فردای کرمان - گروه اقتصاد: جایزة هفتمین دورة کارآفرین برتر استان کرمان، از مجموع جوایز افضلیپور، امسال به روانشاد مهدی آگاه فعال اقتصادی تعلق گرفت، و طی مراسمی که سهشنبه ششم آذرماه در تالار وحدت دانشگاه شهید باهنر کرمان برگزار شد، این جایزه به همسر ایشان که در مراسم حضور داشت، اهداء گردید.
زندهیاد مهدی آگاه از بنیانگذاران انجمن پسته و یکی از تولیدکنندگان و صادرکنندگان شاخص پسته ایران، ششم اردیبهشتماه 1401 درگذشت.
او یک کارآفرین سختکوش و یک تاجر و تولیدکنندۀ پسته بود. آگاه همچنین در عرصۀ اقتصاد یک صاحبنظر محسوب میشد. او مسائل اجتماعی را با حساسیت دنبال میکرد و خود در زمرۀ نیکوکاران بود.
آگاه که از پایهگذاران صنعت پسته در کرمان بود، با تاکید بر بحران آب، در زمینة ممانعت از اتلاف منابع آب کشاورزی اقدامات بسیاری انجام داد.
در همین راستا، هفتهنامه استقامت با مهدی ایرانیکرمانی از دوستان نزدیک مهدی آگاه گفتوگویی انجام داده است که متن آن را در اینجا بازنشر میکنیم.
مهدی ایرانی با زندهیاد مهدی آگاه، سابقۀ دوستی 70 ساله دارد و به خوبی آگاه را میشناسد. او در این مصاحبه دربارۀ کارآفرینی، نقش دانشگاهها در پرورش کارآفرین و فعالیتهای «آگاه» در حوزههای مختلف صحبت کرده است که در ادامه میخوانید.
هدف کارآفرین سرمایهگذاری در کارهای مولد است
به گزارش فردایکرمان به نقل از استقامت، مهدی ایرانی با اشاره به معنای کلمۀ کارآفرین، گفت: «کارآفرین یعنی کسی که کار ایجاد کند و از نظر کلان، توسعۀ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مد نظر او باشد. هدف کارآفرین، سرمایهگذاری در کارهای مولد، ایجاد اشتغال و توسعۀ کسبوکار و رسیدن خیر به جامعه است».
وی افزود: «گاهی واژۀ فرانسوی آنتروپرونر را به معنای کارآفرین استفاده میکنند در حالیکه آنتروپرونر یعنی کسی که در سرمایهگذاری نوآوری میکند و در انباشت و ازدیاد سرمایه، تکثر دیدگاه دارد؛ اما واژۀ کارآفرین یک معنای دیگری به آن بخشیده است».
ایرانی با بیان اینکه شرایط فعالیت برای کارآفرینان در ایران فراهم نیست، اظهار کرد: «لازمۀ سرمایهگذار متفکر، امنیت سرمایه، قضایی، مالی و البته روابط منطقی بین ارکان و سازمانهاییست که مستقیم یا غیرمستقیم در این امر دخیل هستند اما در مقام مقایسه بهعنوان مثال در کرهجنوبی این شرایط خیلی بهتر فراهم است، تا در ایران».
وی ادامه داد: «نباید همهچیز را به تحریم و محدودیتهایی که کشورهای خارجی برای ما ایجاد کردند نسبت دهیم، در داخل کشور شرایط مناسب نیست و من امیدوار هستم که روزی شرایط مناسب بشود».
این فعال اقتصادی خاطرنشان کرد: «تردید ندارم اگر مدیریت جامعه، یک روش عقلانی و خردورزانه پیش بگیرد، روابط منطقی بین سازمانها، ارگانها و بخش خصوصی تحقق پیدا کند و فضای کارآفرینی فراهم بشود یک انفجاری از سرمایهگذاری و توسعۀ اقتصادی و به دنبال آن توسعۀ اجتماعی و فرهنگی پیش خواهد آمد».
