فردایکرمان ـ مهدی ایرانیکرمانی *: «نوروز 1401 خجسته و پیروز باد. آرزوی تندرستی و شادی را برای همگان دارم. چقدر دلم میخواست همصدا با خیام ندا برمیآوردم و میگفتم «برخیز و مخور غم جهان گذران / خوش باش دمی به شادی گذران». چقدر دلم میخواست همنوا با حافظ آواز سر میدادم «زکوی یار میآید نسیم باد نوروزی / ازین باد ار مددخواهی چراغ دل برافروزی».
اما روزگار غریبی است نازنین؛ چگونه دم را به شادمانی گذرانم و چگونه چراغ دل را برافرزوم زمانی که دغدغهها امان نمیدهند، و من دغدغه دارم. من دو گونه دغدغه دارم، دغدغههای خارجی یا بینالمللی و دغدغههای داخلی.
با تجاوز بیرحمانه و خشونتبار روسیه به اکراین، روحیهی تجاوزگر و ددمنشانهی روسها چه تحت فرمانروایی ایوان مخوف باشند، چه تحت فرمانروایی تزارها، چه استالین و خروشچف، و چه خودکامهی جدید ولادیمیرپوتین، برای هزارمینبار آشکار شد. در قرن 21 زمانی که دستاوردهای علمی و تکنولوژیک بشری چشمها را شگفتزده میکند، قرار است رهآورد این پیشرفتهای علمی نزدیکی ملل، تقارب فرهنگها، و زمینهی دوستی ملتها باشد، روسها یا این دونان دهر، در روز روشن و بهسان حیوانی درنده به کشوری مستقل و عضوی از جامعهی بینالملل حمله میکنند، میکشند و نابود میکنند، و با زور آنها را وادار به تمکین میکنند و طبق سنت مالوف سرزمینشان را میبلعند.
خدای ناکرده این سوء تفاهم پیش نیاید که من نمیفهمم روسها دغدغهی امنیتی دارند. زمانی که حدود 60 سال پیش خروشچف قصد داشت بیخ گوش آمریکاییها در سرزمین کوبا موشکهایش را بکارد، کندی به دلیل دغدغههای امنیتی آمریکا، جلوی روسها ایستاد و مجبورشان کرد عقبگرد کنند، و کردند. حالا قضیه برعکس شده است. «غرب»، مرادم اروپا و آمریکا و مجموعهی پیمان ناتو، نه فقط میخواهند بیخ گوش روسها و در سرزمینی که عضوی از اتحاد جماهیرشان بوده، پایگاههای نظامی درست کنند، بلکه میخواهند اکراین را عضو ناتو بکنند، و این برای روسها قابل هضم نیست. ولی به طور کلی روسها متجاوزند، غاصباند، زورگویاند و هیچ زبانی را جز زبان قدرت و زور نمیفهمند. برای من ایرانی، بیشتر دردآور است چون همین همسایه شمالی با همدستی بریتانیای کبیر که الحمدلله حالا صغیر شده، چند سده است که همین معامله را با سرزمین ما کرده است، نه یکبار، نه دو بار، سدههای متوالی با ما کردند و بارها بدتر.
اگر روسها را دونان دهر نامیدم، از نظامی گنجوی آموختم که 800 سال پیش فرمود: «ببینی که روسی در این روز چند/ به روم و به ارمن رساند گزند. ستانند کشور گشایند شهر/ که خامان خلقند و دونان دهر»، تازه درهمین چند صباح اخیر، جواد ظریف هم در نامردی و بیشرافتی روسها سخن گفته بود. من فقط با ذکر پیمان گلستان و ترکمنچای و و و ... و اسامی منحوس، لیاخوف، پاسکووییچ، گریبایدوف، پیشهوری و دیگران، که این نوشته را ملوث میکنند، از این در میگذرم.
اما دغدغههای داخلی من به طور کلی به دو گروه دغدغههای ملی و دغدغههای استانی تقسیم میشوند، که به صورت بسیار فشرده و خلاصه عرض میکنم.
دغدغههای ملی، طبیعتا متعدد و متکثرند، ولی خودم را به دغدغههای اقتصادی محدود میکنم. به قول مارکس اقتصاد زیربناست و اگر اقتصاد در جامعهای پویا و فعال و سازنده باشد، بقیهی ارکان جامعه به تبع وضعیت اقتصادی، اعتلا پیدا میکند.
فرهنگ و اصول اخلاق اجتماعی و غیره تابع اقتصاد هستند. حضرت امیر (ع) هم چیزی به این مضمون فرمودهاند، که اگر فقر از در وارد جامعهای شود، ایمان از پنجره فرار میکند. آدام اسمیت هم (نقل به مضون میگویم) میگوید برآیند دنبال منافع شخصی رفتن یعنی نظام سرمایهداری، و مولد به رفاه کل جامعه میانجامد. البته این مطلب شرط و شروطی دارد که اسمیت عنوان نکرد. نظام سرمایهداری اولیه نه فقط به اختلاف طبقاتی فاحش و تکثر ثروت در دست عدهای معدود و فقر و حرمان در میان تودهی مردم منجر شد، بلکه جنگهای طبقاتی و خانمانسوز بین امپراطوریهای سرمایهداری پیش آمد و میلیونها انسان کشته شدند. ولی روی هم رفته ظهور طبقهی متوسط طبق پیشبینی آدام اسمیت سرانجام به رفاه کل جوامع سرمایهداری انجامید.
