فردایکرمان - عباس تقیزاده*: ساخت بادگیر جدید در خانۀ تاریخی مشرفی، هم تعداد بادگیرهای شهداد را به هشت رساند و هم با تحقیقات منصور جهانشاهی برای شروع کار، از نقب (کانال زیرزمینی) صدمتری بادگیر قبلی پرده برداشته شد.
نقبی در عمق 3 تا 5 متری زمین که هوا را خنکتر و تمیزتر به خانۀ تاریخی مشرفی میرساند.
وقتی دو هفته قبل، تقریبا اواسط آبانماه، پیامرسان ایتا را باز کردم دیدم پیام جدیدی رسیده است. «ملیکاجهانشاهی» چند عکس برایم فرستاده بود. نوشته بود که بابامنصور در حال ساختن بادگیر است. دعوت کرده بود بروم شهداد و از نزدیک بادیگر را ببینم.
در ذهنم بادگیرهای شهداد را شمردم. هفت بادگیر از دورۀ قاجاریه و پهلوی در شهداد باقی مانده است.
بادگیر خانۀ صادقیها تنها بادگیری است که از گذشته تاکنون در بخش شهداد دستنخورده باقی مانده؛ گرچه به بازسازی نیاز دارد.
خانۀ صادقیها از معدود خانههای قدیمی است که از زلزلۀ سال 60 تقریبا سالم مانده اما در سالهای اخیر رو به ویرانی گذاشته است.
خانه در محدودۀ بازار تاریخی شهداد و چسبیده به مسجد جامع تاریخی قرار دارد. مسجدی که سابقۀ اقامۀ نماز جمعه در پیش از انقلاب را هم دارد و دهههاست که متروکه شده است.
نارنجقلعه نیز در نزدیکی این خانه قرار دارد. ارگی که امروز جز بخشی از دیوار آن چیزی باقی نمانده است. پس از زلزلۀ سال 60 در حالی که چندان آسیب ندیده بود به تصمیم هیئت بازسازی زلزله با لودر بار کامیونها شد. همان لودری که بخشی از سقف بازار تاریخی شهداد را نیز فروریخت.
آبانبار حاجمحمدتقی از دورۀ قاجاریه نیز 6 بادگیر داشت که در زلزله قدری آسیب دیدند اما چند سال قبل مرمت شدند.
با ساخت بادگیر جدید میتوان گفت در پاییز امسال پس از حدود صد سال (قدمت بادگیر خانۀ مشرفیها) منصور جهانشاهی با ابتکار شخصی و الگو گرفتن از بادگیرهای موجود در شهداد، بادگیری نو ساخت. این اتفاق میتواند آغازی بر رایج شدن دوبارۀ ساخت بادگیر در این بخش باشد.
برای دیدن بادگیر نوساخته به شهداد رفتم. از خیابان اصلی و پس از باغ باجیگاه، وارد کوچۀ آسیا پیر (پیرو) شدم. مسیر را تا نزدیک کوچۀ امامزاده زید(ع) ادامه دادم. بادگیر، قد برافراشته بود و از دور خودنمایی میکرد.
جلوی خانۀ مشرفی ایستادم. جایی که منصور جهانشاهی پس از سالها در این خانۀ تاریخی بادگیر ساخت. خانهای که از یک دهه قبل توسط مالک جدید آن به بومگردی تبدیل شده و چند ماهی دورۀ بازسازی را میگذراند.
به گفتۀ جهانشاهی ساخت بادگیر جدید با ارتفاع 6 متر و ابعاد 2 متر در 2 متر، یک ماه زمان برده است و چهار گوشه دارد. نسبت به بادگیرهای قبلی ابتکاراتی مانند افزایش و دو تکه شدن دریچهها در طراحی و ساخت آن صورت گرفته است.
بادگیر از سطح زمین بنا شده تا به قول جهانشاهی به راحتی در معرض دید باشد و همه با معماری و شیوۀ کار آن از نزدیک آشنا شوند.
