فردایکرمان – گروه فرهنگوهنر: نشست بررسی کتاب «خیابان گاندی ساعت پنج عصر» نوشتۀ مهراوه فردوسی، عصر پنجشنبه 26 مهرماه در محل تماشاخانۀ پارس کرمان با حضور دکتر سیامک زندرضوی، دکتر یدالله آقاعباسی، مهدی محبیکرمانی، نویسندۀ کتاب و جمعی از فرهیختگان حوزۀ ادبیات و علاقهمندان برگزار شد.
کتاب «خیابان گاندی ساعت پنج عصر» جستارهایی دربارۀ پروندۀ جنایت سمیه و شاهرخ است که دیماه سال ٧٥ در کوچۀ بیستوسوم خیابان گاندی تهران اتفاق افتاد. دختر و پسر ١٦سالهای که عاشق هم میشوند، خانوادۀ شاهرخ با این ازدواج موافقت میکند، اما خانوادۀ سمیه از در مخالفت درمیآیند. سرانجام این دو نوجوان برای از میان برداشتن موانع رسیدن به یکدیگر، سپیده 13 ساله و محمدرضا ٨ساله، خواهر و برادر سمیه، را به قتل میرسانند.
کتاب «خیابان گاندی ساعت پنج عصر» با استقبال خوبی همراه بوده و در فاصلهای اندک به چاپ هفتم رسیده است.
زیستن در دایرۀ حقیقت دشوار نیست
به گزارش خبرنگار فردایکرمان، دکتر سیامک زندرضوی استاد جامعهشناسی دانشگاه شهید باهنر کرمان و پژوهشگر در این نشست با بیان اینکه حدود شصت ساعت برای خواندن کتاب و نوشتن در بارهی آن، وقت گذاشته است، متنی با عنوان «زیستن در دایرۀ حقیقت دشوار نیست» را خواند.
وی در بخشی از این مطلب با بیان اینکه نویسنده بهخوبی توانسته است کتابی جذاب و خوشخوان بنویسد که خواننده را یکنفس با خود همراه سازد، گفت: «به گمان من، نویسنده کلیدواژۀ تهاجمفرهنگی را بهدرستی بهعنوان اصطلاحی روشنگر برای نشاندادن مجموعهای از تلاشهای آشکار و پنهان برای تثبیت قدرت اسلام سیاسی در دهۀ 1370 شمسی شناسایی کرده است، مفهومی که به کمک آن جدالهای دو جناح اصولگرا و اصلاحطلب در رقابت با یکدیگر توضیح داده میشود».
استاد جامعهشناسی دانشگاه شهید باهنر کرمان ادامه داد: «همانطور که نویسندۀ کتاب بهخوبی دریافته است، رقابت دو جناح مذکور در حوزۀ فرهنگ با تفسیر رویدادهای اجتماعی به نفع خود در بستر تهاجم فرهنگی شکل میگرفته است که در متن کتاب بهخوبی به کمک اسناد مکتوب مستند شده است».
وی با بیان اینکه در حقیقت محور اصلی این جدال در چراییِ تهاجمفرهنگی و ضرورت مبارزه با آن نبوده و نیست، بلکه مساله در انتخاب راهحل برای آن است، اظهار کرد: «یک جناح بر آسیبشناسی و درمان مبتلایان و عاملان تهاجمفرهنگی تاکید دارد و جناح مقابل مجدانه به دنبال جمع کردن و برخورد با بساط نمودهای تهاجمفرهنگی ».
دکتر زندرضوی یادآور شد: «در چنین بستری است که نویسنده با کمک دادههای دهۀ هفتاد شمسی، از جدال میان قدرت بر سر ریشهها و عوامل فاجعۀ خیابان گاندی پرده برمیدارد».