وی با تاکید بر اینکه سرمایۀ اجتماعی بسیار مهم است، گفت: «سرمایۀ اجتماعی، وفاق، همدلی و اعتبار انسانها و نهادها نزد یکدیگر است که این مسئله خیلی نزول کرده است. امیدوارم که این سرمایۀ اجتماعی همگام و هماهنگ با بقیۀ موارد که به آن اشاره کردم اصلاح شود و البته همهچیز زنجیرهوار به هم وصل است که انشاءالله همزمان و هماهنگ همه با هم درست شوند».
شکاف عمیق بین دانشگاه و کارآفرین
ایرانی در ادامه با اشاره به نقش دانشگاهها و آموزش در شکلگیری کارآفرینان یا تقویت جریان کارآفرینی در کشور توضیح داد: «شکاف عمیقی بین رابطۀ دانشگاه و سرمایهگذاری یا بخش خصوصی وجود دارد، نه دانشگاهیان کاری انجام میدهند که جواب نیازهای بخش خصوصی باشد و نه بخش خصوصی کاری میکند که به اعتلای پژوهشها، تحقیقات و آموزشهای دانشگاهی کمک کند».
وی ادامه داد: «به استثنای چند دانشگاه که برای دانشگاههای درجه یک آمریکا و اروپا ورودی تولید میکنند، بقیۀ دانشگاهها جوابگوی نیازهای صنعتی، کشاورزی، تجاری و خدماتی کشور نیستند».
این پژوهشگر اقتصادی با بیان اینکه دانشگاهها به کارخانههای تولید مدرک تبدیل شدهاند، خاطرنشان کرد: « جوّ کلی دانشگاهها رابطۀ خوب و منسجمی با بقیۀ جامعه ازجمله با کارآفرینان، فعالان بخش خصوصی، زراعتکاران، باغداران و دامداران ندارد».
وی با بیان اینکه من دوست داشتم ساختمان وزارت کشاورزی خالی باشد، افزود: «نیروهایی که در این ساختمان حضور دارند و یا دانشگاهیان، باید در میدان و جایی که کشاورز، دامدار و باغدار به کارهای تخصصی نیاز دارند حضور داشته باشند و با مسائل عینی تولیدکنندۀ صنعتی و کشاورزی آشنا بشوند؛ در این صورت میتوان در دانشگاه، پژوهش و تحقیق کرد که نیازهای این واحدها به چه شکل برطرف میشود که متاسفانه آن را نداریم».
ایرانی بیان کرد: «در دانشگاه کرمان چندین استاد هستند که به این کار علاقهمند هستند و بهعنوان مثال موضوع خشکیدگی خوشه خرما را دنبال میکنند و در گرمای ۵۰ درجۀ جیرفت و نرماشیر آزمایشات خود را انجام میدهند و ارائه طریق میکنند و بخش خصوصی نیز آن را انجام میدهد که تعداد این افراد بسیار نادر است».
وی سپس در پاسخ به این سوال که کارکرد دانشگاه در پرورش کارآفرینان یا تربیت کارآفرین در دانشگاهها را چطور ارزیابی میکنید، گفت: «تا جایی که من اطلاع دارم هیچکدام از کارآفرینان کشوری و استانی نه دکترا دارند و نه دانشگاه رفتهاند».
این فعال اقتصادی یادآور شد: «کسانی که دانشگاه رفتهاند اغلب کارمند کسانی میشوند که کارآفرین هستند».
وی اظهار کرد: «تاکنون ندیدهام در دانشگاههای ایران و یا حتی دانشگاههای آکسفورد، کمبریج و هاروارد کارآفرین تربیت کرده باشند، بیل گیتس اخراجی دانشگاه هاروارد است».
ایرانی ادامه داد: «در کتاب «پیشگامان رشد» نوشتۀ دکتر نهاوندیان که به زندگینامۀ سرمایهگذاران قبل از انقلاب در ایران پرداخته شده، هیچیک از آقایان خرّم، برخوردار، خسروشاهی، لاجوردی و برادران خیامی تحصیلکردۀ دانشگاه نبودند».
