فردایکرمان – محمد لطیفکار: سیوپنجمین دورۀ جشنواره تئاتر استان کرمان امسال به میزبانی سیرجان برگزار شد.
مازیار رشیدصالحی، مدرس، منتقد و بازیگر تئاتر، که بهعنوان منتقد در این جشنواره حضور داشته معتقد است که کارهای این دوره از جشنواره از نظر فنی و تکنیک در بخش کارگردانی، بازیگری و طراحی نسبت به گذشته اُفت داشته است.وی با بیان اینکه در حوزۀ کیفی و فنی تئاتر شاهد یک عقبگرد هستیم، گفت که یکی از دلایل اصلی این عقبگرد میتواند دور بودن هنرمندان از فضای حرفهای در دوران کرونا باشد.
رشیدصالحی همچنین با تاکید بر اینکه استقبال مخاطب اکنون، نمیتواند یک معیار برای سنجش کیفیت باشد، گفت: «در حال حاضر فضای مجازی سبب شده هنرمندان سراغ الگوهایی بروند که فروش داشته باشد و کمتر به تولید یک اثر باکیفیت و روشمند بپردازند».
این منتقد تئاتر دربارۀ جشنوارهها نیز گفت: «من جشنوارهها را در موقعیت امروزی یک ویترین میبینم که دیگر جذابیتی ندارند و نمیتوانند در ارتباط و پیوند بین هنر و مخاطب مفید باشند».
در ادامه گفتوگوی ما را با این منتقد تئاتر بخوانید.
آقای رشیدصالحی، جشنواره تئاتر استانی امسال در سیرجان برگزار شد و شما آنجا بهعنوان منتقد جشنواره حضور داشتید. ارزیابی شما از جشنوارۀ امسال چیست؟
من یک روز از جشنواره را بهعنوان منتقد حضور داشتم و در کنار آقای آشفته که از دوستان ما در کانون ملی منتقدان تئاتر ایران هستند و از تهران مهمان بودند و آقای جلیل امیری از دیگر اعضای کانون که برگزاری جلسات نقد و بررسی هر روز جشنواره را هم برعهده داشتند دربارۀ کارهای یک روز صحبت کردیم، اما به دلیل اینکه کارهایی که امسال در جشنواره حضور داشتند - تقریبا 70 درصد آنها - را پیشتر دیده بودم و همچنین چند کاری که از شهرستانهایی مانند راور یا سیرجان آمده بودند را در همان اجرای جشنواره دیدم، میشود یک وضعیت نسبی از کم و کیف تئاتر استان ارائه کرد.
بهطور کلی نظر شما چیست؟ آیا کارهایی که اجرا شد شما را راضی کرد؟
حقیقتا خیر؛ یک اتفاقی که دارد میافتد این است که ما الان در حوزۀ تئاتر در موقعیت پسارکود هستیم. سه تا سهونیم سال به دلیل کرونا و شرایط اجتماعی که وجود داشته موقعیت و ارتباط گذشتۀ تئاتر و مخاطب دچار تغییر شده و الان مجددا یک عطش، هم برای هنرمند تولیدکننده و هم برای مخاطب تئاتر وجود دارد که این میتواند خوشحالکننده باشد اما نیاز به مراقبت هم دارد.
با بررسی کلی وضعیت تئاتر در شهر کرمان و اجراهایی که در مدت اخیر از دوستان تئاتری دیدهام، میتوان به این نتیجه رسید که بخشی از واکنش ما نسبت به کیفیت یک تئاتر در مواجهه با یک اثر از ساحت تماشا، حاصل هیجانات و احساساتی شدن ما از دیدن تئاتر بعد از مدتها است که در مرحلۀ اول ممکن است حس خوشایندی هم برای ما داشته باشد. جمع شدن در سالن تئاتر، تماشا کردن، پایان و کف زدن، همۀ اینها لذتبخش است اما وقتی بهطور واقعی به آن نگاه میکنیم و تهنشین میشود متاسفانه یک عقبگردی را در حوزۀ کیفی و فنی تئاتر شاهد هستیم.
