فردایکرمان ـ گروه فرهنگوهنر: هوشنگ مرادی كرمانی، نویسندۀ نامدار معاصر، همان نوجوان شهرستانی ساده و خوشطینتی است كه با ذهنی بازیگوش و خیالپرداز، اكنون به جبر زمانه ردای 80 سالگی بر تن كرده است.
او مسیر پرپیچ و خمی را در این هشت دهه طی كرده، از بیكسی و بیپناهی در روستای كوچكی در كرمان (سیرچ) كه او را مجبور به كار كردن و جنگیدن با پلشتیهای زندگی كرد تا رسیدن به پایتخت و پیمودن پلههای ترقی البته كماكان با همان تلاش و سختكوشی كه دیگر بخش جداییناپذیر زندگیاش شده بود.
شرایط سختِ كودكی و نوجوانی كه با نبود حمایتهای پدر و مادر در محیطی كوچك كه با همۀ سادگی و زیباییهای طبیعی، بیرحمیهایش را هم به رخ میكشید، به تدریج او را وا داشت تا روی پاهای خودش بایستد و با تلاش، آرزوها و رویاهایش را در «تخیل» پی بگیرد. او شاید این ذهن قوی و تخیلِ داستانپرداز را مدیون همان دورانی است كه شرح آن به خوبی در كتابِ خاطرات خود نوشتش «شما كه غریبه نیستید» با نثری ملیح و دلنشین به رشتۀ تحریر درآمده است.
به گزارش فردایکرمان، امید جوانبخت در ادامۀ این متن که در روزنامه اعتماد منتشر شده است نوشت: او با آمدن به تهران پس از پایان دبیرستان با فضای متفاوتی روبهرو شد و علاقهاش به سینما (كه در اواسط دهه چهل كانون رویاپردازی بود) او را به تحصیل در دانشكده هنرهای دراماتیك كشاند. یكی از اولین دوستانش در آن سالها علی حاتمی بود كه با او همكلاس بود و دوستیشان بعدها نیز تا درگذشت حاتمی امتداد یافت. نصرت كریمی كه استاد آنها در دانشكده بود در همان سالها پی به استعداد ویژه آن دو برده بود و به نوشتن تشویقشان میكرد. مرادی كرمانی كه روحیهای درونگرا داشت رابطهاش با سینما را از دور پی گرفت و پس از آشنایی با احمد شاملو و با حمایت و تشویق او توانست نخستین داستانش را در مجله «خوشه» به چاپ برساند كه آن سالها با مدیریت شاملو نشریه ادبی مهمی بود.
او در اواخر دهه چهل توانست اولین مجموعه از داستانهایش را نیز به چاپ برساند. دردهه پنجاه به نوشتن متونی برای خوانش در رادیو پرداخت كه اولین قصههای مجید محصول آن سالهاست. لحن ساده داستانهای او كه عمدتا برآمده از تجربیات او در زندگی پرفراز و نشیبش بود باعث شد تا به تدریج آثارش جای خود را در دل مخاطبین باز كند. پس از انقلاب كه بسیاری از هنرمندان یا آثارشان به خاطر گرایشهای مختلف سیاسی از گردونه خارج شدند، نوشتههای بیپیرایه او (كه خود به طنز آنها را شبیه خاكشیریخمك مینامد) چون نشانی از تعصب به گرایشی نداشت و با لحنی ساده و خلاقیتی هنرمندانه حرفهای انسانیاش را در لایههای زیرین مطرح میكرد، امكان امتداد و انتشار یافتند و حتی مورد توجه و تشویق نیز واقع شدند (همانگونه كه شعرهای مشیری و فیلمهای كیارستمی و آثار شجریان نیز فضای بهتر دیده شدن یافتند).
او به تدریج در دهه شصت و با ترجمه آثارش به زبانهای دیگر ازجمله فرانسوی، آلمانی، انگلیسی، اسپانیایی و... موفق به دریافت جوایز مهم جهانی همچون «هانس كریستین اندرسن» در برلین و «خوزه مارتینی» در كاستریكا برای داستان «بچههای قالیباف خانه»اش شد و از این نظر یكی از خوشبختترین نویسندگان ایرانی به حساب میآید كه با ترجمه آثارش توانسته مخاطبین گستردهتری نیز در دیگر كشورها بیابد.