وی افزود: «تحصیلات مهدی آگاه که یکی از کارآفرینان نخبۀ ایران بود منطق ریاضی بود و بعد از آن هم فیزولوژی خواند و سپس علاقهمند به زبانشناسی تطبیقی شد و مدتی هم به سارتبورگ رفت تا فرانسه و آلمانی بخواند که آنها را یاد گرفت و انگلیسی را هم از قبل میدانست».
این پژوهشگر اقتصادی اضافه کرد: «او یک کارآفرین شد به این دلیل که خانوادۀ او کارآفرین بودند و خانواده بیشتر از تحصیلات دانشگاهی تاثیرگذار بوده است».
وی گفت: «پدر مهدی آگاه، حاج غلامرضا آگاه، بنیانگذار توسعه و صنعت پسته در کل ایران بود که ایشان از ۱۵ سالگی وارد تجارت شد. البته پسرهای او دارای مدرک دکترا از دانشگاههای کمبریج و آکسفورد و همه تحصیلکرده هستند».
ایرانی همچنین افزود: «از کارخانۀ فردی در سیرجان بازدید کردم که ۹۰۰ کارگر داشت و برای راهآهن چاورس تولید میکرد و فکر میکنم تحصیلات او ششم ابتدایی بود، این شخص یک کارخانه هم در شاهرود داشت».
وی یادآور شد: «مرحوم ارجمند در کرمان نیز هرچند سواد داشت، اما اصلاً مدرسه نرفته بود، بنابراین دانشگاهها نمیتوانند کارآفرین پرورش دهند».
وجه مشخصۀ مهدی آگاه آموزگاری بود
این پژوهشگر کرمانی درخصوص اینکه چقدر تحصیلات دانشگاهی و مطالعات مهدی آگاه بر کارآفرین بودن وی تاثیر گذاشته و چه میزان از موفقیت او در کارآفرینی، برگرفته از هوش و ذکاوت ذاتی یا تربیت خانوادگی او بوده، گفت: «ایشان در زمینۀ کارآفرینی یکی از نخبگان جامعۀ ماست، مادر آقای آگاه یکی از باهوشترین و باتدبیرترین زنانی است که من در عمرم دیدهام و پدر ایشان نیز بسیار انسان باهوش و دوراندیشی بود».
وی ادامه داد: «من میپذیرم که تحصیلات دانشگاهی مهدی آگاه در رشتۀ ریاضیات، در روش فکری و اندیشمندی او تاثیرگذار بوده است، حتماً تحصیلات او در منطقی فکر کردن، استدلال و نتیجهگیری موثر بوده است اما ایشان به دانشگاه نرفته بود که کارآفرینی یاد بگیرد، ایشان رفته بود که ریاضی بخواند».
ایرانی یادآور شد: «مهدی آگاه در تمام عمرش هرگز دست از مطالعه برنداشت و در اواخر زندگی به مسائل آب علاقهمند شده بود».
وی تاکید کرد: «به نظر من کارآفرینی ایشان بیشتر یک ارث معنوی خانوادگی بود که از پدر و برادرانش یاد گرفته بود و البته همراهی همسر ایشان بسیار موثر بود».
ایرانی خاطرنشان کرد: «همسر آقای آگاه در ناملایماتی که بعد از انقلاب برای باغداران و مالکین بزرگ پیش آمد نقش تاثیرگذاری داشت و کسی جز مهدی آگاه توانایی اداره و حفظ املاک بسیار گستردۀ خانوادۀ آگاه را نداشت».
وی افزود: «مهدی آگاه یک ملّا بود به دو معنا؛ هم با متون مذهبی بسیار مانوس، آشنا و مسلط بود و هم آدم باسوادی در دانش مدرن و نو بود و من فکر میکنم وجه امتیاز و مشخصۀ دوست ۷۰ سالۀ من کارآفرینی نبود، بلکه وجه مشخصۀ ایشان، آموزگاری بود».
این پژوهشگر اقتصاد اظهار کرد: «مهدی آگاه از آموختن و یاد دادن لذت میبرد، مدرک دکترا نداشت اما دهها دارندۀ مدرک دکترا و افراد دانشگاهی در مکتب او آموختند».