اصلا نمیخواهم به اینکه متغیرهای ما الان چگونه شده و یا تئاتر ما الان در چه تناسبی با اجتماع قرار میگیرد و کارکردهای آن چه تغییراتی کرده است، ورود کنم؛ اما بهطور مشخص در حوزۀ فنی، تکنیکی و آنچیزی که ما بهعنوان یک تئاتر با شاخصههای روشمندی تئاتر روی صحنه میبینیم، متاسفانه کیفیتاش افت کرده است و تنها به این دلیل شاید ما را خوشحال کند که داریم بعد از مدتها دوباره تئاتر میبینیم. البته برخی چیزهایی که اجرا می شود را حتی نمیشود تئاتر نامید. باید به این بیشتر فکر کنیم که چرا این اتفاق افتاده و چرا هنرمندان بعد از این مدت که شروع به کار کردند به جای اینکه با یک رشد چشمگیری دوباره آغاز کنند اینطور نشد و در حوزۀ فنی چه کارگردانی، چه بازیگری و چه طراحی نسبت به گذشته افت داشته است.
این عقبگرد که میگویید روی مشکلات فنی متمرکز است از کجا به وجود آمده است؟ کل کشور دچار چنین وضعیتی است یا کرمان بهطور خاص این چنین است؟
اگر تهران را بهعنوان یک شاخص قرار بدهیم وضعیت در تئاتر تهران هم خیلی خوشایند نیست، نه بهعنوان اینکه بگویم تهران را مرکز تئاتر بدانیم، بهعنوان اینکه تهران را جایی بدانیم که به تناسب با سایر شهرهای کشور از لحاظ کمّی تئاتر و مخاطب بیشتری دارد و جریان تئاتر به واسطۀ زیرساختهای کلانشهری مانند تهران، رونق بیشتری دارد.
وقتی نگاه میکنیم میبینیم آنجا هم در تناسب این حجمِ کمّی و ظرفیتهایش، با آثار چشمگیری روبهرو نیستیم. آثاری داریم که خوب اجرا میشوند و خوب ارتباط میگیرند اما تعداد آنها اندک و محدود است. در کرمان هم وضعیت به همین شکل است. یعنی در تهران اگر کاری مثل کاری که آقای نادر فلاح چند ماه پیش اجرا کرده بود، میبینیم و تفاوت کیفی احساس میکنیم در کرمان خیلی این تفاوت کیفی قابل مشاهده نیست. میتوانیم به عنوان مثال بگوییم از بین هفت کاری که در جشنوارۀ امسال دیدیم فلان کار بهتر بود، کما اینکه هیات داوران این کار را میکنند و در جشنواره در یک سبد مقایسهای دو کار را به دبیرخانۀ فجر برای جشنوارۀ منطقهای معرفی میکنند، اما به این معنا نیست که بگوییم این دو کار خیلی کارهای خوبی هستند، بلکه در تناسب با کارهایی که اجرا شدند به نسبت کارهای قابل قبولی بودند و در نقطۀ بهتری ایستادند.
شما چند کار جشنوارۀ امسال را دیدید؟
من به جز کار «خانههای اجارهای» که قبلا اجرای عمومی آن را دیده بودم، در آن روزی که در جشنواره بودم سه کار صحنهای و دو کار خیابانی دیدم که از این سه کار صحنهای یکی از کارها «کلاه شما قاضی» بود که آن را هم کرمان در اجرای عمومی دیده بودم. کارهایی که ندیده بودم یک کار از شهرستان راور و یک کار هم از شهرستان سیرجان بود که هیچکدام هم مورد توجه نبودند.