هر چند آثار او لحنی ایرانی دارند اما نثر ساده و موضوعات انسانی نوشتههای او (برخلاف اغلب نویسندگان خوب دیگر) با ترجمه تاثیرگذاریشان كمرنگ نشده و قابلیت برقراری ارتباط با مخاطب فرهنگهای دیگر را نیز دارد.
روحیه منعطف او از جهت عدم حساسیت نسبت به تغییر در داستان و علاقه و دركی كه از مدیوم سینما از قدیم تاكنون دارد، سبب شده كه او ركورددار همكاری با سینماگران نیز باشد.
نوشتههای او قابلیتهای زیادی جهت به تصویر كشیده شدن توسط سینما دارند.
اولین فیلمنامهای كه از او به فیلم برگردانده شد «طغیانگر» به كارگردانی محمود كوشان و با بازی ایرج قادری در سال 56 بود. شاید خیلیها ندانند كه در اواخر دهه شصت كیارستمی و مهرجویی قصد ساختن فیلمی برمبنای یكی از قصههای مجید را داشتهاند كه متاسفانه به انجام نرسید. هر چند بعدها مهرجویی در مهمان مامان توانست از تلفیق خلاقیت سینمایی خودش و نگاه مردمگرا و پرمعنای داستان مرادی كرمانی، یكی از گرمترین و پرمخاطبترین آثارش را بسازد. یكی دیگر از سینماگرانی كه به جهت انطباق فضای فیلمهایش با دنیای ذهنی مرادی كرمانی بیشترین همكاری را با او داشت، محمدعلی طالبی بود كه چهار فیلم «چكمه، تیكتاك، كیسه برنج و ماه شب چهارده» حاصل این همكاری شد و اغلب آثار مهم و تحسین شدهای در زمینه سینمای كودك و نوجوان بودند.
اما مهمترین اقتباسی كه نام مرادی كرمانی و كارگردانش را پرآوازه ساخت، «قصههای مجید» بود كه به دلایلی چون نداشتن پیامی باب طبع روز و برآورد مالی پایین، طرح آن در تلویزیون مدتها بر زمین مانده بود و كیومرث پوراحمد كه نگاهی نزدیك به مرادی كرمانی داشت و در دیگر آثارش نیز دغدغه نوجوانان و مسائل آنان را داشت، موفق شد با تبدیل نوجوان كرمانی داستان به اصفهانی و انتخاب عواملی درست و اثرگذار در فضای زادگاهش، یكی از مهمترین و دیدهشدهترین آثارش را بسازد (هرچند سایه سنگین قصههای مجید روی كارنامه پروپیمان آنها واینكه اغلب مردم، مرادی كرمانی و زندهیاد پوراحمد را با آن به یاد بیاورند، بعدها چندان خوشایندشان نبود). پوراحمد پس از موفقیت سریال، فیلمهای «شرم و نان و شعر» را نیز برمبنای همان قصهها ساخت. از دیگر اقتباسهای سینمایی مبتنی بر آثار مرادی میتوان به كاكلی (فریال بهزاد، 68)، خمره (ابراهیم فروزش، 70)، مربای شیرین (مرضیه برومند، 80)، گوشواره (وحید موساییان، 85) و سنگ اول (فروزش، 88) اشاره كرد.
مرادی كرمانی كه آثار موفقی چون «نخل، مشت بر پوست، تنور، لبخند انار، نه تر و نه خشك، پلوخورشت، نازبالش، آب انبار و ته خیار» را در كارنامه دارد و اغلب آنها به چاپهای بالای دهم و پانزدهم رسیده و به زبانهای دیگر نیز ترجمه شدهاند، پس از كتاب مجموعه داستان «قاشق چایخوری» در سال 97 دیگر كار جدیدی نمینویسد و در این سالها غیر از تجدید چاپها، كلیه آثار كوتاه و بلندش در دو مجلد با نام «بقچه» به چاپ رسیده است. او به طنز خود را به خودكاری كه جوهرش تمام شده، تشبیه میكند اما به واقع او برای آثارش و نامی بلند كه به واسطه آنها به مرور كسب كرده، حرمت بسیاری قائل است و واهمه آن دارد كه با كاری احتمالا ضعیفتر از قبلیها، فقط نامفروشی كند.
