فردای کرمان - گروه جامعه: ابتدای هفتهی جاری همایش بینالمللی حوزهی فرهنگی هلیلرود در جیرفت برگزار شد؛ اگرچه اطلاعرسانی چندانی در خصوص این همایش مهم انجام نشد و بسیاری از علاقهمندان حتی در مرکز استان از این رویداد بیخبر ماندند اما شنیدهها حکایت از آن دارد که در جریان این همایش، ثبت جهانی کُنار صندل که تپهای باستانی مربوط به دوران شهرنشینی هزارهی سوم پیش از میلاد است، بهعنوان یک مطالبهی جدی مطرح شده است.
این اما اولینباری نیست که بر ثبت جهانی این تپهی باستانی برای حفاظت و معرفی بیشتر آن، تاکید میشود. طی سالیان اخیر، مسئولان مختلف، مکرر وعدهی جهانی شدن کنارصندل را دادهاند؛ دیماه سال گذشته، فریدون فعالی مدیرکل میراثفرهنگی استان کرمان خبر داد که با همکاری پایگاه تاریخی جیرفت، در حال تهیهی پروندهی ثبت جهانی این محوطهی باارزش باستانی هستند. او اعلام کرد: ثبت جهانی کنارصندل، طی یک یا دو سال آینده انجام خواهد شد. یعنی اگر وعدهی فعالی درست بود، سال آینده، این تپه جهانی میشد!
آذرماه همان سال نیز، ذبیحالله اعظمی نماینده جیرفت و عنبرآباد در مجلس از پیگیری برای ثبت کنارصندل در یونسکو خبر داد و گفت: «امیدوارم بتوانم تا پایان این دورهی مجلس، موضوع را به نتیجهی دلخواه و مورد نظر مردم برسانم».
شواهد اما نشان میدهد که کنارصندل برای جهانی شدن، راه درازی در پیش دارد و اما و اگرهای فراوانی در کار است.
برای یافتن پاسخهایی به این پرسشها که ارزشهای کنارصندل چیست و ثبت جهانی شدن آن چه فواید و الزاماتی دارد؟ خواندن این گزارش را ادامه دهید.
به گزارش فردای کرمان،در این مقطع از تاریخ، دیگر ارزشهای فرهنگی و باستانی منطقهی جیرفت بر کسی پوشیده نیست. شواهد و مستندات متعددی وجود دارد که نشان میدهد جیرفت از صد سال پیش به عنوان یک منطقهی بااهمیت باستانی و تاریخی شناخته میشده است اما غارت میراث فرهنگی این منطقه از سال 80 به بعد و در جریان حفاریهای غیرمجاز تپههای اطراف هلیل از جمله کنارصندل، ابعاد دهشتناکی پیدا کرد؛ به طوریکه گفته میشد دهها هزار و بلکه صدها هزار اثر عتیقه توسط قاچاقچیان، در مدت زمان کوتاهی از مرز خارج شد. ماجرای این غارت وقتی به رسانهها کشید، اعتراضات گستردهای را در برداشت و در نهایت، دولت وقت را واداشت برای تامین حفاظت از این آثار، اقدامات حمایتی لازم را انجام دهد. در همین چارچوب فعال شدن گروه باستانشناسی دکتر یوسف مجیدزاده را شاهد بودیم؛ و چه موفقیتهای غرورآفرینی که این هیات باستانشناسی، نصیب همهی ایرانیان کرد. آنچه که در آن ایام برای دنیا عجیب و غریب بود؛ نظریاتی است که دکتر مجیدزاده مطرح کرد. وی با طرح نظریهی «جیرفت کهنترین تمدن شرق» یا «ارت خاستگاه تمدن سومر» باعث شگفتی جهانیان شد.