در انتخاب کارهای جشنواره خیلی متفاوت عمل شده بود. دو کاری که برگزیده شدند «خانههای اجارهای» کار آقای مازیار رفعتی و «کلاه شما قاضی» کار آقای محسن میرزایی بودند و بعضی از کارها در مقایسه، خیلی از نظر تناسب با آثار برگزیده دور بودند، اما واقعیت این است که ظرفیت تئاتر استان احتمالا همین بوده و این چیزی است که ما خارج از ابعاد جشنواره هم آن را میبینیم و شاهد این هستیم که بهطور کلی تئاتر ما کجا ایستاده است. تئاتر ما یک عقبگرد داشته و دلیل این عقبگرد میتواند دور بودن هنرمندان از فضای حرفهای خودشان باشد. در طول این مدتی که کرونا بوده ارتباطات واقعی ما قطع شده است. شرایط اجتماعی وضعیت ما را تغییر داده، از طرفی شاید این سیل استقبال مخاطب باعث شده که ما مقداری کار خودمان را جدی نگیریم و فکر کرده ایم حالا که تماشاچی میآید پس شاید ما داریم درست حرکت میکنیم. همیشه به همصنفهای خودم یادآور میشوم که استقبال مخاطب در گذشته میتوانست یک معیار برای کیفیت باشد، اما اکنون رسانههای تبلیغاتی و فضای مجازی به یک شکل گریمشده و آرایششدهای در معرفی تولیدات عمل میکنند و روساخت زیبایی را ایجاد میکنند بدون اینکه ما بدانیم مغز و درون آن چقدر محکم و قدرتمند است. در واقع این فضاها رویکرد تبلیغاتی و تجاری دارند، چیزی که چند سال پیش از کرونا در تهران آغاز شده و الان دارد در کل کشور جاری میشود؛ تئاتر تجاری.
این رویکرد سبب میشود ما نگاه صرفا گیشهای داشته باشیم و سراغ الگوهایی برای فروش برویم، نه برای تولید یک اثر باکیفیت.
این مسالۀ فضای مجازی یا رویکرد تئاتر تجاری و این مسالهای که چیزی را بزک میکند و تبلیغش میکند، مخاطب را میآورد، اما آمدن مخاطب به این معنا نیست که کار منِ کارگردان تئاتر روی صحنه درست بوده است و کارمن خیلی خوب بوده که مخاطب آمده است. مخاطب الان تشنۀ دیدن تئاتر و حضور در این فضاست و اگر با کار خوب روبرو نشود میتواند به همان سرعتی که میآید به همان سرعت هم کنار بزند و برود، باید نگران بازخوردهایش بود.
شما در صحبتهایتان تاکید کردید که تئاتر دچار یک عقبگرد شده است این عقبگرد را در کرمان در مقایسه با جاهای دیگر چطوردیدید؟ یا در چه بخشهایی مثل بازیگری یا کارگردانی و ... وجود دارد؟
من فکر میکنم یک بخش اصلی که همیشه در کرمان با آن دچار مساله بودیم، مسالۀ تحلیل و انتخاب است. اینکه چرا من این کار را برای تولید انتخاب میکنم و تحلیل من چیست؟ در این موارد همیشه در کرمان ضعف را احساس کردیم. من از تمام کشور اطلاع ندارم اما بهعنوان مثال وقتی گیلان را به واسطۀ ارتباطم با آدمهای آنجا رصد میکنم میدانم آنجا هم وضعیت همین است و حتی بدتر. کرمان را دارم میبینم و تهران را هم کمابیش اگر فرصت بشود میروم و کاری را میبینم یا اینکه اخبار و نقد کارها را میخوانم. بهطور کلی وضعیتِ روبهرشدی نیست. نمیتوان مشخصا گفت عقبگرد فقط در کارگردانی یا نویسندگی است، یک نظام کلی تولید است که کارکردش رو به افول گذاشته است.
