ثروت در بناهای با ارزش بافت تاریخی این شهر شدند. در کرمان اما، این بزرگواران چند قدم عقبتر از صاحبان سرمایه و غالباً به جای تولید علم و ارائهی راهبرد جهت تهیهی اسناد، یا به ارائهی خدمات مشاورهی مهندسی که بایستی از تجربیات و تولیدات علمی دانشگاهیان بهرهمند باشد مشغول شدهاند و یا در حد شناخت شرایط، وضع موجود را توصیف کردهاند، که فقدان این چراغ، راه قربانی شدن فرهنگ در چرخهی تزویر را هموار کرد و وضعیت شهر امروز که مبتنی بر زمین و مستغلات است را باعث گردید.
تجربهی تهیهی کتاب هویت شهری در اوایل دههی 80؛ مسکن مهر و ... تا خانهی گفتمان، خود شاهدی بر این مدعاست. و این همه باعث گردید تا علم ترسیم معماری و شهرسازی نه خود معماری، جایگزین حکمت و هنر معماری و شهرسازی گردد، و کرمان نتواند با وجود خیرین بزرگی همچون صنعتیها، افضلیپورها و .... در مقابل صاحبان سرمایهی امروز، با ایدههای ناهمگون، و بعضا وحشتناک در مناظر فرهنگی و طبیعی، حرفی برای گفتن داشته باشد». /الف
نظر خود را بنویسید