او معتقد است كه در هیچ اثرش تجربۀ تكراری بر پایۀ كتابهای قبلی نداشته و همه گفتنیها را گفته است، هر چند به نظر میرسد كه از نگاه تیزبین و طناز نویسندهای چون او حتی روزمرّگیها و زشتیها هم، رنگ و جلای دیگری مییابد، اما این خصلت به موقع قلم زمین گذاشتنرا نیز میستایم كه از هر كسی برنمیآید و دل بزرگی میخواهد كه اغلب هنرمندان نامدار به دلایل گوناگون كه مهمترینش جنبه اقتصادی ماجراست، از انجام آن سر باز میزنند و با تصور بزرگی نامشان عموما آثاری میآفریند كه همقد آثار درخشانشان نیست و با استمرار آن به تدریج تصویر ویژه و به سختی به دست آمده دوران اوجشان را ناخواسته در ذهن مخاطبان مخدوش میكنند.
هر چند در شرایطی كه شاغلین نیز در معیشت خود ماندهاند و انجام كارهای سیاه درآمدهایی وسوسهبرانگیز دارد، انجام كار هنری برای دست در جیب خود داشتنِ یك هنرمند نامدار، شریفترین كار ممكن است و نیز نفس «كار كردن» میتواند هنرمند را به لحاظ روحی سرپا نگه دارد، اما به قول دیالوگی معروف: «یه جا بایستی وایسی و یه جا باید در بری و امان از وقتی كه جای اینها رو درست تشخیص ندی»...
مرادیكرمانی كه نزدیك به دو دهه در جرگه چهرههای ماندگار بوده و عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی است در سالهای اخیر تعدادی از آثارش (نظیر قصههای مجید، ته خیار و شما كه غریبه نیستید) به صورت صوتی (خوانش) نیز عرضه شده كه كار ارزشمندی برای مخاطبان كمتر مأنوس با كتاب است و خصوصا اینكه در چند مورد خوانشها با لهجه كرمانی نیز همراه است. امسال در كنار بزرگداشت او در كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان، جایزهای هم با نام او در مسابقه داستانویسی كه با حمایت یونسكو برگزار شد به برگزیدگان اهدا شد كه امید است ادامه یابد.
«مرادی كرمانی» در وانفسای خودبزرگبینیها، تقلبها و پولپرستیها، انسانی خودساخته، كمتوقع و شریف است كه هنوز ارتباطش را با مردمان عادی پیرامونش حفظ كرده و قدر جایگاه كنونیاش را به خوبی میداند.
آثارش بیهیچ تكلفی در زبان و معنا، گیرایی غریبی دارد، برگرفته از اتفاقات ساده و ظاهرا كماهمیتِ پیرامونمان و طعمدار شده با طنزی ملیح كه زمختیهای واقعیت را تلطیف كرده و میآراید و همراه میكند و همچون كپسولی، معنا و حرف مهم خود را به راحتی به مخاطب عادی و كمحوصله نیز منتقل میكند. نوعی از سادگی كه در هنرها اوج كمال است و برآمده از شخصیتِ سلامت و دوستداشتنی اوست. برای فرهیختهای چون او كه عاقبت بهخیری را لمس كرده، آرزوی سلامتی و شرایطی كمدغدغهتر دارم.
گفتنی است مرادیکرمانی زادۀ 16 شهریورماه سال 1323 در روستای سیرچ است./ الف
*این یادداشت در شماره روز شنبه 17 شهریورماه روزنامه اعتماد منتشر شده است.
نظر خود را بنویسید