شما در حالی این حرف را میزنید که استان کرمان در سالهای اخیر امکانات بیشتری پیدا کرده است، چه از نظر دانشگاه، و چه موسسات خصوصی و یا کارگاههایی که برگزار میشود. از نظر شما این موارد نتوانستند کاری انجام بدهند؟
در حوزۀ آموزش اینکه کارگاهها را مثال زدید یا دانشگاه و یا فضاهایی مانند هنرستانهای هنرهای زیبا و آموزشگاههای آزاد هنری، اگر اینها را تفکیک نکنیم و همۀ اینها را بهطور کلی در زیر چتر آموزش در کرمان قرار بدهیم، میزان آدمهایی که به دورهها و کارگاههای مختلف و دانشگاه ورود میکنند در تناسب با خروجی واقعی، نه فارغالتحصیل و کسی که یک مدرک میگیرد، بسیار عجیب است و شاید یک تناسب هزار به یک باشد.
چرا این اتفاق میافتد؟
اگر بخواهیم این موضوع را بررسی کنیم شاید خیلی گسترده و طولانی بشود، اما خلاصهاش این است که مراکز آموزشی با یکسری چالشهایی روبهرو هستند که نمیتوانند آن کاری که را باید انجام بدهند، به درستی انجام دهند. از سوی دیگر هنرجوهایی که وارد این حوزه میشوند در ذهنشان توقعاتی وجود دارد که وقتی میآیند این توقعات را احتمالا متفاوت با شرایط واقعی جریان تئاتر میبینند و دلزده میشوند. در بین رشتههای دانشگاهی، رشتۀ تئاتر بیشترین ریزش را دارد، این موضوع از گذشته بوده و الان هم همینطور است.
امر آموزش مسالهایست که میتوان در فرصتی جداگانه، مبسوط به آن پرداخت.
آیا دلیل این موضوع به این برنمیگردد که اقتصاد تئاتر دچار مشکل است؟
نمیتوان گفت اقتصاد تئاتر دچار مشکل است. من معتقدم تا زمانی که تئاتر بهعنوان یک شغل در جامعه تعریف نشود و چنین تعریفی برای آن وجود نداشته باشد، اقتصادی برای آن وجود نخواهد داشت. در یک مقطع تاریخی حرف همۀ آدمها این بود که ما به دلیل عشق به تئاتر، تئاتر کار میکنیم. فردی که یک کارمند، مغازهدار یا کاسب بود، یک وقتی را به تئاتر کار کردن اختصاص میداد و زمانی هم که میخواست به تولید برسد از درآمد شخصی خودش هزینه میگذاشت، جلوتر که آمدیم در یک مقطعی، به جایی رسید که اینها با هم برابر شدند و در بهترین حالت این بود که فرد بگوید من این میزان برای تولید هزینه میکنم و بعد یا از گیشه و یا از طریق حمایتهای دولتی یا بنگاههای اقتصادی به من برگردد.
امروز ما باید به دنبال روشهای صحیح برای دستیابی به اقتصاد مستقل برای تولیداتمان باشیم.