این باستانشناس برجسته سال 91 خورشیدی در یک گفتوگو با «مجله باستانشناسی و تاریخ» توضیح میدهد: «در منطقهی جیرفت چیزهای زیادی پیدا کردیم. حفریاتی که ما در جیرفت انجام دادیم آنچه پیشتر تصور میشد را رد میکند. ما فکر میکردیم بینالنهرین آن روزگار منطقهای است مثل آمریکای امروزی، تولیدکننده و سرور است و بقیه به طرف شرق شامل ایران، افغانستان، پاکستان و درهی سند مردم کمفرهنگ و عقبافتاده و فقیری بودهاند که با حکومتهای محلی کوچک اداره میشدند و زیر نفوذ پادشاهان ابرقدرت بینالنهرینی در طول تاریخ بودهاند. سرزمینهایی که فقط موادخام داشتند که آنها را به بینالنهرین میدادند و بینالنهرینیها نیازهای آنها را برآورده میکردند. حتی گندم نداشتیم که به آنها بدهیم! اینها قصه است، اما ما به عنوان واقعیت به آن نگاه میکنیم».
وی ادامه میدهد: «به هنر تمدن حوزهی هلیل در جیرفت نگاه کنید، مثلا به هنر سنگتراشی، به کار استادان هنرمند چیرهدست هزارهی چهارم و سوم قبل از میلاد که هنرشان در هیچ جای دیگری در منطقه سابقه ندارد، نه در مصر، نه در بینالنهرین، و نه در هیچ جای دیگری در خاورمیانه. به نقش حیوانهایی نگاه کنید که در مرغزار در حال چریدن هستند. همین امروز میتوانید بگویید اینها از گونهی کدام حیوان منطقه هستند. بزهای نقششده حتی سنشان از گره شاخشان مشخص است. اینکه نر هستند یا ماده. خدایا، اینها چقدر زیبا هستند! در هیچ کجای منطقه چنین شاهکارهایی نمیبینید. در شوش میبینید، چون شوش بخشی از تمدن جنوب ایران است و به نظر من کل جنوب ایران به تمدن واحدی تعلق دارد، تمدنی که از شرق ایران شروع میشود و در غرب در استان خوزستان تمام میشود. تمدنی که بخش غربیاش به دلیل همسایه بودن با بینالنهرین تا حدودی متاثر از آنهاست».
وی میافزاید: «در آنجا میبینید با مرگ پادشاهی که در طول حیاتش خط نوشتاری ایلامی را جایگزین خط میخی به عاریت گرفته شده از بینالنهرینیها کرده، استفادهی از خط میخی دوباره از سر گرفته میشود. به اعتقاد همهی لغتشناسان خط نوشتاری ایلامی پیش از آنکه ایلامیها از آن استفاده کنند در جای دیگری اختراع شده تکامل پیدا کرده و سپس به آنجا رسیده. جیرفت تنها محلی است که در آنجا خطی مشابه خط ایلامی داریم، البته نوع سادهتر آن که به تدریج همانند خط نوشتاری ایلامی میشود».
وی اظهار میکند: «پیش از پیدا کردن آجر کتیبهای و سه لوح از کاوشها در جیرفت، کارلوفسکی در مقالهای که ما آن را در کتاب مجموعه مقالات نخستین همایش بینالمللی تمدن حوزهی هلیل به چاپ رساندیم؛ نوشت که تا زمان هخامنشیها جوامعی بیسواد و فاقد خط در شرق ایران بودند. اما امروز میدانیم که در این منطقه همزمان با بینالنهرین خط نوشتاری وجود داشته است. خط نوشتاری سومری از دورهی دوم سلسلههای قدیم شروع شد ما سه لوح از جیرفت داریم که هر یک از دیگری قدیمیتر است و به همان 2650 قبل از میلاد برمیگردد. حالا نمیگوییم کدام زودتر بوده کدام دیرتر، اما تقریبا به طور همزمان در شرق ایران هم خط وجود داشته و جوامع ساکن در آن نه تنها بیسواد نبودند، بلکه یکی از بنیانگذاران خط هم بودند».
کاوشهای جیرفت در حال پس زدن پردهها از مقابل واقعیات بود و توجه جهانیان را به این منطقه از ایران جلب کرده بود که در پی حواشیای که ایجاد شد، مجیدزاده کلنگ حفاریاش را بر زمین گذاشت و سال 86 بود که از جیرفت رفت. اگرچه پس از آن، گروههایی به صورت جسته و گریخته کاوشهایی در جیرفت انجام دادند اما دیگر هیچ زمانی از هیاهو و اخبار شگفتیآفرین دوران کاوشهای مجیدزاده خبری نشد و کنارصندل هم به مرور به حاشیه رانده شد و تنها اخبار گاه و بیگاه برای شروع کاوشها و پس از آن، ثبت جهانی کنارصندل منتشر میشد که همچنان بیسرانجام مانده است.