وی خاطرنشان کرد: «آنچه برای من در بررسی این کتاب اهمیت دارد قول و قراریست که نویسنده با سمیه و شاهرخ میگذارد. نوجوانانی که عاملان واقعه و سببساز مرگ دو نوجوان کوچکتر از خود هستند؛ و طرح این سوال که چرا نویسنده به این قرار با سمیه و شاهرخ وفادار نمانده است همانطور که سمیه و شاهرخ به قرارشان با یکدیگر وفادار نماندند».
استاد جامعهشناسی دانشگاه ادامه داد: «به اعتقاد من تا جایی که نویسندۀ این کتاب به قول خود به عاملان واقعه وفادار مانده است، راه رفتن در مرز ادبیات مستند و روشنگر و حضور در دایرۀ حقیقت را تمرین کرده است و خوشبختانه این قسمت، عمدۀ صفحات کتاب را بهخود اختصاص داده است».
کتاب را به هنر داستان تبدیل کنید
سپس دکتر یدالله آقاعباسی استاد دانشگاه، مترجم و هنرمند حوزۀ تئاتر گفت: «زمانی که این کتاب را میخواندم دقت در ریزبینی که ویژگی یک گزارشگر خوب است را بهصورت همهجانبه مشاهده کردم».
وی با اشاره به نثر مناسب کتاب افزود: «این یک حُسن بزرگ برای کتاب است. در روزگاری که ما بین نثرها گرفتار میشویم و پیش نمیرویم، نثر مناسب خیلی مهم است».
این استاد دانشگاه، حساسیت و دردشناسی را از دیگر ویژگیهای کتاب «خیابان گاندی ساعت پنج عصر» بیان کرد و ادامه داد: «در نوشتن داستان یا نمایشنامه وقتی با فضایی روبهرو میشوید که در اطراف ما وجود دارد و همه بر مبنای واقعیتها است، اینکه شما چه موضوعی را انتخاب میکنید و به آن میپردازید، خیلی مهم است».
دکتر آقاعباسی با اشاره به موضوع کتاب، انتخاب این موضوع را دغدغهمندی اجتماعی بیان کرد و گفت: «در زمان وقوع این قتل، هر کس از ظن خود علت ماجرا را بیان میکرد و سپس در انبوهی از تحلیلهایی که هیچیک چندان به جایی نرسیدند تمام شد، طبیعت رپرتاژ و رسانه این است و معمولا هر موضوعی بعد از مطرح شدن تمام میشود».
وی خاطرنشان کرد: «غیر از دغدغۀ اجتماعی، رنج پژوهش بردن هم هست. اینکه شما به آرشیوها مراجعه کنید، نوشتهها را جمع کنید و پروندهها را بررسی کنید، کار سختی است خصوصا در جایی که چندان موضوعی هم بُروز داده نمیشود و ایشان با همتی که داشتند، توانسته از عهدۀ کار برآید».
این نویسنده وهنرمند حوزۀ تئاتر با اشاره به ویژگی تنظیم مناسب کتاب، افزود: «پرهیز از ایجاد تعلیق از دیگر ویژگیهای کتاب است که از ابتدا موضوع مشخص است و سپس به موضوع برمیگردد».
وی در ادامه اظهار کرد: «شکل کتاب میخواهد یک گزارش تحقیقی باشد اما بهدلیل اینکه از مواد روزنامهای زیاد استفاده کرده، مقداری بهسمت رپرتاژهای تحقیقاتی مایل میشود و با توجه به اینکه این کار، تحقیق موردی محسوب میشود که در ارگان یا نهاد خاصی انجام میگیرد و محقق در این موارد روی موضوعی تمرکز میکند و نکتهای را پیدا میکند که با برطرف کردن آن، میتوان برای بهبود شرایط کاری انجام داد، معمولا در همانزمان جواب میدهد و اگر چند سال بعد بخواهیم به آن بپردازیم دیگر از آن موضوع رد شدهایم و واکنشی که در زمان خودش برمیانگیخت را برنمیانگیزد».
