فردایکرمان - سیدمحمدعلی گلابزاده: این روزها شهر ما حال و هوایی دو گانه دارد. «نازی» در راستای دگرگونیها و تلاشهای اخیر برای ساماندهی امور شهری و نازیدنی آنگونه که این مصرع از غزل معروف حافظ را تداعی میکند «ای سرو نازِ حسن که خوش میروی به ناز» و در آن سوی دیگرِ این ناز، نیازی است که طنین آن به عیّوق رسیده و مصرع دیگر همان بیت را به یاد میآورد که «عشّاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز».
ناز شهر کرمان از این جهت است که هر روز شاهد برداشتن گامی در راه رفع اشکالات و دشواریهای گوناگون آن هستیم و در رأس همه:
✔️روکش آسفالت معابر و خیابانهایی که سالها سوهان روح رانندگان شده بود، به راستی برخی گذرگاهها وضعیتی داشت که دل و رودۀ ماشینها را بیرون میریخت، درست مثل آدمهایی که بادِ لقوه گرفته و هر دم بالا و پایین میپرند و آرام و قرار ندارند. بیخود نبود که بعضی کرمانیها دامنۀ سخن را به سمت و سوی اغراق کشانده و میگفتند: «اگر اشتری با بارش توی این چالهها بیفته، پیدا نیست!»
به هر حال آن وضعیت اسفبار سامان یافته و در اندک زمانی شاهد کیلومترها روکش آسفالت در شهرمان بودیم.
✔️ ناز دیگر کرمان در رهگذر نصب المانها و تندیسها و نمادهای متنوع، در جایجای شهر است که برخی از آنها نشانی از اخلاق نیکوی ایرانیان در گذر هزاران سال سرافرازی و عمر با عزت است، مانند مجسمۀ بدرود سهراب با مادرش تهمینه در بولوار جمهوری اسلامی و زانو زدن فرزند در برابر جانمایۀ عشق و آرزوهای او که بیننده را به کوچه پسکوچههای تاریخ میبرد و به او درس اخلاق و اخلاص میدهد، و یا مجسمۀ نوزادی که در دستهای پدر و مادر جای گرفته و روبهروی شیرخوارگاه در بلوار جمهوری اسلامی نصب شده است و ...
✔️ناز دیگر این دیار، از انعطافپذیری برخی دوستان مسئول ناشی میشود که سرانجام به حقّانیت موضوع پی بردند و در نظرگاه خود تجدید کردند، آنگونه که نام میدان ارگ، به عنوان مکانی تاریخی، با دهها خاطرۀ ارزشمند را محترم شمردند و از ذکر نامهای دیگری که نه در شأن آن اسمهای متبرک بود و نه بایسته و مناسب یک اثر تاریخی، دست برداشتند.
✔️نازیدن دیگر شهرمان در معبر زیباسازی برخی خیابانها، به ویژه رقص شبانۀ چراغهای رنگارنگ است که به رانندگان و عابرین، شور و حالی میبخشد و جلوهگری میکند.
✔️و بالاخره شهرمان مینازد که با وسواس خاصی به پاکیزگی آن توجه میشود، دست و رویش را میشویند، حتی از کارواش کردن جدولهای خیابانها دریغ نمیشود.
البته این را هم عرض کنم که نازنامۀ اخیر، بدان معنا نیست که زحمات شهرداران گذشته نادیده گرفته شود، زیرا برخی تمامی تلاش خود را بهکار گرفتند، لذا در مقام حقشناسی به آنها هم عرض میکنم که «تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد».
به دلیل پرهیز از طولانی شدن مطلب، به همین مختصر بسنده میشود و به عنوان دلبستهای از کرمان، صلا میدهیم که «جز ناز شهر خود نخرم ناز دیگری» و نیز با بیتی زیبا از عارف واقف، حضرت مولانا نازها را مینهیم و سراغ نیازها میرویم
«چو ناز را بگذاری همه نیاز شوی/ من از برای تو خود را همه نیاز کنم»
اما اگر بگوئیم نیازهای شهرمان، بسی افزون بر نازهاست گزافه نگفتهایم، اینک مواردی از ایندست:
✔️شهرمان نیاز دارد که با جدّیت بیشتری نسبت به رفع زشتیهایی که سالهاست خار چشم مردم شده و زحمات شهرداری و شورای محترم شهر را کمرنگ کرده، اقدام گردد، مانند ساختمان نیمسوزی که زشتی و دلمردگی از سر و روی آن میبارد، اما در طول چندین سال اخیر نه همتی را از سوی شهرداری و شورا شاهد بودهایم و نه از جانب مالک، به راستی چند سال نیاز است که چهرۀ جزغاله شدۀ یک نما را در چشمخانۀ مردم بنشانیم؟ آن هم در خیابان شریعتی و پر رفت و آمدترین مسیر شهر. آیا ضابطه و مقرراتی در این رابطه وجود ندارد؟ و یا بنای موجود در میدان آزادی که آیینۀ دق مردم شده و سرمایهای که چند ده سال بلااستفاده مانده و زبالهدانی شده است.