هنرمندان باید تکتک این کار را انجام دهند یا باید یک تشکل داشته باشند؟
میتواند در قالب یک تشکل حرکت کند، اما مساله این است که الان تشکل مشخصی که ما بتوانیم رفتارهای صنفی و یا حمایتهای صنفی را از آن توقع داشته باشیم وجود ندارد. فرض بر اینکه چنین تشکلی وجود داشته باشد را، ابتدا منِ هنرمند باید بپذیرم که سطح کار من کجاست. اگر مخاطب میآید ممنون باشم اما من بدانم الان کجا ایستادهام و برای رشد آن چه باید بکنم. منتها اتفاقی که میافتد برعکس است و ما گاهی اوقات خودمان و مخاطبمان را گول میزنیم. یعنی میرویم به سمت شاخصههای تئاتر تجاری و اولویتمان میشود گیشه، و شروع میکنیم به تبلیغات غیر واقعی و بزک کردن، مخاطب هم میآید و شروع میکنیم از مخاطبی که سرریز شده در سالن فیلم میگیریم و تیزرهای روزهای بعد را هم میسازیم تا اعلام کنیم که ببینید چه تعداد تماشاچی به این تئاتر میآید. خود این مساله سبب میشود منِ تولیدکننده و کارگردان، خودم را از جامعۀ نقد فاصله بدهم و به پشت تکثر مخاطب پنهان شوم و این یک ایراد است. یک ایراد دیگر و کلاه دیگری که سر خودمان میگذاریم این است که من سراغ نیروهای شاخص و پیشکسوت میروم و میخواهم چیز خوبی دربارۀ کار من بگوید و دوباره آنها را به یک خوراک تبلیغاتی تبدیل میکنم برای اینکه جامعه را بهصورت پوشالی اقناع کنم که کار من درست است زیرا فلان پیشکسوت دارد از آن خوب میگوید، تماشاچی هم که میآید و میبیند و آدمی را هم بهعنوان منتقد معرفی میکنم که ایشان هم از کار من تعریف و تمجید کرده است، پس کار من درست است. ناخودگاه خودِ من تولیدکننده و مولف هم فریب میخورم و اینها را یک معیار برای هویت دادن به کیفیت کار قرار میدهم.
و این باعث میشود عقبگرد داشته باشیم. اما مخاطبهای غیرمتخصص دو جا این امکان را دارند که تئاتر را بفهمند یکی از طریق نظراتی که منتقدین بیان میکنند و یکی هم جشنوارهها هستند؛ شما نقش جشنواره را چطور میبینید؟
در مورد کارکرد نقد بله درست است. اما من در مورد کارکرد جشنوارهها اینطور فکر نمیکنم. ضمن اینکه مخاطب ما امروز جلوتر از تولید ما ایستاده و فعالتر است.
من جشنوارهها را در موقعیت امروزی یک ویترین میبینم که دیگر جذابیتی ندارند و چیز جذابی هم در آن چیده نمیشود که نظر من را جلب کند. اما سازوکاری که این جشنوارهها بهعنوان یک امر دولتی دارند این است که اجرا و برگزاری آنها یکسری شاخصها دارد. اینکه چقدر میتوانند در راستای ارتباط و پیوند هنر و مخاطب مفید باشند. من فکر نمیکنم که الان دیگر بتوانند ارتباطی ایجاد کنند. با توجه به اقتصاد و بودجهای که جشنوارهها دارند و شرایطی که برای برگزاری دارند تاثیری بر جامعهی بیرون از تئاتر نخواهند داشت. الان مخاطب جشنوارههای تئاتر ما، حداقل در استانها چه کسانی هستند؟، به جشنوارۀ فجر کاری ندارم و ورود هم نمیکنم، اما در جشنوارههای تئاتر استان، مخاطب جشنوارهها خودِ شرکتکنندگان هستند؛ آن هم به شرط اینکه بیایند! چون ممکن است گروهی خودش اجرا دارد و برای دیدن تئاتر دیگری نیاید یا اجرا داشته، و برود استراحت کند. یک تعدادی هم ممکن است بروند همۀ اجراها را ببینند تا مطمئن شوند داوری با عدالت انجام شده است. در گذشته همیشه معتقد بودم تنها ویژگی جشنواره این است که آدمها دور هم جمع میشوند و یک دیدوبازدید اتفاق میافتد. اما امروز میبینم که این موضوع هم دیگر آنقدر قوی نیست و ضرورتی هم ندارد. به همین علت است که میگویم جشنواره عملا یک امر باطلی است.