وی ادامه داد: «زمانی که جوانها به او مراجعه میکردند و سوال مطرح میکردند، آقای آگاه تامل میکرد، سپس یا جواب میداد نمیدانم، یا اینکه جوابی بسیار سنجیده، منطقی و درست میداد و تحصیلات ریاضی او اینجا به کار میآمد».
ایرانی خاطرنشان کرد: «به این دلیل میگویم وجه مشخصۀ ایشان آموزگاری بود، زیرا میدیدم زمانی که جوانان به او مراجعه میکردند و سوالهای سخت در حوزۀ اقتصادی، کشاورزی، تاریخی و یا حتی زبانشناسی میپرسند، چگونه شکوفا میشود و شور و شعف پیدا میکند».
وی گفت: «زمانی یک نفر از او دربارۀ اصحاب کهف سوال کرد و من لذت بردم که او چطور با دانش متون مذهبی و تاریخی که داشت و نحوۀ استدلال، به زبانی که آن جوان یا جوانها بفهمند موضوع را توضیح داد؛ اینها مهم است».
ایرانی ادامه داد: «مهمترین مسئله زمانی بود که مهدی میگفت، نمیدانم. برای اینکه به گفتۀ سقراط دانستنِ ندانستن، بزرگترین دانایی است و مهدی، سقراط زمان ما بود».
یک دوستی هفتاد ساله
وی اضافه کرد: «مرحوم غلامرضا آگاه بزرگ ۱۳ بچه داشت، ۹ پسر و چهار دختر. مهدی متولد سال ۱۳۲۲ بود و دوستی ما از اواخر دهۀ ۲۰ که با هم همبازی بودیم تا یکی دو سال پیش که درگذشت، ادامه داشت؛ در این مدت به جز حدود ۱۰ یا ۱۵ سالی که در یک کشور و شهر نبودیم، مابقی سالها همیشه با هم بودیم، چه در کرمان قبل از تحصیلات دانشگاهی، چه در انگلستان که ایشان در بریشتون بود و من در برایتون یا لندن بودم، چه مدتی که به ایران برگشتیم و در تهران بود و در دانشگاه صنعتی آریامهر - دانشگاه شریف کنونی - منطق ریاضی درس میداد».
این فعال اقتصادی یادآور شد: «دوستی ما تا سالهای بعد که او بنا به سنت خانوادگی، وارد فعالیتهای دیگر شد و به سیمان کرمان رفت ادامه پیدا کرد».
وی با بیان اینکه در کارخانه سیمان مسائل و مشکلات بسیار پیچیدهای را به آقای آگاه ارجاع میدادند، گفت: «به عنوان مثال قرار بود آسیابی که دارای وزن ۹۰ یا ۷۰ تنی بود از خرمشهر به کرمان منتقل شود و آن زمان نمیتوانستند آن را از جادهها به کرمان منتقل کنند اما مهدی را برای (مدیریت) انتقال این وسیله انتخاب کردند و او از پس این کار برآمد».
شهرت به خوشنامی
ایرانی سپس با اشاره به دیگر خصوصیات مهدی آگاه با بیان اینکه وی انسانی بسیار درستکار، امین و متفکر بود، اظهار کرد: «درستکاری در تجارت، بزرگترین زرنگی است و همۀ خانوادۀ آگاه اینگونه بودند».
وی یادآور شد: «عموی پدر مهدی آگاه، مرحوم علی مرشد، در یزد به درستکاری و کار خیر مشهور بود؛ تکتک این ۹ برادر، مهدی و برادرانش، هم به خوشنامی شهرت دارند».
این پژوهشگر کرمانی توضیح داد: «مهدی بسیار وطنپرست بود و عِرق خاصی به توسعۀ ایران داشت. او این اواخر به این فکر بود که کارخانه سیمان را در کرمان راهاندازی کند و چون تجربۀ کار در سیمان را داشت باعث و بانی این کار شد».