دکتر آقاعباسی ادامه داد: «در جهان موارد زیادی از این دست داریم. روزنامهنگاران بسیار ماهر، نثرنویسان خیلی دقیق و کسانی که به اقصای جهان میرفتند و گزارش مینوشتند، بهمرور از این قضیه استفاده کردند و به رماننویسها یا داستاننویسهای مهمی تبدیل شدند. اگر نویسندگان بزرگ جهان، در دوران معاصر و صد سال گذشته، که در حوزۀ داستان کار کردند را بررسی کنید، بسیاری از آنها پایه در ژورنالیسم و روزنامهنگاری داشتند».
وی یادآور شد: «همین ماجرا اگر بهصورت یک رمان نوشته شود، جاودانه میشود و تاثیر آن دائمی است اما زمانی که بهصورت یک رپرتاژ حتی تحقیقی خیلی مناسب نوشته میشود، دیگر تمام میشود و بعد علاقهمندان و محققانی که میخواهند در آن حوزه کار کنند به کتاب مراجعه میکنند».
این استاد دانشگاه در ادامه به نویسنده کتاب پیشنهاد کرد: «شما که توانایی این کار را دارید، کتاب را به هنر داستان و رمان تبدیل کنید».
چاپ هفتم کتاب در فاصلۀ کوتاه یک رکورد است
در ادامۀ این مراسم، مهدی محبیکرمانی نویسنده و پژوهشگر
با بیان اینکه ریشۀ ناداستان و تفکیک آن از داستان در ایران بسیار دیرتر از سایر دنیا جا افتاد، با اشاره به صحبتهای دکتر آقاعباسی دربارۀ هنر داستان، افزود: «ناداستان هم در جای خودش هنر است و اینطور نیست که فقط داستان هنر باشد».
این نویسنده کرمانی با بیان اینکه تفاوت داستان و ناداستان زیاد است، خاطرنشان کرد: «این تفاوت یک تعریف ساده دارد، ناداستان بر محوریت واقعیت شکل میگیرد و داستان بر محوریت تخیل و ذهن خلاق داستاننویس».
وی ادامه داد: «وقتی یک ناداستان مثل «خیابان گاندی ساعت پنج عصر» را به دست میگیرید و تا زمانی که آن را تمام نکردید نمیتوانید آن را زمین بگذارید، یعنی یک اتفاق در این کتاب رخ داده است. یکی از معیارهای ارزشگذاری برای یک اثر، خوشخوان بودن آن است و به جرات میگویم یکی از خوشخوانترین کتابهایی که در سالهای اخیر خواندم، کتاب «خیابان گاندی ساعت پنج عصر» بود».
محبیکرمانی، چاپ هفتم این کتاب در فاصلۀ کوتاه را یک رکورد دانست و گفت: «این رکورد باید به نام کرمانیها ثبت شود».
وی با اشاره به ماجرای کتاب یادآور شد: «سمیه و شاهرخ اسطوره شدند و اسطورهها عمدتا دو عنصر اصلی دارند، عشق و خون. و این اتفاقی است که ما در ماجرای کتاب «خیابان گاندی ساعت پنج عصر» میبینیم».
این پژوهشگر با بیان اینکه کار هنرمندانهای است که بتوانید یک بحث سیاسی و بسیار قوی را بهعنوان محور اصلی کتاب قرار دهید، ادامه داد: «تردیدی ندارم که اگر ماجرای این کتاب تبدیل به یک رمان میشد شاید خوانندگان بیشتری را میطلبید و یا ماندگار میشد اما همین کتاب با همین عنوان و با همین شکل ناداستان هم همۀ ویژگیهای یک اثر ماندگار را دارد».
وی خاطرنشان کرد: «استقبال جامعه از چنین کتابی نشان میدهد جامعه دردها، رنجها و آلام نسل بعدی این آدمهای دهۀ 70 را امروز در نگرانی نسبت به سرنوشت بچههای خود میبیند».