من فکر میکنم دیگر نباید به جشنواره تکیه کنیم، هر چقدر که بتوانیم باید بهعنوان یک هنرمند یا تولیدکنندۀ تئاتر، مستقل کار کنیم، و این استقلال ما را در رشد، ارتباطگیری با مخاطب، و تاثیری که میتوانیم در جامعه داشته باشیم کمک میکند. این مستقل بودن هم به اقتصاد تئاتر و هم به تکنیک و کیفیت کار بیشتر کمک خواهد کرد؛ اما تکیه به جشنواره این کمک را به ما نمیکند. جشنواره یک امر دولتی است و ما چه بخواهیم و چه نخواهیم هر سال برگزار میشود و سازوکار و علاقهمندان خود را دارد. عدهای هستند که هیچوقت علاقه ندارند کارشان را به جشنواره بفرستند. یکسری افراد هم خیلی علاقهمند و پیگیر هستند که چه زمانی جشنواره برگزار میشود. به نظر من بود یا نبود این جشنوارهها در مسیر واقعی تئاتر تاثیری نخواهد داشت و آینه و بازتابی که قرار است از تئاتر یک استان ایجاد کند، اتفاق نمیافتد زیرا مخاطب از جریان این جشنواره کنار گذاشته شده است. جشنواره زمانی میتواند یک بازتاب از تئاتر یک استان باشد که هر تئاتر در چندین سانس اجرا شود و بیش از اینکه شرکتکنندگان جشنواره مخاطب آن باشند، مردم مخاطب آن باشند. هرچند همین کارکرد هم الان ضرورتی ندارد و دورۀ این هم الان منسوخ شده، زیرا ارتباطات و دسترسی خیلی راحت شده و بسیار زیاد است. من میدانم فلان آدم دارد کارش را در سیرجان اجرا میکند و برای دیدن آن میروم یا خودش دعوت میکند و یا تبلیغ آن را میبینم. ممکن است دربارۀ کاری که در شهر دیگری اجرا میشود نقدی بخوانم و برایم جذاب باشد و برای دیدن آن تئاتر بروم. این اتفاق بین خود جامعه و اهالی تئاتر رخ می دهد، برای مردم این اتفاق نمیافتد، که جشنواره هم این خواسته را در شرایط کنونی مرتفع نمیکند.
به نظر من اما جشنوارهها کارکردهای دیگری هم دارند، هنرمندان کارهای یکدیگر را میبینند و در جلسات و گفتوگوها باهم تعامل دارند، از مشکلات و مسائل و نوآوریهای یکدیگر هم باخبر میشوند. حتی این امکان وجود دارد که کارهای هرسال نسبت به سالهای قبل مقایسه شوند؛ اما اجازه دهید بدلیل محدودیت زمان این گفتوگو، فعلا از ادامهی این بحث و چالش بگذریم. اقای رشید صالحی بفرمایید میزبانی سیرجان در جشنوارهی امسال چطور بود؟
چند سالی است که جشنواره در سیرجان برگزار میشود. امسال برای سومین سال متوالی سیرجان میزبان جشنواره تئاتر بود و این یک دلیل خیلی واضح دارد، حمایت و هزینهای است که یک بنگاه اقتصادی مثل گلگهر از جشنواره میکند. منتها گلگهر این حمایت از جشنوارۀ تئاتر را فقط در سیرجان انجام میدهد. در مجموع امسال برگزاری جشنواره قابل قبول بود به نظر میرسید یک همکاری خوبی بین دوستان کرمانی و سیرجانی رخ داده بود و جشنواره از این جهت روی یک نظم مشخص و وضعیت مطلوبی پیش میرفت، اما جشنواره تئاتر است و باید یک تئاتری باشد که جشنوارهای برای آن شکل بگیرد. این میشود مشابه همان روشی که در تبلیغات تئاتر تجاری اتفاق میافتد. یعنی ما بیاییم شاخصههایی که میدانیم پوشالی است و خیلی به واقعیت نزدیک نیستند را پیدا کنیم و با اصطلاحا کلکهای رسانهای در فضای مجازی مطرح کنیم تا بگوییم ما یک تولید و جشنوارهای داریم که خیلی خوب است. همۀ اینها درست، اما خود تئاتر چه میشود؟ من جزو آن دسته آدمهایی نیستم که بخواهم جشنوارهها را تحریم کنم یا ساختار آنها را زیر سوال ببرم، زیرا این جریانی است که سبقه دارد و جشنواره تئاتر فجر هم جریانی است که سبقه دارد، شکل گرفته و رشد کرده است. اینکه در وضعیت اکنونش چه جایگاهی دارد را کاری ندارم، اما مساله این است که اگر هنرمندان دنبال برگزاری این جشنواره هستند و دولت هم قاطعانه برگزار میکند، باید بازنگری در آن اتفاق بیفتد و این بازنگری صرفا در ساختار جشنواره یا چگونگی برگزاری نیست، این بازنگری باید در الگوهای تخصصمحور، نیازسنجی جامعه و اثر گذاری مشخص در برگزاری جشنوارهها باشد و از سوی دیگر کار حرفهای هنرمند است که باید متمرکز بر تولید هدفمند باشد، حالا در جشنواره هم میشود آن را شرکت داد و یا نداد، اولویت باید مخاطب وتاثیرگذاری باشد.