از آجر، سیمان، کاهگل و گچ در ساخت آن استفاده شده و جواد زواری در ساخت بادگیر به استاد منصور کمک کرده است.
با استاد منصور به زیرزمین خانه رفتیم جایی که کانال بادگیر مانند کانال کولر هوای خنک را به زیرزمین منتقل میکند و در تابستانها جایی دنج برای استراحت بوده است.
امیدواریم زیرزمین با همان کارکرد سنتی به حیات خود ادامه دهد و با دستکاریها و تغییر نقشه آسیب نبیند.
به گفتۀ جهانشاهی، بادگیر خانه که در زلزلۀ سال 60 آسیب دید و به تدریج از بین رفت، در فاصلۀ نسبتا زیادی با این بنا در باغ روبهروی خانه قرار داشت و کانالی زیرزمینی برای حفظ رطوبت و استفاده از آن در تابستانها طراحی شده بوده تا هوا خنکتر شود و اگر هوا گردوخاک داشت هوا را تمیز و پاک به خانه برساند.
وی برای بومگردی برادرش در روستای کشیتوئیه به ابتکار شخصی چندین مجسمۀ پرنده ساخته و نصب کرده است.
استاد منصور که خانهای درختی هم با مساحت تقریبی 5 مترمربع بالای درخت شَبخُسب در خانهاش ساخته و گاهی آنجا استراحت میکند، دربارۀ حس و نگاهش به شهداد گفت: «شهداد را دوست دارم مثل مرحوم پدرم. حاجاحمد عاشق شهداد بود. بچه بودیم یادمه، توریستهای خارجی را به خانه میآورد و از شهداد میگفت. مترجمها ترجمه میکردند. نهتنها پولی نمیگرفت که با مادرم از آنها پذیرایی میکردند. آن زمان بومگردی در شهداد نبود. خودش هر سال در عید نوروز بالای مغازه پلاکارد خیرمقدم میزد. سماور بزرگی را روی تختی چوبی جلوی مغازه روشن میکرد و مسافرها رایگان از آب جوش برمیداشتند. دفتری هم میگذاشت و نظراتشان را مینوشتند. تا زنده بود برای آبادانی شهداد تلاش کرد».
حرفش که به اینجا رسید. بغضش را فروخورد، صدایش را صاف کرد و گفت: «من هم مثل مرحوم پدرم عاشق شهدادم».
استاد منصور به قد و بالای بادگیر نگاهی انداخت و از میراثفرهنگی و اهالی شهداد خواست مواظب و مراقب بادگیرها و خانههای قدیمی باشند. او با ابراز ناراحتی از تخریب بسیاری از خانههای تاریخی شهداد گفت: «باید خانههای باقی مانده را حفظ، مرمت و بازسازی کنیم».
جهانشاهی به شهرداری شهداد پیشنهاد کرد در یکی از میادین یا گذرهای مهم شهداد، به سبک تاریخی بادگیر بسازد.
با او دورادور خانه چرخیدیم، ساختمانی تقریبا 20 در 20 متر با کرسی یک متری و سکویی گرداگرد آن. دارای ورودی از چهار طرف و ورودی اصلی خانه از سمت جنوب و بهارخواب؛ تالار و اتاقهایی فراوان. حیاطی با حوض و باغچههای قشنگ، یادگار سالهای دور؛ کواری زیبا و بزرگ (سایهبان محلی در ابعاد مستطیل شکل با ارتفاع بیش از 2 متر) با شاخههای خرما در سمت جنوبی و تابستاننشین؛ درازای سایۀ نخلها تا سقفهای گنبدی میرفت و بازی آفتاب با شیشههای رنگی در و پنجرهها دیدنی.
نسیم میوزید و صدای چکلچکل (چهچه) بلبلهای خرمایی در هوا میپیچید. کارگری صدا زد: «اوستا اوستا!» استاد منصور پاسخ داد: «الان میام» و به کارگرها پیشنهاد داد عکس یادگاری بگیرند.
