گروه جامعه ـ حال زارِ بافت تاریخیِ متلاشی شده در شهر کرمان و بهویژه ساخت دو سیتیسنتر وکیل و ساروجپارس روی دست و پای بازار کمرمق تاریخی، سالیان زیادی است که به یکی از مسائل مهم این شهر تبدیل شده است. بهویژه در چند ماه اخیر، اظهارنظرهای بیشتری در اینباره صورت گرفته است. از جمله اینکه کورش افضلی؛ شهرساز و رئیس خانهگفتمان شهر کرمان در جلسهای تصریح کرد که سیتیسنتر وکیل آمده تا بازار کرمان را کنار بگذارد. این اظهارنظر او اما واکنش حمید جلالینژاد؛ معمار و مدیرعامل شرکت مهندسین مشاور عرصهنگار را بهدنبال داشت. جلالینژاد در گفتوگویی که با «فردایکرمان» داشت و با تیتر: «نابودی بازار کرمان پیش از سیتیسنترها آغاز شد / دانشگاهیان حرف عوام را تکرار نکنند» منتشر شد؛ نظرات افضلی را به چالش کشید. مناقشه اما به همین جا ختم نشد. مدتی بعد، افضلی یادداشت مفصلی نوشت و توضیح داد که؛ «سیتیسنترها غاصب کارکردهای بازار تاریخی هستند!».
افضلی در بخشی از این یادداشت، عملکرد جلالینژاد بهعنوان یک معمار را نیز مورد انتقاد جدی قرار داد و حالا این جلالینژاد است که پاسخ او را میدهد. شما میتوانید با لمس زبانهی «سیتیسنتر» در پایین این صفحه؛ سوابق مربوط به این بحث مهم را بهطور کامل ببینید.
آنچه در ادامه میخوانید یادداشتی است که جلالینژاد خطاب به افضلی نوشته و در اختیار «فردایکرمان» قرار داده است.
«1 ـ یادداشت خود را با چند پرسش آغاز میکنم: آیا فلسفهی وجودی مراکز تجاری جدید در حاشیهی بازار زاییده فکر سرمایهگذار بوده است؟ چرا کاربریهای ارزشمند بافت تاریخی به تدریج مخروبه و تبدیل به اراضی قابل تملک برای این دست فعالیتها شده است؟ چرا جغرافیای انسانی و اقتصادی شهر کرمان که بسیار غنی در سطح کشور است و در مسیر تاریخ خیرین فرهنگی بینظیری همچون صنعتیها، افضلیپورها و عطا احمدیها و شخصیتهای بیشمار دیگری را داشته، بافت تاریخی از حضور ایشان بینصیب مانده و برای جذب سرمایهگذار به شکل دو مرکز تجاری جدید؛ به استانهای همجوار و یا کشورهای مجاور رجوع شده است؟ چرا کالبد تاریخی بازار کرمان دیگر کارکرد سنتی خود را ندارد و اکثرحجرههای فعال آن تبدیل به طلافروشی نه از نوع تولید بلکه بازار مصرف تولیدات استانهای دور و نزدیک شده است؟ و چرا بازار مسگرها نیز به همین وضع دچار شده است؟ علت واقعی چیست که جایگاه بازار تاریخی کرمان امروزه تا حدی نزول پیدا کرده که برخی آن را یک سیتیسنتر بزرگ میدانند؟
پاسخ سوالهایی از این دست را میتوان در یک نگاه اجمالی و مقایسهی نحوهی برخورد در این بافت تاریخی با نحوهی برخورد بافت تاریخی یزد در سه دههی اخیر داشت.
2 ـ تجربهی یزد: در سال 1368 که دانشکده معماری دانشگاه یزد جنب مهمانسرای جهانگردی شکل گرفت و در سال 1369 خانه تاریخی رسولیان به دانشکده معماری اهدا شد و با استقبال دانشکده و همچنین مرمت آن در سال هفتاد به این خانه نقل مکان پیدا کرد؛ با ترغیب و تشویق بزرگانی چون دکتر اولیا سرمایهگذاری در بافت تاریخی یزد کلید خورد. خانههای دکتر مرتاض، لاریها یا توسط خیرین خریداری شدند و یا اهدا شدند. استادانی چون دکتر تهرانی و دکتر جدی خانهی سیگاریها را خریده و مرمت کردند. با این اتفاقات نگرش شهرداری نه در گفتار بلکه در عمل تغییر کرد و شهرداری بافت قدیم مجبور به رعایت ضوابط شد. محلهی فهادان و گذر یوزداران و سایر محلاتی که برای تردد یک فرد در روز روشن بهتنهایی آنچنان امن نبود و خدمات شهری هم نداشت امروز ثبت جهانی است و در هر ساعت از شب حتی، امن و راحت و دارای خدمات شهری است. خرید دوچرخه و اهدای آن به دانشجویان در زمان تحصیل باعث رونق پیادهراهها و فرهنگ دوچرخهسواری شد.