در مورد توازن کارهای مختلفی که از شهرهای مختلف استان آمده بودند چه نظری دارید؟
امسال کارها از سیرجان، رفسنجان، انار، کرمان، راور و کوهبنان بودند.
در این جشنواره هم تفاوتهایی را میشد دید، و هم وقتی آنها را در یک مقیاس کلی قرار میدهیم، متوجه میشویم تفاوت چندانی با هم نداشتند. گاهی اوقات پیش میآید که از لحاظ امکاناتی، گروهی که از یک شهرستان کمبرخوردار آمده، در حوزۀ دوخت لباس، ساخت دکور و چنین چیزهایی با گروهی که از مرکز استان آمده متفاوت است، اما امسال این موضوع هم آنچنان به چشم نمیخورد. کارها از این جهت همه در یک سطح بودند. فارغ از تناسب کیفی، در این مساله هم الان مقداری دست ما بسته شده و به دلیل شرایط اقتصادی، گروهها خیلی توان هزینه کردن برای اجرایی کردن ایدههایشان را ندارند و تولیدکننده ترجیح میدهد با کمترین هزینه، بیشترین کارکرد را از آنچه میخواهد کسب کند و این کم هزینه کردن در برخی مواقع ممکن است آسیبزا باشد و یا به یک نقطهضعف تبدیل شود.
جشنوار امسال یک نکتۀ متفاوتی به نسبت سنوات گذشته داشت. دبیر جشنواره و دبیرخانۀ تخصصی، دو بخش نمایش خیابانی یا بیرونی و نمایشنامهنویسی را هم به شکل رقابتی به جشنواره اضافه کرده بود و این مساله باعث شده بود هم تعداد کارها بیشتر شود و هم شور و حال جشنواره بیشتر به نظر بیاید. در بخش نویسندگی هم بسیار حرفهای برخورد شده بود. پیش از اینکه به زمان جشنواره برسیم فراخوان آن بخش منتشر شده بود، متقاضیان، نمایشنامهها را داده بودند، داوری انجام و آرای هیات داوران مشخص شده بود و در اختتامیۀ جشنواره آرا اعلام شد و جوایز به شرکتکنندگان اهدا شد.
افرادی هم به جشنواره منطقهای معرفی شدند؟
خیر. این بخش معرفی نداشت، اما یکی از آثار بخش خیابانی برای جشنواره فجر به دبیرخانه معرفی شد.
سیرجان در برگزاری جشنواره تئاتر بیشتر در میزبانی نقش حمایتی و بسترسازی را داشت، انجمن نمایش چه کاری انجام داد؟
انجمن نمایش در همۀ ادوار باید حوزۀ تخصصی را برعهده داشته باشد و امسال نیز دبیر تخصصی آقای بذرافشان بود که رئیس موسسه هنرهای نمایشی کرمان است. از سوی دیگر، رایزنی با بنگاههای اقتصادی کاری نیست که یک مدیر با یک نامه انجام بدهد و ستاد اجرایی و تخصصی هم باید پیگیر باشند و یک جایی را قانع کنند که در این زمینه سرمایهگذاری کند. از لحاظ ظاهری جشنوارۀ امسال قابلتوجه و خوب بود، در سه بخش مختلف برنامه داشت و هنرمندان متمرکز بودند که اینها موارد مثبت جشنواره بود. اما همۀ اینها باعث نمیشود کارآیی جشنواره در ذهن ما موقعیت متفاوتی پیدا کند.