وی افزود: «مهدی با همراهی مهندس نخعی، آقای جهانگیر ارجمند، برادر من ارسطوخان ایرانی و چند نفر دیگر، سیمان ممتازان را راهاندازی کردند. او عقیده داشت باید در ایران ساختوساز انجام شود بنابراین نیاز به سیمان دارد».
ایرانی گفت: «آموزش به جوانها که من قبلاً به آن اشاره کردم نیز در جهت عشق و علاقهای بود که به این سرزمین داشت».
دغدغۀ بحران آب
وی خاطرنشان کرد: «مهدی از یک چیز ناراضی بود؛ اینکه زیاده از حد آب استحصال کرده است و باغ ریخته است».
وی ادامه داد: «مهدی کار توسعۀ باغهای پسته را اواخر دهۀ ۵۰ و اوایل دهۀ ۶۰ انجام داد که هنوز بحران آب اینطور فراگیر نشده بود و اثرات منفی آن نه فقط بر زندگی اقتصادی، بلکه بر زندگی اجتماعی مردم تاثیر نگذاشته بود، هرچند الان به نظر من مسئلۀ آب امنیتی است».
این فعال اقتصادی بیان کرد: «مهدی اواخر عمر متوجه شده بود که کاش این کار را انجام نداده بود. نه او به تنهایی، بلکه همۀ کسانی که با توسعۀ کشاورزی بیش از اندازه از آبهای زیرزمینی استفاده کرده بودند».
وی توضیح داد: «دقیق نمیدانم اما فکر میکنم اوایل انقلاب ۱۰۰ هزار هکتار باغ پسته در کرمان داشتیم که ظرف ۱۵ الی ۱۶ سال پس از انقلاب، این میزان به ۳۰۰ هزار هکتار رسید، در صورتی که اگر همان میزان را نگه داشته بودیم الان آب برای آن باغها داشتیم».
ایرانی افزود: «دغدغهای که مهدی داشت، مسئلهای بود که خودش نیز در آن دخیل بود، توسعۀ باغهای پسته، نخیلات و مرکبات بدون در نظر گرفتن نزولات آسمانی و بیتوجهی به تخلیۀ سفرههای زیرزمینی بود».
وی اظهار کرد: «در سراسر ایران به همین شکل عمل شده بود، اما مهدی آنقدر آدم منصفی بود که وقتی میدید اشتباه کرده است میگفت ایکاش زودتر متوجه این نکته شده بودم؛ به همین دلیل است که میگویم مهدی آگاه یکی از نخبگان اندیشمند ایران و خصوصا کرمان و سقراط زمان ما بود. او نماد اندیشمندی و فروتنی بود».
ایرانی ادامه داد: «مهدی در عین حال که فروتن بود اعتماد به نفسی داشت که در بحث با شخصیتهای بزرگ سیاسی مرعوب نمیشد اگر بحث منطقی را بر اساس دادههای علمی عنوان میکرد و با آن مخالفت میشد کوتاه نمیآمد، بلکه تمامقد میایستاد و حرفش را میزد و این برگرفته از اعتمادی بود که به دانستههای خود داشت».
تغییر حوزۀ کاری از کشاورزی به صنعت
وی با اشاره به ابتلای مهدی آگاه به بیماری پارکینسون از سال ۸۲ گفت: «از آن زمان ما نظارهگر بودیم که زندگی او مانند شمع از بین میرود اما قبل از این موضوع، مهدی به صنعت روی آورد و فعالیتهای کشاورزی را به کلی کنار گذاشت».
این فعال حوزه اقتصاد یادآور شد: «او ملکی را در صوغان خرید و ۱۰۰ تا ۲۰۰ هکتار باغ در آن منطقه احداث کرد اما چاه جدید برای آن حفر نکرد و از آنچه موجود بود استفاده کرد».
وی افزود: «او در ۲۰ سال آخر عمرش چاه جدید در رفسنجان هم حفر نکرد زیرا ممنوع بود و من اطلاع دارم که بسیاری از باغهای آنها از کمآبی و بیآبی خشک شده است».