اکنون، دکتر رضا ریاحیان باستانشناس که یکی از همراهان مجیدزاده در جیرفت بوده و از سالهای 82 تا 87 در کاوشهای منطقه حضور داشته، در یادداشتی که در اختیار «استقامت» قرار داده است، اما و اگرهای ثبت جهانی کنارصندل را برمیشمارد.
وی با یادآوری اینکه هر اثر تاریخی فرهنگی اعم از ملموس و ناملموس شایستهی ثبت جهانی است اما باید شاخصها و معیارهای اصلی آن را داشته باشد، مینویسد: «هر اثر تاریخی و فرهنگی چه از نوع ملموس از جمله بناها، تپهها، محوطهها و شهرهای باستانی و ناملموس اعم از مراسمها، سنتها، جشنهای ملی مذهبی، آیینها و فرهنگ شفاهی، بر پایهی معیارهای ثبت جهانی، باید دارای شاخصها و ویژگیهای منحصر به فردی در جهان باشد تا بتواند در این فهرست قرار گیرند».
وی میافزاید: «در نگاه کلی و برپایهی تقسیمبندی یونسکو، آثار ملموس باید ویژگی منحصر بهفرد داشته باشند؛ به عبارتی دیگر در جهان بیهمتا باشند اما آثار ناملموس بایستی دارای ویژگیهای شاخص به صورت فراگیر و زنده و پویا باشند».
وی با اشاره به اینکه 10 معیار برای ثبت هر اثر تاریخی، فرهنگی و طبیعی نیاز است تا آن اثر بتواند در فهرست جهانی قرار گیرد، توضیح میدهد: «این معیارها عبارتند از اینکه اثر نشاندهندهی یک شاهکار از نبوغ و خلاقیت انسانی باشد، نشاندهندهی تبادل ارزشهای بشری در یک بازهی زمانی در یک منطقهی فرهنگی از لحاظ پیشرفت در معماری یا فناوری، برنامهریزی شهری یا طراحی چشمانداز باشد، آن اثر گواهی بیهمتا یا دستکم استثنایی بر یک سنت فرهنگی، تمدن زنده یا از میان رفته باشد، نمونهای برجسته در معماری یا تکنولوژی باشد که مرحلهی مهمی از تاریخ بشر را نشان دهد، نمونهی برجستهای از تعامل بین انسان و محیط زیست یا نمایندهی یک فرهنگ باشد، به طور مستقیم یا ملموس مرتبط با رویدادها یا سنتهای زندگی، افکار و عقاید یا آثار هنری یا ادبی دارای اهمیت عالی جهانی باشد، پدیدهای بینظیر طبیعی با زمینههای استثنایی و زیباشناسی باشد، نمونهای برجسته از مراحل و تغییرات تاریخ زمینشناسی باشد، نمونهی برجستهای از فرایندهای زیست محیطی و بیولوژیکی در تکامل و توسعه زمینی، اکوسیستمهای ساحلی و دریایی و جوامع از گیاهان و حیوانها باشد و شامل زیستگاههای طبیعی مهم از نظر تنوع زیستی و حاوی گونههای در خطر باشد».
وی در ادامهی این یادداشت به محوطهی کنارصندل میپردازد.
ریاحیان مینویسد: «محوطهی کنار صندل مربوط به دوران شهر نشینی (هزارۀ سوم پیش از میلاد) در بخش میانی حوزهی فرهنگی هلیلرود واقع شده است که بر پایه نویافتههای باستانشناسی بهدست آمده از آن، دریچهای تازه در مطالعات تاریخ و فرهنگ ایران و جهان باز کرده است».
وی با بیان اینکه امروزه خواستهی اکثر عموم مردم قرارگیری این محوطه در فهرست جهانی است، ادامه میدهد: «اما هر اثر تاریخی فرهنگی (ملموس) از جمله این محوطه باید دارای ارزشهایی برجسته (منحصر بهفرد) باشد و یکی از 10 معیارهای جهانی که ذکر شد را شامل شود و به عبارتی دیگر در جهان بیهمتا باشد».