حالا در ایران ظرف 40 سال گذشته، ما طبقهی متوسطی که در دههی 40 و اوایل دههی 50 درست شده بود را از بین بردهایم. و به لطافالحیل اجازه نشو و نما و رشد طبقهی متوسط ندادهایم و تا این نکته بدیهی را درک نکنیم و به آن عمل نکنیم، وضعیت اقتصادی مطلوب و پایدار پیدا نخواهیم کرد. دغدغه اصلی من وضعیت اقتصادی پایدار کشورم است و این فراهم نمیشود و به دست نمیآید، مگر اینکه به عنوان سیاست راهبردی، تقویت واقعی طبقهی مولد و اصیل را اتخاذ کنیم و به صورت جدی و با پشتوانهی صلابت قانون و عقلانیت روابطمان را با دنیا تصحیح کنیم و در راه توسعهی همهجانبه گام برداریم.
اما دغدغههای استانی من، عمدتا آب و صنعت و کشاورزی و اشتغال میباشد، و به قول ما کرمانیها چغندر گنده ته توبره، وضعیت تولید و تامین انرژی است. اول به آب اشاره میکنم. با زیادهرویهایی که در استحصال آب، ظرف 40 سال گذشته یا بیشتر کردیم و بیش از ظرفیت زمین، آب را از دلش بیرون کشیدیم و باغبانی کردیم، یا هندوانه کاشتیم فاتحهی آبهای زیرزمینی را خواندیم. اول، از همه کاریزها، این نماد نبوغ ذهن ایرانی، و شاهکار ابداعات بشری را نیست و نابود کردیم، بعد هم با حفر چاههای عمیق، عمیقتر، و خیلی عمیقتر منابع زیرزمینی که هیچ، رگههای آب را هم خشکاندیم. در این مورد گمان میکنم دو راه بیشتر نداریم؛ اول صرفهجویی در مصرف آب کشاورزی که گویا بیش از 90 درصد آب را مصرف میکند و تغییر الگوی کشت، مثل توسعهی گلخانهها و امثالهم، و دوم انتقال آب از دریا، برای انتقال آب مورد نیاز شرب و صنعت و شاید کشتهای گلخانهای، نیاز به انرژی زیادی داریم.
فعلا به صنعت نمیپردازم و به همین بسنده میکنم که توسعهی صنعتی وایجاد واحدهای صنعتی بایستی به وسیلهی بخش خصوصی انجام بگیرد، چون دولتها سرمایهگذاران و کارفرماهای خوبی نیستند و فساد به کنار، دولتها کارایی ندارند، و از بهرهوری استاندارد بیبهرهاند.
سرانجام توجهام را به انرژی معطوف میکنم. آیا میدانید که بر هر متر مربع از زمین و مناطقی همچون اقلیم کرمان روزانه دست کم 6 کیلووات ساعت انرژی تابشی خورشید میتابد؟ آیا میدانید ما در سال 300 روز افتابی داریم؟ بنابراین هر متر مربع حدود 1600کیلووات ساعت، انرژی تابشی در سال دریافت میکند؟ آیا میدانید پنلهای خورشیدی که به فتوولتاییک شهرت دارند، بین 20 تا 30 درصد این انرژی را تبدیل به برق میکنند؟ حال تصور کنید از یک هکتار، یعنی 10هزار متر مربع و از یک کیلومتر مربع یعنی حدود یک میلیون مترمربع چقدر برق میتوانیم تولید کنیم؟ در ضمن بدانید که هزینهی ساخت یک نیروگاه برق خورشیدی خیلی بیش از ساخت یک نیروگاه با سوخت فسیلی، با همان ظرفیت نیست، منتهی نیروگاه خورشیدی هزینهی سوخت ندارد، آلودگی محیط زیست ندارد، و به بقیهی مزایای آن نمیپردازم.
قدری فکر و خیالتان را طیران بدهید و مزایای تولید برق فتوولتاییک را مجسم کنید، و یادتان باشد منبع سوخت نیروگاههای برق فتوولتائیک خورشید است که گویا تا 5 میلیارد سال دیگر ادامه دارد. یادتان باشد کوهپایههای کرمان مناسبتترین مکان برای استقرار چنین نیروگاههایی است. و یادتان باشد که اشتغال و ثروتی که این نیروگاهها ایجاد میکنند قابل قیاس با هیچ صنعت دیگری نیست، و یادتان باشد که صنایع بالادستی تولید پنلهای خورشیدی نیاز به سیلیس دارند که کرمان یکی از غنیترین معادن را دارد و میتواند کرمان را تبدیل به یک قطب صنعتی بزرگ کند و سرانجام یادتان باشد که نیروگاههای فتوولتائیک تقریبا نیاز به آب ندارند. با این وصف، من دل قوی میدارم و امیدوارم جلوی زورگوییها و هجمهی همهی قدرتهای بزرگ گرفته خواهد شد. امیدوارم به اینکه مسیر تولید فراگیر کشورم عملی خواهد شد و عقلانیت و تحول مستولی خواهد شد. من امیدوارم مشکل آب در کشور حل خواهد شد، و حساب دو دو تا چهار تای تولید برق از خورشید، هرچه زودترعملی خواهد شد. در آن صورت دم را به شادمانی خواهم گذراند، چون زکوی یار میآید نسیم باد نوروزی».
* نویسنده و پژوهشگر
نظر خود را بنویسید