✔️ و نیاز است که شهردار محترم و شورای شهر، نیمه نگاه مهربانانهای به بهارستانِ خزانزدۀ هنرمندان بیاندازند و پیام غمگنانۀ خفتگانِ در این «مهجور سرا» را بشنوند، همانها که
«همه آتش بیان و نغمه پرداز/ دریغا در گلوشان مرده آواز
بسی بلبل که در گِل نغمه خوان است/ قفسهاشان زجنس استخوان است
نهی گرگوش دل را بر سر سنگ/ برآری ناگهان آه از دل تنگ»
حتی بر این باورم، اگر با چشم دل به این اثر بنگرید بیآنکه سر بر سنگ گوری بگذارید، آه از دل تنگتان برخواهد آمد. بیست و چند سال است که جامعۀ هنری و فرهنگی کرمان چشم انتظار سامانبخشیِ این مجموعه هستند، از آن روز که «دهمرده» مردانه کلنگ این بنا را به زمین زد، تا امروز که مردان زیادی آمدند و رفتند و هر کدام وعدهای دادند ولی «حقّۀ مهر بدان مهر و نشان است که بود»
امیدوارم مسئولین محترمِ «شهر نشان» از یاد نبرند که اگرچه به قول شیخ اجل سعدی شیراز «هنر تاج سر آفرینش است»، اما هنرمندانِ خفته در این – به اصطلاح – بهارستان و هنرمندان در قیدِ حیاتِ کرمان، که هیچ بهرهای از زندگی نبردند، لااقل مزارشان را آبرویی ببخشید.
✔️در همه جای دنیا – به ویژه شهرهایی که پیشینۀ تاریخی و سبقۀ کهن دارد، رسم بر این است که اصل اخیر را بر هر آنچه در تعریف ساختار یک شهر ممکن است مطرح باشد، ترجیح میدهند. مثلاً در شهرهایی مثل وین یارم و ... کسی حق ندارد نما و ساختار و طبقات ساختمان خود را به هر شکلی که دلش خواست تغییر دهد. البته در داخل ساختمان مجاز است و محدودیتی ندارد، و چنین است که خیابانهای اینگونه شهرها از نوعی هماهنگی و یکدستی یا به اصطلاح هارمونی برخوردارند. عکسی که از پشت بام ارگ بخارا گرفتهام نشان میدهد که حتی یک بنایی مرتفعتر از این اثر گرانسنگ در تمام شهر بخارا وجود ندارد. حالا «بیا خانۀ ما و ببین چه رنگین است»، آنچه در هیچ نقطهای از شهر نمیتوان مشاهده کرد، هارمونی و یکدستی است!
آیا به راستی کسی هست تا به این نیاز شهر پاسخ مثبت دهد؟ هر چند که شاید نوشداروی بعد از مرگ سهراب باشد.
✔️ فریاد شهر به عیوق رسیده که مجوز سقفهای شیروانی را در دیاری که هُرم گرمای تابستانش به چهل و چند درجه میرسد و میزان بارندگی سالانهاش به صد میلیمتر هم نمیرسد، چه کسی صادر کرده که با مناظری اینچنین مستهجن روبهرو هستیم؟ آیا اینگونه سقفها جز نازیبایی، اتلاف انرژی، تخریب ارزشهای فرهنگی و تاریخی، نصیب دیگری دارد؟
✔️ و بالاخره نیاز شهر است که به وضعیت ترافیک و گشودن گره کور برخی مناطق و اتخاذ تصمیمهای منطقی و کارشناسانه، توجه بیشتری به عمل آید. به عنوان نمونه، خروجی خیابان نامجو در چهارراه بیستوچهار آذر که پهنای آن ناگهان به نصف تقلیل پیدا میکند و رانندگانی که حاضر نیستند سلسله مراتب را رعایت کرده و با پیچیدن مقابل رانندگانی که در مسیر خود حرکت میکنند موجب تصادف و نزاع و مشکلات ترافیکی میشوند، مشکلی که حتماً بدون چاره نیست.
دفتر نیازها را نیز در همینجا میبندم، با این نیایش و راز و نیاز که خداوندا از «نیاز»های شهر ما کم کن و بر «ناز» دیارمان بیفزا،
«ناز بر من کن که نازت میکشم تا زندهام / نیمجانی هست و میآید نیاز از من هنوز»
آنچه در این اندک آمد، نه همۀ نازها و نه تمامی نیازها، بلکه مشتی از خروار بود، من الله التوفیق، برای مشتهای دیگر.
و سخن آخر اینکه، کرمان عزیزم
«ایکاش که بر دامن ناز تو نشیند/ آن روز که بر باد رود خاک وجودم»
*عکس داخل متن: سیدمحمدعلی گلابزاده / پشتبام ارگ بخارا و نمای شهر
نظر خود را بنویسید