در زمان احداث بلوار بسیج که بخشی از بافت تاریخی را تقسیم میکرد و مصوب طرح جامع نیز بود مسیر خیابان به خاطر جلوگیری از تخریب آب انبار تغییر کرد و اینهمه باعث شد امروز بافت تاریخی یزد جهانی شود.
3 ـ تجربهی کرمان: در سال هفتاد که دانشکده معماری آزاد اسلامی و بهدنبال آن باهنر شکل گرفتند؛ حاضر به ماندن در بافت تاریخی نشدند. جمعیت اصیل و همگن به دلیل نبود امنیت و عدم خدمات مناسب شهری به محلات جدید مهاجرت کردند. حتی تیغ بولدوزر شهرداری هم کارگر نیفتاد و بافت قدیم محل معتادان و مهاجران افغانستانی و اقشار کمدرآمد طالب مسکن حداقل شدند؛ با وجود طرح مناسب دانشگاه تهران که توسط استاد دکتر حبیبی و دکتر مرادیان تهیه شد به دلیل عدم مشارکت قشر فرهیخته که مردم از آنها پیروی میکنند بافت تاریخی متروکه و به دلایل بهداشت، امنیت و... تخریب و به اراضی قابل تملک برای سرمایهگذاری تبدیل شد. در طرحهای بالادست بعدی، این اراضی به صورت پارکینگ طبقاتی، تجاری، کاربری مسکونی با سرانه مسکن حداقل و امثالهم دیده شد و بهصورت بستههای سرمایهگذاری صرفا اقتصادی ارایه شد. هیچ فرهیختهای آن روز فکر نکرد این کاربریها روزی به این شکل باعث آزار میشود. این بستههای اقتصادی اگر توسط بزرگترین معماران دنیا هم طراحی شده یا در آینده بشوند، تاثیری در ماهیت آن نخواهند داشت. این بستههای اقتصادی بهدلیل خلاء وجود مبانی نظری درست و عدم وجود تولید بستههای فرهنگی ایجاد شده است.
4 ـ پاسخ به چند ادعا: این نگارش به هیچوجه در مقام دفاع یا رد سرمایهگذار نیست بلکه بیان واقعیتی است که چرا و کجا مسیر را اشتباه رفته تا به ترکستان رسیدیم؟ و آیا میشود این ضد امکان را به امکان تبدیل کرد؟ مدعیان فرهیختگی ما در این سه دهه در کالبد جدید شهر بهدنبال تبدیل به احسن کردن سرمایه و به گفتهی شما «سود حداکثری» بودهاند و حاضر به پرداخت هیچ هزینهای نیستند و نمود کار فرهنگی آنان در حد صفحهی اینستاگرام و فضای مجازی است؛ بنابراین نمیتوانند از اقشار کمدرآمد با جامعهای ناهمگن و یا از دیگر سرمایهگذاری که از راه دور برای تبدیل به احسن کردن سرمایه را دارد انتظار حفاظت بافت تاریخی را داشته باشند.
به گفتهی بیبی: وقتی پدر فرهیخته و بزرگواری را به سرای سالمندان سپردید و خانهی زیبای پدری را ترک کردید، بایستی منتظر هر اتفاق ناگواری باشید و به فرمودهی خواجه شیراز: «عملت چیست، که فردوس برین میخواهی؟».
اینکه کسی در چنگال سرمایهگذار گرفتار شده یا نشده، که به خاطر حقوق کارمندان، حلقه به گوش کارفرما باشد تاثیری در ماهیت عوامل مخل بافت تاریخی ندارد. ضمن اینکه کاربریهای تجاری که امروز و فردا به فرمهایی مانند سیتیسنتر تبدیل میشوند روزگاری کاربری فرهنگی داشتند و به دست هیچ معماری این کاربریها تعیین نشده است؛ این، طرز فکر شماست و وظیفهی خانهگفتمان هم تجزیه و تحلیل شخصیت فرهنگی یک فرد و صرف وقت گرانبهای آن در اینگونه امور نیست. معتقدم امثال بنده در خلاء تولید علم و کاربردی کردن آن گرفتاریم. بدیهی است که مراکز تجاری جدید عارضههای ناموزون است که هر شخص عادی را آزار میدهد اما کوتاهی در کاربریهای ناموزون در اسناد بالادست و جذب بزرگان و خیرین فرهنگساز صورت گرفته است. پیش از این هم گفتهام این دو مرکز تجاری جدید غاصب کاربریهای تجاری مصرفگرای امروزی هستند نه کارکرد بازار؛ تجاریهای مصرفی که کالبد بازار تاریخی را به هم ریختهاند. توسعهی روزافزون طلافروشیها در بازار کرمان؛ آن هم از نوع مصرف نه تولید و همچنین وضعیت امروز بازار مسگری، شاهد این مدعاست.