ایرانی در پاسخ به این سوال که آیا مرحوم آگاه پس از اطلاع از استحصال بیش از حد از آبهای زیرزمینی شیوۀ کشاورزی خود را تغییر داد، گفت: «من در این باره اطلاع ندارم این را باید از فرزندانش سوال کنید. او سه پسر دارد که هر سه تحصیلکرده هستند و در حوزۀ صنعت پسته فعالیت میکنند اما من از افراد خانواده نشنیدم که چاه جدید زده باشند و مبادرت به استحصال آب بیشتر کرده باشند».
وی تاکید کرد: «مهدی آگاه در ۲۰ سال اخیر به صنعت روی آورد؛ زیرا به دلیل کمبود آب، کار کشاورزی را نمیتوانست توسعه دهد، البته او به جاهای دیگر کشور مانند دامغان، قزوین و یا خراسان هم نرفت که در آن مناطق زمین بخرد و باغ پسته ایجاد کند».
اولین صادرکنندۀ مغز سبز پسته
ایرانی در ادامه با اشاره به زمینههای فعالیت مهدی آگاه در حوزۀ صنعت توضیح داد: «به جز سیمان ممتازان، از کار بزرگ دیگری که مهدی به آن ورود کرده باشد، اطلاع ندارم اما مهدی صادرات مغز پسته را بهصورت صنعت درآورد و پیشگام این کار او بود».
وی بیان کرد: «مهدی به همراه برادر بزرگش ایرج و یک طرف حساب که در آلمان داشتند، تجارتی را راهاندازی کردند که تبدیل به یک صنعت بزرگ شد و در حال حاضر یکی از اقلام بزرگ صادرات پسته، مغز سبز پسته است که اروپاییها از این محصول در تولید کالباس، بستنی و غیره استفاده میکنند».
ایرانی تاکید کرد: «قبل از او چنین صنعتی وجود نداشت و فقط پسته قزوین در حد بسیار محدودی بهصورت مغز سبز در بازارهای داخلی مانند بازار تهران عرضه میشد اما اینکه در حد کلان و تناژ بالا تولید و صادر بشود، نبود».
وی افزود: «صادرات مغز سبز پسته که امروز هم صادر میشود کاریست که توسط مهدی آگاه شروع شد و بعد دیگران به تاسی از او این کار را انجام دادند و این صنعت در حال حاضر بسیار گسترده شده است».
بستهبندی خرمای دوساری
این پژوهشگر کرمانی با اشاره به فعالیت مرحوم آگاه در بستهبندی و صادرات خرما، گفت: «او خرمای مرداسنگ که در جیرفت تولید میشد را به نام دوساری که نام یک روستا در عنبرآباد جیرفت است، تغییر داد و پس از خریداری، این خرما را با نام دوساری بستهبندی میکرد اما اطلاع ندارم این صنعت پا گرفت یا نه».
وی خاطرنشان کرد: «در اینجا جا دارد از همایون صنعتی یاد کنم که او هم در بستهبندی خرما قدمهای بسیار مثبتی برداشت».
ایرانی یادآور شد: «مهدی، فعالیتهای تجاری هم داشت و نمایندگیهایی از کشورهای خارجی گرفته بود و درصدد بود آن محصولات، مانند دستگاههای تهویه مطبوع را در ایران تولید کند، اما در رابطه با اینکه این فعالیتها چگونه پیش رفت، اطلاعی ندارم».
انسانی مثبت، نیکاندیش و خیرخواه
وی دربارۀ اهدای جایزه افضلیپور به مهدی آگاه گفت: «تجلیل و تقدیر از انسانهایی مانند مهدی آگاه به نفع سرمایۀ اجتماعی آن جامعه است».
ایرانی ادامه داد: «اگر شخصیتهایی مانند مهدی آگاه که اصالتاً آدمی مثبت، نیکاندیش، خیرخواه و الگو بوده تقدیر شوند، بسیار کار خوبی است».
وی با بیان اینکه مهدی آگاه را نمیتوان فقط به کارآفرینی محدود کرد، افزود: «او یک آموزگار هم بود و کارهای خیر زیادی انجام داد. مهدی آگاه همچنین فردی درستکار، صحیحالعمل و راستگو بود. او در جامعهای زندگی میکرد که پر از دروغ و ریاست، اما او اهل این کارها نبود و به همین دلیل اگر از چنین آدمی تجلیل شود، یعنی اینکه به این ویژگیها بها داده میشود».