وی افزود: «روایتهای مختلف از موضوع، کتاب را به یک ناداستان با ویژگیهای یک رمان تبدیل کرده است».
بخش مهم موفقیتم را مرهون سنت ناداستاننویسی میدانم
در پایان، مهراوه فردوسی سردبیر فصلنامه ناداستان و نویسندۀ کتاب «خیابان گاندی ساعت پنج عصر» با بیان اینکه روزنامهنگاری و جادوی کلمات را از پدر آموختم، گفت: «در هر جایگاهی که قرار دارم مرهون زحمات پدر هستم».
وی با اشاره به موضوع کتاب دربارۀ ماجرای سمیه و شاهرخ، توضیح داد: «شاید در نگاه اول به نظر برسد کتاب قرار است بازخوانی یک پروندۀ جنایی باشد اما واقعا اینطور نیست و من آگاهانه و عامدانه نخواستم به این سمت بروم زیرا در اینصورت کتابی نوشته میشد که شاید دیگر کتاب من نبود».
فردوسی ادامه داد: «شاید بازخوانی ماجرا برای یک کارآگاه، یک بازپرس جنایی و حتی یک روزنامهنگار تحقیقی که تلاش او نشان دادن جنبههای بیشتری از یک ماجرا یا کشف معماهای تازهای از یک ماجرا باشد، جذاب بود اما برای من جذابیت نداشت».
وی افزود: «این را از این بابت نمیگویم که ناتوانی من برای پیدا کردن این دو شخص باعث شده توجیهی برای آن بیان کنم زیرا هم سمیه و هم شاهرخ را در فضای مجازی پیدا کردم و حتی سمیه را یک روز در کارخانۀ پدریاش ملاقات کردم».
وی بیان کرد: «زمان انتخاب ساختار روایی کتاب تصمیم گرفتم که کار من کشف علت جنایت نیست، کار من برای پس از آن بود، دربارۀ مواجهۀ آدمها با این ماجرا».
نویسنده کتاب «خیابان گاندی ساعت پنج عصر» بیان کرد: «این را طی دو سالی که برای نوشتن کتاب وقت گذاشتم پیدا کردم، و بهمرور وقتی تمام پدیدههای ظاهرا بیارتباطی که با آنها مواجه میشدم را به هم ربط میدادم و تقاطعهای گفتمانی شکل میگرفت، متوجه شدم که مطالعۀ پسینی بعد از ماجرا برای من، مهمتر است».
وی افزود: «من نه میتوانستم ادعا کنم که میتوانم زمینههای جرم و علل جرم را کشف کنم، نه قصد چنین کاری را داشتم و نه میتوان این علت را به راحتی کشف کرد، جز اینکه خود سمیه و شاهرخ دربارۀ علت کار صحبت کنند».
فردوسی با بیان اینکه برای مطالعۀ پسینی ماجرا واقعا خودم را آماده کردم، گفت: «یک جنایت توسط دو نوجوان که سوژههای نظمناپذیر جامعۀ ما هستند و ترکیب آنها با تهاجم فرهنگی و مظاهر مدرنیتۀ شهری، میتوانست یک فاجعه بیافریند که این کار را کرد».
وی با اشاره به اینکه پس از ماجرای سمیه و شاهرخ موارد اینچنینی دیگری نیز اتفاق افتاد که رسانهای نشد، خاطرنشان کرد: «من یک موضوع را بعد از گذشت 27 سال مطالعه کردم. شاید الان ماجرای سمیه و شاهرخ برای ما جذابیت نداشته باشد، اما برای من تقاطعهای گفتمانی و موجهایی که بیربط یا با ربط سوار بر جنایت شدند جذاب بود».