عکس گرفتیم و همه مشغول کار شدند. خداحافظی کردم. نگاهی به باغ روبهرو انداختم که با کوچهای از خانه جدا میشد. کوچهای آنگونه که شنیدهام مثل خیلی از کوچههای سالهای پیش از زلزلۀ شهداد ساباط باصفایی داشته است. در باغ خشکیده و کم درخت اثری از بادگیر و نقب قدیمی نبود.
برای اطلاعات بیشتر سراغ علیمحمد مشرفی رفتم. بخشدار سالهای 70 تا 73، قدمت خانه را حداقل به 1310 شمسی نسبت داد و گفت: «خانه متعلق به عمویم محمدرضا بود، بادگیر هم داشت اما تا منزل حدود صدمتر فاصله داشت و به وسیلۀ یک نقب به زیرزمین وصل میشد. خانۀ ما هم کنار همین خانه بود».
به گفتۀ وی بادگیر و ستون آن حدود 16 متر ارتفاع داشت و رطوبت از باغچههای اطراف بادگیر و نقب، وقتی که آب میشدند به نقب نفوذ میکرد و هوای خنکتری را به زیرزمین میرساند.
از علیمحمد مشرفی دربارۀ ریشۀ فامیلی و زمان شهرداری پدر پرسیدم. مکثی کرد و گفت: «پدرم حسن در سال 1338 به مدت چهار سال شهردار شهداد بود که به دلیل فشار ساواک مجبور به استعفا میشود».
وی توضیح داد: «حسن فرزند علیاکبر و علیاکبر فرزند محمدرضا حاکم شهداد بوده و لقب وی مشرف بوده و به همین دلیل فامیل ما مشرفی است. محمدرضا فرزند رضا مشهور به ملارضا که کاتب بوده و رضا فرزند براتالله تاجر که مقبرۀ ایشان در خروجی امامزاده زید(ع) شهداد قرار دارد».
مشرفی از حفظ خانۀ پدریاش نیز گفت که دارد آن را بازسازی میکند.
همچنین رئیس میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری شهداد با استقبال از ساخت بادگیر جدید در شهداد بر بازسازی، مرمت و حفظ خانههای تاریخی تاکید کرد.
حجت ابراهیمیزاده از مالکان خانههای تاریخی و قدیمی خواست برای مرمت اصولی چنین خانههایی به میراثفرهنگی مراجعه کنند.
وی مرمت خانههای تاریخی را در جذب گردشگر موثر خواند و خواستار سرمایهگذاری شهدادیها در این زمینه شد.
باد در باغشهر شهداد در همسایگی بیابان لوت پس از حدود صد سال خانهای نو یافته است. بادگیرها نماد معماری ایرانی در شهرها و مناطق کویریاند. در شهداد آنگونه که باید به آنها پرداخته نشده است.
در خانۀ صادقیها کسی نیست و در آبانبار حاجمحمدتقی هم آبی نیست تا خنک شود.
ساخت بادگیر جدید، فرصتی برای بازتعریف نقش بادگیرها و معماری خانههای تاریخی و قدیمی و کوچه پس کوچههای شهداد و روستاهایش در گردشگری نیز هست.
آنقدر که رد لاستیک گردشگران بر شهداد مانده است رد پای آنها نیست. گاهی باید پیاده رفت. رفت و از نزدیک دید و با مردمان گفت و شنید.
باد از لوت میوزد از پرۀ بادگیرها رد میشود و نسیم خنک را بر چهرهها مینشاند.
همسایگان لوت از هر راهی برای همزیستی با آن بهره برده و میبرند و بادگیر نماد ماندگار همزیستی لوت و همسایگان است. وقت آن رسیده گردشگران نیز زیر باد خنک بادگیرها بنشینند.
*روزنامهنگار اهل شهداد
نظر خود را بنویسید