ریاحیان میافزاید: «مشابه محوطهی کنار صندل جیرفت در ایران و جهان تعداد بیشماری وجود دارد که از لحاظ شاخصهای جهانی، ویژگیهای منحصر بهفردتری نسبت به این محوطه دارند که میتوان به «مهنجودارو» و «هاراپا» واقع در کشور هندوستان و شهرهای باستانی «بابل» و «اور» در بینالنهرین کشور عراق اشاره کرد».
وی میگوید: «همچنین در ایران نیز محوطههایی مربوط به دوران شهرنشینی وجود دارد که از مهمترین آنها میتوان از شهر سوخته که ثبت جهانی شده و تپه حصار دامغان نام برد».
این باستانشناس ادامه میدهد: «علاوه بر این، در همین حوزهی فرهنگی هلیلرود، تپه و محوطههای دیگری وجود دارد که میتوانند شرایط ثبت جهانی را داشته باشند».
وی سپس مینویسد: «تنها ویژگیای که محوطه کنار صندل را از بقیه متمایز میکند ابتدا این است که در این محوطه، کاوشهای علمی باستانشناسی صورت گرفته و منجر به شناسایی یافتههای تاریخی فرهنگی منحصر بهفرد شده است و دوم اینکه مطالعات گسترده و هدفمندی در خصوص این نویافتههای باستانشناسی انجام گرفته و در ادامه، این پژوهشها چاپ و انتشار یافتهاند و اکثر محققین و عموم مردم با شاخصهای این محوطه آشنایی پیدا کردهاند».
ریاحیان تصریح میکند: «این فعالیتها و اقدامات شرط لازم برای ثبت جهانی است ولی شرط کافی نیستند».
وی توضیح میدهد: «به عبارتی دیگر، مقدمات اولیهی مطالعاتی در این زمینه انجام گرفته ولی نیاز به انجام اقدامات اساسی بیشتری در این زمینه وجود دارد. بر پایهی شواهد باستانشناسی، دکتر یوسف مجیدزاده اعتقاد دارد که حوزهی فرهنگی هلیلرود از جنبههای هنر، معماری، صنعت و ساختارهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دارای یک سبک خاص و متفاوت از دیگر تمدنهای جهان در دوران شهرنشینی (هزارۀ سوم پیش از میلاد) از جمله بینالنهرین (عراق) و موهنجودارو و هاراپا (هند) است که بر اساس معیارهای ثبت جهانی شامل معیار اول یعنی نشان دهندهی یک شاهکار از نبوغ و خلاقیت انسانی است».
وی ادامه میدهد: «همچنین، بر پایهی شواهد باستانشناسی، نمود ارزش برجستهی جهانی این سبک خاص و منحصر بهفرد در جهان در محوطهی کنارصندل جیرفت نمایان است».
ریاحیان با بیان اینکه محوطهی کنار صندل شرایط اولیهی قرارگیری در فهرست جهانی را دارد، تاکید میکند: «اما برای اینکه این روند به سرانجام برسد، نیاز است اقدامات پژوهشی و اجرایی گستردهای در این زمینه انجام گیرد».
به باور وی، در مرحلهی اول، باید کاوشهای علمی باستانشناسی در این محوطه ادامه پیدا کند.
وی مینویسد: «همچنین، اکثر محققین ازجمله باستانشناسان و مورخین برای تکمیل مطالعات این سبک خاص و منحصر بهفرد در جنبههای مختلف، باید فعالیتهای اساسی میدانی و کتابخانهای انجام دهند و هرچه بیشتر، این سبک خاص حوزه فرهنگی هلیلرود معرفی شود».
این باستانشناس ادامه میدهد: «در مرحلهی دوم، با استفاده از ظرفیتهای شهرستانی، استانی و ملی اقدامات اجرایی در زمینه آمادهسازی این محوطه برای ثبت جهانی فراهم شود که از مهمترین آنها میتوان به ساماندهی این محوطه به صورت سایت موزه باز، تعیین عرصه و حریم آن بر اساس ضوابط جهانی و ایجاد زیر ساختهای گردشگری متناسب با ضوابط جهانی و تعامل با جوامع محلی اشاره کرد».
نظر خود را بنویسید