فردوسی ادامه داد: « برای اینکه بگوییم ناداستان هم یک هنر است راه طولانی در پیش داریم و همچنان ذیل سنت داستاننویسی کلاسیک قرار داریم و تفاوت ناداستان با داستاننویسی مشخص نشده است».
نویسنده کتاب «خیابان گاندی ساعت پنج عصر» با اشاره به تلاش دو سالهاش برای تحقیق دربارۀ این کتاب، افزود: «برای پیدا کردن خط روایی کتاب، بسیاری از اطلاعات و آدمها را به نفع روایت کنار گذاشتم و این هنری بود که سعی کردم در کتاب به خرج بدهم».
وی خاطرنشان کرد: «نمیدانم چقدر موفق بودم اما بخش مهمی از آن را مرهون سنت ناداستاننویسی میدانم که همۀ تکنیکهای آن را از روزنامهنگاری و داستاننویسی قرض گرفته است».
گفتنی است، در بخشی از این مراسم حمید نیکنفس شاعر طنزپرداز کرمانی شعرخوانی کرد؛ آبان ملکمحمدی مدیر تماشاخانه پارس و مهندس محمدعلی فردوسی پیشکسوت مطبوعات استان نیز هرکدام سخنان کوتاهی بیان کردند.
سپاسگزاری و تقدیر
در همینحال، مهندس فردوسی پدر «مهراوه»، پس از خاتمۀ مراسم با ارسال پیامی از همۀ دستاندرکاران و مخاطبهای این برنامه تقدیر و تشکر کرد.
بنیانگذار هفتهنامۀ خاطرهانگیز فردوس کویر در این پیام نوشت: «بیشک وجود و حضور فرهیختگان و بزرگانی که دعوت ما را پذیرفتند؛ هم آنان که هر کدام به تنهایی در بارور کردن درخت فرهنگ و هنر این دیار تلاشهای دلسوزانهای داشته و دارند، محتوا و غنای جلسه را دو چندان کردند - که ذکر نام عزیزشان در این مقال اندک نمیگنجد- دورادور دستشان را میبوسم و از حضور صمیمانۀ آنان تشکر میکنم».
مهندس فردوسی در ادامه تاکید کرد: «بسیار بجاست که از این طریق از سروران گرانقدر«جناب مهندس مهدی محبیکرمانی، جناب دکتر زندرضوی و جناب دکتر یدالله آقاعباسی» که با کمال فروتنی و دقت برای مطالعۀ کتاب دخترم مهراوه، وقت گذاشتند و با نقد و بررسی موشکافانه، مسیر تکامل او را در تالیف کارهای بعدی هموارتر کردند، تقدیر و تشکر کنم. همچنین معترفم که اشاعۀ فعالیتهای جوانان و بازتاب تلاشهای آنان در رسانههای «وزین استقامت و فردای کرمان»، گذشته از تزریق انرژی مثبت و ایجاد دلگرمی، بالهای پرواز آنان را قویتر میکند و به شکوفا شدن توانمندیهای بکر این نسل آگاه و پویا سرعت میبخشد».
وی در ادامه یادآور شد: «همچنین از جناب آبانخان ملکمحمدی مدیر محترم تماشاخانه پارس، که تمام و کمال زحمت برگزاری این محفل ماندگار را به دوش کشید و با وارستگی و یکرنگی که سالهاست در او سراغ دارم، عصر دلپذیری را برای دلسوختگان فرهنگ و هنر فراهم کرد سپاسگزارم. و در ادامه جا دارد از جناب رحیم بنیاسد آزاد و همسر مهربانشان، شیمای عزیز بهخاطر تلاشهای صادقانهشان در برگزاری این جلسه و زحمت گفتوگو با مهراوه، تقدیر و تشکر کنم. همچنین از جناب آقای کیائیان مدیریت فرهیختۀ نشر چشمه و جناب مددیماهانی، مدیر عزیز ماهانکتاب، بهخاطر حضور صمیمانهشان تشکر میکنم».
نظر خود را بنویسید