نتایج جشنواره به نیروهای جوان رسید یا بیشتر افراد با سابقه و پیشکسوت جایزهها را گرفتند؟
امسال تعداد پیشکسوتان زیاد نبود، البته دوستانی که شرکت کرده بودند تقریبا از هنرمندان شناخته شده و با سابقۀ تئاتر استان بودند.
بنده آراء داوران را به طور کامل دنبال نکردم، اما بر اساس آنچه که شنیدم تقریبا به آنچه که احتمال میدادم نزدیک بود.
اگر حرفی یا سخنی دارید که در این گفتوگو فرصت طرح آن را نیافتید مطرح کنید؟
همیشه امیدوار بودم که تئاتر بتواند در مقابل اجتماعش به شکل تمامقد صادق باشد. صداقت در تئاتر را در گذشته بیشتر داشتیم و متاسفانه الان احساس میکنم دارد کمتر و کمرنگ میشود که این، اصلا خوب نیست. این موضوع باید آسیبشناسی شود که چرا دارد چنین اتفاقی میافتد. اگر قرار باشد تئاتر با جامعه صادق نباشد تبدیل به یک حقّه میشود و ما اصلا قرار نیست به مخاطبمان حقّه بزنیم. در شیوۀ اجرا ممکن است از تکنیکهایی استفاده کنیم و برای تاثیرگذاری بر مخاطب، کلکهای تئاتری بزنیم، ولی در راستای تاثیرگذاری نباید متوسل به عدم صداقت با مخاطب بشویم. تئاتر هنر شریفی است. عدم صداقت در تئاتر مسالهای است که دارد به یک بیماری مسری تبدیل میشود.
منظورتان این است که تئاتر باید فقط بیان رنجها و دردهای جامعه باشد؟
خیر؛ بهطور کلی وقتی ما یک دایرۀ اجتماعی را بخواهیم در کنار هم قرار بدهیم اگر ارتباطات این نظام اجتماعی بر پایۀ صداقت، روشنی و شفافیت نباشد آدمها تبدیل به جزایر کوچک میشوند و از نظام کلی خارج میشوند. تبدیل شدن به جزایر کوچک و منزوی همیشه آسیبزا است. تئاتر میبایست بستری برای گفتگو و اندیشیدن جمعی فراهم کند، اگر در این مسیر صداقتی نباشد این کارکرد به دست نمیآید. به نظر میرسد این ضعفی است که دارد در تئاتر ما تسری پیدا میکند.
منظور شما تئاتر استان است یا این آسیب شامل همۀ ایران است؟
بهطور کلی تئاتر ایران مد نظرهست. به عنوان مثال، من مخالف کار کردن تئاتر تجاری و تئاترهایی از جنس مثلا تئاتر آزاد که طیف مخاطب خودش را دارد نیستم، اما اگر من دارم امروز تئاتر آزاد کار میکنم باید شرافتمندانه این را بیان کنم. من نمیتوانم در لباس زیبایی که میدوزم و بر تن یک تئاتر آزاد میپوشانم، بگویم دارم کمدی فاخر کار میکنم.
امروز ما نیازمند بازیابی موقعیتمان در تناسب با مخاطب هستیم و در قدم اول هنرمند تئاتر باید با جامعۀ خود و با خودش صادق باشد و بداند کجا ایستاده است تا بتواند به پاسخی برای اینکه چه باید بکند، برسد.
نظر خود را بنویسید