درستکاری در تجارت و ایستادن بر سر پیمان
ایرانی در پایان با اشاره به یک خاطره از مرحوم آگاه، گفت: «۷۰ سال زندگی کردن با یک آدم خاطرههای فراوانی را به جای میگذارد».
وی با اشاره به کوهنوردی با مرحوم آگاه در دورهای از دوستیشان، بیان کرد: «من آن زمان به روسیه، دبی و چند کشور دیگر میوه صادر میکردم، وقتی قطعنامه ۵۹۸ اعلام شد و جنگ پایان یافت ناگهان قیمت دلار از ۱۵۰ تومان به ۸۰ تومان کاهش یافت. سودی که من از طریق صادرات میوه به دست آورده بودم به دلار بود، اما تمام بدهیهای من به ریال بود و در نتیجه هر آنچه طی یکی دو سال قبل از آن سود کرده بودم، به دنبال سقوط قیمت دلار از دست رفت».
ایرانی ادامه داد: «یک روز که با مهدی برای کوهنوردی رفته بودیم، موضوع را با او در میان گذاشتم، به من گفت تو اوضاعت خوب است چون من یک قرارداد یکساله برای صادرات مغز پسته به آلمان بستم و هر هفته هم باید یک کانتینر محصول بفرستم. زمانی که این قرارداد را بستم قیمت دلار ۱۵۰ تومان بود و حالا من برای اینکه پیمانشکنی نکنم با هر باری که میفرستم متضرر میشوم، با این وجود بار را میفرستم چون پیمان بستهام».
وی خاطرنشان کرد: «چند ماه بعد از این جریان، من و برادرم به دفتر برادر بزرگ و شریک مهدی، آقای ایرج آگاه در خیابان شیخبهایی تهران مراجعه کردیم. چند نفر دیگر هم آنجا حضور داشتند. در همین حین یک فرد ناشناس وارد شد خود را معرفی کرد و از آقای آگاه سوال کرد آیا شما مغز پسته به آلمان صادر میکنید؟، ایشان جواب مثبت داد. آن فرد در ادامه دربارۀ اینکه پسته را برای چه کسی میفرستند؟ با چه قیمتی آن را در آلمان میفروشند و آمادهسازی مغز پسته در ایران چقدر برای آنها هزینه دارد، سوال کرد و آقای ایرج آگاه به تمام سوالات او پاسخ داد».
این فعال اقتصادی افزود: «بعد از رفتن آن شخص، یکی از افراد حاضر در دفتر آقای آگاه، از او خرده گرفت که چطور تمام رموز تجاری خود را در اختیار یک فرد ناشناس گذاشتی؟، آقای ایرج آگاه گفت آدمها چند نوع هستند، ۹۰ درصد آدمها فقط فضولند و کنندۀ کار نیستند، آنها که اهل کار هستند، دو یا سه درصدند. آدمهای اهل کار اگر از من این اطلاعات را نگیرند از زیر سنگ هم که باشد، اطلاعات را درمیآورند و آن آدم موفق است. از سوی دیگر اگر من آن تاجر ابلهی باشم که جنسی را برای یک طرفی در آلمان بفرستم و جوانی مانند این شخص، بتواند مشتری آلمانی را از چنگ من درآورد، من تقصیر دارم».
وی گفت: «آنجا من به یاد حرف مهدی آگاه افتادم و با خودم گفتم فردی که در آلمان است میداند روی هر کانتینر پستهای که خانوادۀ آگاه برای او میفرستند، ضرر میکنند ولی برای اینکه پیمانشکنی نکنند کارشان را ادامه میدهند، معلوم است که چنین ارسالکنندهای را از دست نمیدهد».
ایرانی تاکید کرد: «بنابراین، درستکاری در تجارت، بزرگترین زرنگی است». /پ
عکسها: محمد لطیفکار
نظر خود را بنویسید