و اگر این مراکز تجاری در محلات جدید کرمان مثلا میدان هفت باغ ساخته میشد، اثرات مخربتری داشت و مرکز تاریخی شهر به کلی از بین میرفت. همانگونه که بازار عزیز و بازارچههای ته باغلله، بازار شاه (700 ساله) و حوض ملک از بین رفت و تبدیل به اراضی قابل تملک شد.
5 ـ نقش معماران: بنابراین بازار واژهای بسیار سنگینتر از عنوان یک سیتیسنتر بزرگ که ترویج مصرفگرایی دارد را با خود حمل میکند و احیای آن نیازمند احیای نظام اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، نظام کالبدی بافت تاریخی و هویت سرزمین است. آنچه که غاصب کارکرد بازار است کاربریهای ناموزون طرحهای جامع و تفصیلی در تکتک شهرها و روستاهاست؛ به خصوص بافت تاریخی این استان که در حوزهی نفوذ بازار قرار دارد. طرحهایی که بدون نگاه به هویت تهیه میشوند و در تهیهی خرد و کلان، معماران را اسیر طرح مسکن حداقل یا کاربریهای تجاری همچون سیتیسنتر میکند. اینها واقعیتهای امروز شهر کرمان است. اگر خانه کریمنژاد که نگهداری آن به عهدهی شماست؛ مرمت نشده بود امروز خانهگفتمان نیز در یکی ساختمانهای نامانوس جدید شهر جای داشت و این، رسالت شما را در احیاء آنچه باقی مانده دو چندان میکند.
6 ـ نگرانی از آینده: به گمان بنده، نظام دانشگاهی معیوب نیست. برخی نگرشها معیوب است. اگر گفتهی شما که «دانشگاه کرمان خود بخشی از نظام دانشگاهی معیوب کشوراست!» را بپذیریم؛ شما که در دانشگاه کرسی دارید، مهندسین مشاور شهرسازی دارید، اسناد بالادست با دست پرتوان شما انجام میگیرد، در خانه گفتمان تریبون دارید؛ شما که معیوب نیستید و آیا بهتر نبود در زمان تعیین کاربری اقدامی از این دست میکردید!؟ تصحیح املای کسی با بضاعت علمی اندک چون من، بسیارهم خوب؛ اما کار و تخصص شما در این مقام، راهنمایی و پیشگیری است. بهخاطر اتفاقات نامیمون دیگری که در راه خواهد بود چه سیاستی دارید؟
وقتی که تریبون و اسب زین شدهی خانهگفتمان در دست شماست چه مبانی نظری و چه سیاستگذاری در جذب خیرین فرهنگی در مقیاس خرد و کلان دارید؟ چه میزان منظرهای فرهنگی کرمان را برای پر کردن این خلاء شناسایی کردهاید؟ کمرنگ شدن اقتصاد شهر و روستا یکی از دلایل افول کارکردهای بازار کرمان در حوزهی ارتباطی این بازار با کوهستان جوپار و پهنههای انسان ساخت بخشهای جوپار و ماهان و محیآباد و باغین است. برای بهبود کارکرد بازار کرمان و در نگهداری مناظر تاریخی این مناطق بهخصوص در جغرافیای انسانی و باغشهر تاریخی ماهان که سند چشمانداز آن به دست شما ریاست محترم خانهگفتمان صورت پذیرفته؛ چه سیاستی در پیش گرفتهاید تا امثال من به گفتهی شما، گرفتار چنگال سرمایهگذار نشوند و تاثیر آن اگر به اندازه ساخت سیتیسنترها نباشد کمتر نیست! چرا که فرایند بساز بفروشی در اسناد بالادست به وجود میآید.
7 ـ در پایان شاید بهتر آن باشد که خانهگفتمان و فرهیختگان گرامی به جای برچسب زدن و بهکار بردن الفاظ کتابخانهای و ژستهای روشنفکرانه و زیبا حرف زدن؛ بیایند با بیانی ساده، در گفتار و درستی در عمل، مسیر راه را برای نابینایی همچون من روشن کنند تا کجروی نکنیم و همچنین، امثال صنعتیها را پیدا کنید تا خانههای پدری در تکتک شهرها وروستاهای این استان آباد شود. اگر نمیتوانید؛ لااقل دلسردشان نکنید تا امثال سیتیسنترها سر از زمین بیرون نیاورند.
به قول صائب تبریزی:
آسمان شو ابر شو باران ببار ناودان آبش نمیآید بهکار
آب باران باغ صد رنگ آورد ناودان همسایه در جنگ آورد».
نظر خود را بنویسید